رفتن به محتوای اصلی

چگونه می توان نیروهای دموکرات جامعه را شناخت؟

چگونه می توان نیروهای دموکرات جامعه را شناخت؟

در آستانه سرنگونی جمهوری اسلامی هم سران رژيم و هم هواداران چپ (توده ای و فدایی...) و هم ارباب هر دو آنها یعنی روسیه و چین به تکاپو افتادند و از هر ترفند و شگردی بهره میجویند تا این نظام پوسیده و سرتاپا روسی چینی را سرپا نگاه دارند.

آنها پس از سی و یک سال هنوز به شاه ایران ناسزا می گویند. در صورتیکه ما اعتقاد به نقطه پایان یک مدل از نوعی سیستم و آغاز و بکار گیری یک سیستم دیگر داریم.

شگفتا این چپ ها که دین را افیون توده ها می دانستند چگونه به عبای آخوند و ارتجاع مذهبی چسبیده اند!

آنها آخوند و اسلام را محصول شاه می دانند غافل از آنکه تروریست مسلح خسرو گلسرخی در دادگاه می گفت بنام مولا علی ع نخستین سوسیالیست خاورمیانه و.....

این شامل چین و روسیه هم می شود. حتی روسیه کمونیستی هم از آخوندها دفاع می کرد.

حال چرا ما معتقدیم که سلطنت طلب نیستیم.

بارها مثال ماشین مرسدس بنز را زدم چون بی نهایت آموزنده است.

ماشین مرسدس در سال 1979 هم تولید میشد و در آن زمان ممکن بود ایراداتی نیز میداشت، ولی این دلیل به توقف تولید ماشین مرسدس نبوده و نیست. زیرا در آن زمان با وجود هر ایرادی به ماشین مرسدس اگر وارد بود باز نسبت به همه ماشین ها برتر و سرآمد بود و امروز باز ماشین مرسدس نیز تولید می شود و باز سرآمد همه ماشین هاست.

ما به هیچ وجه نمی خواهیم به زمان شاه برگردیم زیرا مدلهای بسیار برتر برای اداره جامعه ایران داریم و از هر نظر که بنگرید زمان شاه برای ما و نسل ما قابل اجرا نیست، اگرچه نسبت به زمان خودش در خاورمیانه برترین بود. اگرچه حتی نسبت به جمهوری اسلامی پس از 31 سال انقلاب واپسگرایانه چپ اسلامی هزاران بار مدرنتر است و اگرچه هنوز هم پس از 31 سال از تمام کشورهای منطقه و همسایگان ایران مدرنتر هست، باز ما می گوئیم که ما سلطنت طلب نیستیم.

ما خواهان پارلمانی نیرومند که قانون را مقتدر میداند نه افراد را ،می باشیم.

پرسش اینجاست آیا جامعه ایران با بافت سنتی خود تا چه اندازه پیشرفت کرده است و توان پذیرش دموکراسی مدرن را دارد ؟

آیا باز می خواهیم هم الله را داشته باشیم در عروسی و عزاداری ها خطبه عقد یا تازی نامه بخوانیم؟

اینجاست که قانون باید همانند نور قرمز از مه و غبار خرافات جامعه و مردسالاری و قتلهای ناموسی گذر کند.

من معتقدم دموکراسی مدرن در ایران فقط پس از گذار مرحله رنساس ایرانی قابل اجرا می باشد. غیر اینصورت زور قانون را می طلبد.

یکی از دلائل عدم موفقیت دموکراسی در ایران همانا هویت دوگانه ملی است.

همیشه دوتا تقویم با خود یدک می کشیدیم. ماههای ایرانی و ماههای تازی مانند رمضان و محرم و..... دشمنان ایران نیز بسیار ماهرانه توانستند از این بحران هویت و مذهب زدگی جامعه نهایت بهره را ببرند.

البته ای کاش پای غرب بخوبی در ایران باز می شد. کله شقی و عدم دیپلماسی نیرومند در ایران سبب انتقام گیری شد. این خود بحثی است مفصل.

یکی دیگر از موارد بسیار مهم که فرق اصلی میان غرب و جامعه خاورمیانه و جوامع اسلامی است همانا در فراموش کردن یک رخداد است.

یک نمونه ساده می آورم.

مثلاً فرهنگی غربی اگر کسی خطای کرد و چیزی را شکست، نمی گویند باید پدر آنکسی که خطا کرده ،درآورد. بلکه می گویند حال آن چیز شکسته است باید چاره ای اندیشید و تنبیه خاطی چیزی را درست نمی کند.

در فرهنگ خاورمیانه برعکس می گویند چرا شکسته باید دمار از روزگارش درآورد و فکرچاره نیستند.

همین فرق ساده که در دو جامعه مختلف نهادینه شده است اساس تفاوت و اختلاف میان اروپا و جهان غرب با جوامع خاورمیانه و اسلامی است.

برای همین است که مردم ایران بجای تمرکز نیروی خود بر جمهوری اسلامی، اندیشه ها و نیروهای خود در بیراه باطل و بی انتها هرز می دهند و هنوز برخی ها در رویای مصدق، محمد، علی، علی شریعتی، زمان رضا شاه و... بسر می برند یا بر سر آن اختلاف دارند.

نمی توانند به نقطه پایان برسند و به تسلسل باطل ادامه می دهند.

اگر ایرانی ها بگویند چیزی که گذشت دیگر گذشته و تنبیه خاطی چیزی به ارمغان نمی آورد و باید چیزی جدید جایگزین آن نمود، مطمئن باشید دموکراسی وآزادی در ایران فوراً نهادینه می شود. البته این موضوع باید همگیر باشد و جاده یکطرفه نیست.

امــــــــا چـــگـــونـــه می تــــوان نیروهای دموکرات و غیردموکراتیک را از هم تمیزو تشخیص داد؟

در بازار مکاره سیاست همه می گویند ماست ما خوب است و ترش نیست.

مثلاً چپ ها در کشورهای سرمایداری و پادشاهی زندگی می کنند و از امکانات آنها سوء استفاده کرده به ضد سرمایه داری و سیستم فرضاً گذشته ایران ناسزا می گویند.

حرفهای خوب نان وآزادی می زنند. اگر بهانه نان و آزادی در کشوری موجود نبود آنگاه آزادی سیاسی را بهانه می کنند که آزاد نیستیم.

هم اکنون در جنبش سبزنیز من در برخی دانشگاه های ایران فعالیت مرموزانه آنها را زیر نظر دارم و برخی دانشجویان ساده نیز بدام آنها می افتند.

نه در حرف بلکه در عمل فوراً می توان تشخیص داد که این چپها آیا خود اگر بر مسند قدرت باشند به کسی آزادی سیاسی و عقیدتی خواهند داد؟

در چین ، شوروی، کره شمالی کوبا و بلوک شرق سابق دیدیم و هنوز هم می بینیم این آزادی را چپ ها در جوامع آزاد غرب دارند ولی بلعکس خود این آزادی را به کسان دیگر نمی دهند. خود اعتقاد بر دیکتاتوری یا حاکمیت یک طبقه بر طبقه دیگر دارند. مخالفین خود را به خشن ترین فرم نابود می کنند

نمونه دیگر. ارتجاع سیاه اسلامی در اروپا فریاد بر می آورند که آهای آزادی نیست و نمی گذارند ما مسجد بسازیم و.... در صورتیکه خودشان اصلاً به اصول دموکراسی پایبند نیستند و می بینیم در جوامع اسلامی چگونه با زنان و دیگر اندیشه ها رفتار می کنند.

پس شناخت ویروسهای جوامعه بشری سخت نیست با اندکی دقت و رفتار شناسی به آسانی به اندیشه پلید آنها پی خواهید برد.

در پیش از انقلاب ننگین 57 مردم ایران دقیقا فریب این دو عنصر پلید را خوردند در جهان امروز ما جامعه ای با ساختار آزادی و دموکراسی مطلق نداریم ،با آنکه روشنفکران ایرانی اکثراً مطلقگرا هستند. در صورتیکه اگر آزادی

به همین گروه ها و احزاب چپ و راست زمان شاه داده می شد، ایران هم مانند ازبکستان اقمار روسیه می شد. یعنی خود توده ای و فدائیان دو دستی کشور را تحویل روس یا چین می دادند.

آیا این بیماران سیاسی در آن زمان معنای آزادی سیاسی را می دانستند؟

آزادی که همه مسلح بودند و بنام چریک یا خانه تیمی یا نفوذی در ادارات دولتی با داشتن اهداف پلید؟ ما دیگر با همه بدی یا خوبی دیگر کار به گذشته نداریم.

یک نقطه پایان بر همه آن می گذاریم و از آن درس می گیریم تا بنای آینده ای بگذاریم که در آن عقیده های فردی و آزادی فردی همانند سرمایه فردی احترام نهاده شود. در جهان غرب هم نگاه کنید لیستی از احزاب ممنوعه دارند.

دموکراسی غربی خود بسیار پرخطا و آلوده است. از آنجاییکه دیگران بدتر و عقب مانده تر از جوامع غربی هستند، ما در گزینش دموکراسی نسبی گریزی دیگر نداریم . دموکراسی در داخل خود یک جامعه بستگی به احترام و پیروی همه مردم یک جامعه نسبت به قانون و مقررات آن جامعه دارد.

بی احترامی و عدم پیروی مردم سبب ناکارآمد بودن دموکراسی در جامعه ایران یا هر جامعه دیگر خواهد بود.

در پایان به همگان می گویم اگر با وجود همه این حرفها مردم به دور تسلسل باطل خود ادامه دهند و هر کسی آزادی و دموکراسی را از دید خود تفسیر کند و آن اتحاد و یکپارگی را بدست نیاورند و قدرت تصمیم گیری نداشته باشند پس باید منتظر تصمیم گیری دیگران و قدرتهای برتر برای ما بود.

تنها خواستنن یک چیز مدرن یا مافوق مدرن کافی نیست باید توان نگهداری آنرا نیز داشته باشیم. مثلا اگر شاهزاده رضا پهلوی فوق مدرن اندیشه می کند و خواهان مدرنترین سیستم جهانی برای ایران است، پرسش این است که آیا این اندیشه مدرن مانند دادن دموکراسی مدرن به مردم افغانستان یا پاکستان است، یا آنکه نه مردم ایران تصور می کنند از نظر اندیشه یکدست هستند و مردم تهران با مردم سمنان یا سایر شهرستانها یکنواخت فکر کرده و همه آنطور که باید دموکراسی را هضم کرده و برتر از جامعه اطراف ایران هستند.؟

دموکراسی مدرن کجا یا حسین میر حسین کجا؟ الله اکبر کجا؟ اینکه برخی ها می گویند نه این فعلا بهانه است و از ترس است بهانه ای بیش نیست. این جنبش را نیز مانند جنبش اصلاحات به بیراه می برند. باید فوراً تغییر جهت داد.

به امید پیروزی مردم ایران و نابود ریشه خرافات و ستم به هر فرمی

24 بهمن برابر با 13 فوریه 2010

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
nasle3 نسل نوين

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید