رفتن به محتوای اصلی

تا بغبغوی دورتر ِ مانده در هوا

تا بغبغوی دورتر ِ مانده در هوا

 

تا بغبغوی دورتر ِ مانده در هوا

 

بازنويس يک شعر قديمی، اين بار به حرمت آن سبز که دیگر به سرخ زده است و آن سرخ که به جان دشت زده است و آن بغبغوی در گلو شکسته ی مانده در دور تر های هوا، که در همين نزديکی هاست.

 

سبزی به سرخ می زد و سرخی به جان دشت
آوازخوان، کبوتر بی بالی
پر می کشيد و در نفس باد می گذشت
 
من ايستاده بودم و من با عبور ابر
در ذهن دور ِ دورترين خاک، رُسته بود
بارانِ بعدتر، نفس خشک باد را
در عطر خيس پيشتر راه، شسته بود
 
ـ بارانِ بعدتر!
کبوتر بی حاصل
در منتهای باد، درو شد. درو. درو.
ـ ای عطر خيس پيش! بعدتر از پيشتر کجا؟
ديگر تمام شد، ديگر. برو! برو!
 
(تک تير های رهگذر از انبساط خويش
بيچاره ها دچار توهّم بودند.
غافل که پشت همهمه ی پيدا
در نقطه چين سايه ی خود امّا
از ديرباز گمشده، گم بودند.)
 
ای بغبغوی دورتر ِ مانده در هوا!
ترجيع من ـ دوام کبوتر ـ باش
ای وقتِ بعد! ای من ِ ديگر: ابر!
تا دورتر
عبور بعدتر ِ تر باش!
 
بهار۱۳۶۴

 

www.ghoghnoos.org

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
سايت ققنوس www.ghoghnoos.org
منبع:
ققنوس ـ سياست انسانگرا

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید