بهنود رمضانی ۱۹ ساله و دانشجوی سال اول رشته مکانیک دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بود که روز ۲۴ اسفند ماه ۸۹ در میدان ۲۲ نارمک جان باخت.
بیست و چهار اسفند ۱۳۸۹ چهارشنبه سوری و مصادف با سه شنبههای اعتراضی بود که از سوی شورای هماهنگی راه سبز امید به این عنوان نام گرفته بود، بهنود رمضانی زیر ضرب و شتم نیروهای بسیجی جان باخت و خانوادهاش تحت فشار قرار گرفتند، احضار و زندانی شدند اما دست از پیگیری برنداشتند.
پس از جان باختن بهنود رمضانی، سردار رادان، فرمانده نیروی انتظامی تهران در مصاحبهای از کشته شدن سه نفر در روز چهارشنبه سوری به دلیل انفجار نارنجک دستی خبر داد؛ برخی سایتهای حکومتی هم نوشتند که بهنود رمضانی به علت انفجار بمبهای دست ساز که در جیبهایش جاسازی کرده بود جان باخته است. شاهدان عینی، خانواده رمضانی و پزشکی قانونی این ادعاها را رد کرده و جز این گواهی داده اند. لذا خبرگزاری بام ، ارگان خبری بنیاد اکبر محمدی طی مصاحبه ای که با مادر مرحوم بهنود رمضانی داشته است جزییات دقیق این ماجرا را در قالب گفت و گویی منتشر می کند.
ایشان در این گفت و گو با تاکید بر اینکه فرزندش به هیچ عنوان سیاسی نبوده وصرفا برای حضور در مراسم چهارشنبه سوری در آن تجمع حضور پیدا کرده از بی توجهی مسئولین در پی گیری های قانونی برای افشای چگونگی قتل فرزندش شکایت دارد و از نقض آشکار حقوق بشر در ایران سخن به میان می آورد.
در اولین سوال خبرنگار ما درارتباط با شخصیت مرحوم بهنود، این مادر داغ دیده، سوال مذکور را با اندکی تامل، همراه با اشکهای دلخراش پاسخ می دهد :
پسرم دانشجوی ترم اول دانشگاه نوشیروانی بابل بود. ترم اول مهندسی مکانیک میخواند بعد یکی از این سهشنبههای اعتراضی که مصادف شد با چهارشنبه سوری، و بهنود میخواست در این مراسم دیرینه شرکت کند که با حمله نیروهای سرکوبگر به بچهها که یکی ازآنها پسر من بود کشته شد.
آیا مرحوم بهنود بعد از خروج از خانه توسط مامورین دستگیر شده بود؟
خیر، طبق اخبار، شواهد موجود و گفتههای دوستان بهنود عدهای لباس شخصی و بسیجی بودند که از حمایت نیروهای یگان ویژه نیز برخوردار بودند با حمله به پسرم وی را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادهاند و به قتل رساندند.
چه سرنخی توجه شما رو به این نکته معطوف کرده است که فرزند شما توسط لباس شخصیها به قتل رسیده است؟
بعداز قتل بهنود ماموران لباس شخصی و بسیجیها توسط یک ماشین سمند سفید رنگ که پلاک شخصی داشت صحنه رو ترک کردند که در این هنگام یکی از دوستان بهنود شماره ماشین رو برمیدارد و با پیگیری که انجام دادیم قاتلان فرزندم مشخص شدند.
مراحل پیگیری از ضاربین را از چه طریقی انجام دادید؟
از همان شب اول از کلانتری منطقه نارمک آمدند و پرونده تشکیل دادند و پرونده قتل تشکیل شد. بعد از آن ما پیگیری کردیم و پرونده به داسرای جنایی آذری رفت و ازآنجا پیگیریها شروع شد. و در آنجا با پیگیری ماموران آگاهی و داشتن سرنخ که همان شماره ماشین بود بعد از یکسال و نیم ماشینی رو که آن شب ضاربین بسیجی صحنه جرم را توسط آن ترک کرده بودند پیدا شد و افرادی هم که سوار ماشین بودند پیدا شدند. و چون این افراد نظامی و بسیجی بودند پرونده از دادسرای جنایی به مجتمع قضایی نیروهای مسلح فرستاده شد . پرونده به آقای مرادی بازپرس ویژه قتل در شعبه ۱۱ مجتمع قضایی نیروهای مسلح واگذار شد و برای متهمان به علت مشارکت در قتل بهنود رمضانی کیفر خواست قتل عمد صادر شد.
پرونده این قتل در کدام دادگاه رسیدگی میشود؟
پرونده به شعبه ۸ دادگاه نظامی منتقل شد. دادگاه نظامی در تاریخ ۲۵/۸/۹۳ بدون حضور متهمان تشکیل شد البته قرار بود متهمان را هم به دادگاه بیاورند که نیاوردند و فقط از دوستان پسرم بازپرسی کردند و ما رو هم خواستند که من به قاضی پرونده آقای ادیبپور گفتم نباید اینقدر کارشناسی بشود روی پرونده پسر من کارشناسی زیادی شده است و قاضی در جواب به من گفت شما میخواهید پرونده را از مسیر اصلی خودش خارج کنی، و من عکس بهنود را روی میز قاضی گذاشتم و گفتم تن پسرم را ببینید یک تاول ندارد، یک سوختگی در بدنش بوجود نیامده است کبودیهای تن پسرم را ببینید، کجا شما سوختگی یا تاول میبینید. قاضی ادیبپور گفت: منباید پیگیریهایم را انجام بدهم و پیش وجدان خودم آسوده بخوابم شما نگران نباشید من پیگیری میکنم. بعد از حدود یکسال و نیم با کارشناسیهای مختلف پزشکی قانونی اعلام کرد که مرگ بر اثر مسمومیت ناشی از سوختگی و احتراق بوجود آمده است در صورتی که روز اول پزشکی قانونی اعلام کرده بود مرگ در اثر صدمات متعدد ناشی از جسم سخت است و دوباره قاضی ادیبپور درخواست کارشناسهای اسلحه و مهمات سازی کرد و کارشناسان مهمات سازی اعلام کردند که ما بررسی کردیم و مرگ بر اثر انفجار مواد محترقه نمیتواند باشد، چون چیزی نبوده است نهایتا چند عدد ترقه تو جیبش بوده است. قاضی پرونده آقای ادیبپور که دو نظر متفاوت روی میزش بود نتوانست حکم بدهد و یکسال و نیم پرونده رو به تعویق انداخت و مسئولین وقتی دیدند که آقای ادیبپور ممکن است وژدان درستی داشته باشد و حکم درست را صادر کند پرونده را از وی گرفتند و به شعبه ۵ دادگاه نظامی به ریاست قاضی عزیزالله نظری انتقال دادند و آقای نظری هم حکم قتل عمد را شبه عمد اعلام کرد و متهمان را هم با وثیقه آزاد کرد. آقای دکتر بهزادی وکیل ما گفت ما اعتراض میکنیم ولی من فکر نمیکنم رسیدگی خاصی بشود و کار به جایی برسد و بخاطر همین اعلام کردیم که در دادگاه شرکت نمیکنیم و این دادگاه را به رسمیت نمیشناسیم.
طبق اخباری که به ما رسیده پزشکی قانونی در ارتباط با این پرونده اخبار ضد و نقیضی ارائه کرده است، آیا صحت دارد؟
بله درست است، روز اول پزشکی قانونی گفته بود که مرگ در اثر صدمات متعدد ناشی از جسم سخت است ولی زمانی که آقای ادیبپور تقاضای کارشناسی کرد با کارشناسیهای مختلف حدود ۲۴ پزشک که همه آنها شرافت خود را فروختند بر خلاف نظر پزشکی قانونی در روز اول گفتند که مرگ بر اثر مسمومیت ناشی از سوختگی و احتراق بوده است در صورتی که کارشناسان مهمات واسلحه سازی نیز مرگ بر اثر انفجار مواد محترقه را رد کرده بودند.
در ارتباط با قتل مرحوم بهنود آیا شخص و یا اشخاصی دستگیر شدند؟
مسئولین میگفتند متهمان زندان هستند، حدود ۱۸ ماه زندان بودند ولی ما به این سیستم اعتمادی نداشتیم. خیلیها میگفتند اینطوری نیست اینها امکان ندارد نیروهای خود را بازداشت کنند ولی ما باز هم پیگیری میکردیم و مسئولین به ما میگفتند به ما اطمینان کنید. اینطوری که شما فکر میکنید نیست و همه متهمان زندان هستند ولی ما که هیچ شواهد و دلایلی ندیدیم که زندان بودند و یا نبودند و یا زندانی که برای آنها ساخته شده است مثل زندان سایر بچهها است.
آیا در قتل مشکوک فرزندتان و نقض حقوق بشر در ایران سنخیتی وجود دارد؟
من فقط سوال از آقایان روحانی و لاریجانی دارم، اینکه چرا اینهمه جوانهای ما کشته، اعدام و به حبسهای طولانی مدت محکوم میشوند، آقایان میگویند داریم حکم اسلام رو پیاده میکنیم. چطور نوبت به مجازات عاملان قتل فرزند ما و سایر کشتهشدهها میرسد اسلام فراموش میشود. یعنی بچههای ما هیچ ارزشی نداشتند، شاید پیش اینها ارزش نداشتند و بقول خودشون خس و خاشاک بودند ولی من برای بچهام زحمت کشیدم من کارمند بیمارستان هستم، شوهرم هم همینطور، واقعا شبانه روز در خدمت بیماران بودیم و هستیم و بچه خودمان را طوری تربیت کردیم مهندس مکانیک بشود و بتواند فرد مفیدی برای جامعه بشود و به کشور و ملت خود خدمت کند. به همین راحتی بچه ما و سایر بچهها را از خانوادهها گرفتند چه پاسخی دادند؟ چه جوابی را دارند که بدهند؟ فقط اینکه امیدوارم بیگناهی پسر ما و سایر بچهها به اثبات برسه و اینکه از خون فرزندان ما نگذرید و نگذارید که خونشون پایمال بشود. من با مادر سعید زینالی از مفقود شدگان اعتراضات سال ۷۸ در ارتباط هستم و میدانم که او چه زجری میکشد. حالا ما حدقل یک سنگ قبری داریم ولی آن مادر بیچاره سنگ قبر هم ندارد که آرامش پیدا کند. امیدوارم این خبرها باعث بهبودی وضعیت بشود. ما هیچگونه قصد و غرضی هم نداریم که بخواهیم بر علیه مسئولین کاری بکنیم چون آنقدر به ما اتهام زدند، جلوی مراسم ما را گرفتند و ما را بازداشت کردند. در همان سال اول به جرم اینکه اطلاع رسانی کردیم، اینکه فرزندت را بکشند و سکوت کنی و چیزی نگویی و مسئولین بگویند ما داریم حقوق بشر را در ایران رعایت میکنیم به من و همسرم هر کدام ۸ماه حبس تعلیقی و به عمه بهنود نیز ۴ ماه حبس تعلیقی دادند که به مدت ۳ سال قابل اجرا است.
براستی کجاست حقوق بشر، پس چرا جواب ما را بعد از چهارسال و نیم نمیدهند؟ پس چرا نیروهای خودشان را به راحتی آزاد میکنند ولی بچههای دیگران باید کشته، اعدام و به حبسهای طولانی مدت محکوم بشوند.
تنظیم کننده: کیوان شکوری
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید