رفتن به محتوای اصلی

«درتنگنای سلول» به یاد علیرضا شکوهی

«درتنگنای سلول» به یاد علیرضا شکوهی

«درتنگنای سلول»

 

به یاد علیرضا شکوهی

لاگر شونک، آلمان (بهار 64)

کیومرث نویدی

* *

در تنگنای سلول تنها اوست

و گاه‌شمار تازیانه

که دیری‌ست گاه،

دیگر نه بر پوست؛

که دیری‌ست گاه،

دیگر نه بر گوشت؛

که دیری‌ست گاه،

یک‌سر بر استخوان فرود می‌آید.

وزندان

پیش از آن که

درهای بستۀ پولادپوش باشد و

قفل‌های آهنجوش،

و بیش از آن همه،

پوستی‌ست،

پوستی فقط

تنیده پاک به تن‌پوش

خشکیده در اندود خون و چرک،

براندام چاک چاک.

آنجا از سازمان خبری نیست؛

آنجا در وهم مه‌آلودۀ تب و هذیان

یاران

همه پندارهای محو و گیج و گم‌اند.

آنجا،

در تنگ‌نای سلول تنها اوست؛

او

نیمه‌جان جان به سر شده‌ای،

جان خسته‌ای

که با شمارش تک‌تیرهای خلاص

ته ماندۀ رمق پاک رفته را،

در جسم چاک چاک،

قطره قطره

جمع می‌کند

تا گرگ و میش،

با یک کلام: یکی «نه!»

تنها با یک کلام

شط عمیق عصیانی را جاری کند

که مرگ و شب

از هیبت شگفت آفتابی آن ذوب می‌شوند.

در تنگنای سلول

تنها اوست.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید