رفتن به محتوای اصلی

زندانیان سیاسی و رژیم شکنجه

زندانیان سیاسی و رژیم شکنجه
 
 
عصر سه شنبه به دیدار امید[1]  سیمین [2] رفتیم. به اتفاق مادران و چند دختر و پسر جوان فعال اجتماعی . سیمین جوان شده بود . با چشمهایش میخندید . اما هر چه بیشتر در سیمای امید میکاویدم نشان از شادی نمی یافتم. صورتش غمگین بود . چشمها و نگاهش هم . در زندان چه میگذرد که چنین بلایی به سر چشمهای فرزندانمان میاورد ؟ 

سالهای قبل ، وقتی به دیدار ریحانم میرفتم ارنجهایم را روی تاقچه ی باجه ی ملاقات کابینی میگذاشتم و دستها را زیر چانه ام . به شیشه ی کثیفی که حائل بینمان بود نزدیک میشدم و با همه ی وجودم صورت نگارم را نگاه میکردم . بیش از هر چیز چشمهایش توجهم را جلب میکرد . نگاهش پیر بود . هر ملاقات از ملاقات قبلی پیرتر.
 
ه او میگفتم تو چه میبینی که اینچنین جهاندیده گی از چشمان میبارد ؟ خنده ی نخودی میکرد و نگاهش را میدزدید و میگفت فقط آدمها را با دقت نگاه میکنم و به حرفهایشان گوش میدهم . شبها هم توی تخت به هر چه در طول روز دیده یا شنیده ام فکر میکنم . 
امروز که امید را دیدم فهمیدم هر کس که شبها را در تفکر و تحلیل آنچه در روز دیده بگذراند ، پیر میشود .
مگر میشود ضربه های شلاق را روی پوست حس کنی و پیر نشوی ؟ مگر میشود تبعیض و بی عدالتی را تجربه کنی و پیر نشوی ؟ مگر میشود پوسیدن انسانها را ببینی و پیر نشوی ؟ مگر میشود سوختن رویاها را ببینی و پیر نشوی ؟ مگر میشود دود شدن بهار جوانی را لمس کنی و پیر نشوی ؟ 

ما هم پیر شده ایم . به ظاهر آزادیم ، اما لحظاتمان را در قفس پرپر میکنیم . چنان قفس را تنگ کرده ایم که دیگر حتی نمیتوانیم ادای پرواز را در بیاوریم . کدام پرنده ای در قفس شاد است که امید ما باشد ؟ کنار گردن امید کبود بود . گمانم کتک خورده بود . درست پیش از باز شدن در اوین .
 
دیوارهای این زندان شاهد چه فریادها بوده از روز اولش . اگر آجرها زبان داشتند میگفتند که چه ناخنها کشیده شده و چه داغها و درفش ها که بر گوشت زندانی حک نشد !
 
29 دی 1394
 
[1] امید علی شناس، زندانی سیاسی، که به تازگی موقتاً با وثیقه آزاد شده است.
[2] سیمین عیوض زاده، مادر امید علی شناس
 
Image removed.
 
 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید