رفتن به محتوای اصلی

خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد!

خرابی چون که از حد بگذرد آباد می گردد!

 

به زندان قفس مرغ دلم چون شاد می گردد؟

مگر روزی که از این بند غم آزاد می گردد

ز آزادی جهان آباد و چرخ کشور دارا

پس از مشروطه، با افزار استبداد می گردد

تپیدن های دلها، ناله شد، آهسته آهسته

رساتر گر شود این ناله ها، فریاد می گردد

شدم چون چرخ سرگردان که چرخ کجروش تا کی

به کام این جفاجو، با همه بیداد می گردد؟

ز اشک و آه مردم، بوی خون آید که آهن را

دهی گر آب و آتش، دشنۀ فولاد می گردد

ز بیداد فزون، آهنگری گمنام و زحمتکش

علمدار و عَلم، چون کاوۀ حداد می گردد

علم شد ر جهان فرهاد، در جانبازی شیرین

نه هر کس کوهکن شد در جهان، فرهاد می گردد

دلم ز این عروسی سخت می لرزد که قاسم هم

چو جنگ نینوا نزدیک شد، داماد می گردد

به ویرانی این اوضاع، هستم مطمئن، زان رو

که بنیان جفا و جور، بی بنیاد می گردد

ز شاگردی نمودن، فرخی استاد ماهر شد

بلی، هر کس که شاگردی نمود، استاد می گردد

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید