رفتن به محتوای اصلی

كوچه هاى خيس

كوچه هاى خيس

 

 

 

پشت ويرانه هاى كودكى من

 

دفتريست،

 

كه برگ برگِ آن

 

از ازدحام طوفان و تگرگ

 

در فضاى خاكسترى خيالم پريشانند .

 

با فَرتورِ پرندگانى از چشمه ى وهم، سيراب

 

به شوقِ باغِ آنسوىِ آتش ها، بى تاب

 

پرندگانى كه جان

 

در ابديّتِ باران دارند .

 

و در هر سطر آن

 

روشنى ى شورِ ملايم

 

در كوچه هاىِ خيسِ بُن بستش جاريست

 

روىِ ديوار هاى كاهگلى اش

 

هر روز مرغِ عشقى، آواز مى خواند،

 

آوازِ بيقرارى .

 

 

 

بر پاىِ هواىِ آهم،

 

ابرى نوشته دارم

 

كاز اوجِ دل شكستن

 

ابرها شود، بهارى .

 

 

 

 

 

فرخ ازبرىآلمان

 

١٠ سپتامبر ٢٠١٥

 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید