رفتن به محتوای اصلی

رو بسوی نوروز و بهار، پشت بر ملا و منبر
19.03.2018 - 00:13

ما فریبخوردگان و پاکباختگان این دیاران خونین و سوخته و بتاراج رفته ی خدامداران، دیگر بر خطِ هزیان و چرخش بدورِ کوره راه های "باورِ بخدا" گوسفندسا "پی ملاها و مکلاها" نمی گردیم. که اینک مای دردمند، گرسنه و زمینگیر شده، بیدارشده و دوباره بر روی پای پلکان خردِ رنج شناسی و دانش سرکوب شده انسانی خویش ایستاده و دست برده ایم. و می خواهیم از مرگ و ماتمکده زمستان ولائی مذهبی بسوی بهارِ زندگی و فردای شادابِ خودمانی، و بدور از زهر و گزند این افعی های کشنده پیش رویم و ببالیم. و در آن گذر و راه دشوار و سازش ناپذیر از میان این ددان، وه چه شگفتی های دلچسبی در گروِ دگرگون کردن بیماری ها و ناخوانائی های سمی و سمج زندگی ستیز، و در زدودن و بدورریختن ناسازگاری های بدذات و بدخیم ملائی نهفته است. چه کامجویی ها و کامیابی های گوارائی که در گذار پیروزی بر" شب و پاسداران حماقت" وجوددارد که آغوش گرم و گشاده شان در انتظار ماست؛ آنسانکه فروغ ِ امیدبخشیدنِ به ساختنِ هستی نو برای نیروبخشیدن به سازندگان اش؛ پشتوانه ی ستیز سخت برای دست یافتن و داشتن آرزوهای نوع بشری، انگیزه ی تلاش و نبرد با تاریکی هاست. و سپس با دستان همبسته و پُر، و آنگاه آغازیدنِ کاشتن تک تک نهالِ رویاها، بدست یکدست کارگران و زحمتکشان و نوعدوستان، و با سرور و شادی و پایکوبی در بهارِ و جشن نوروز، همراهِ فردا بودن، و دیدن ِزایش و رویشِ تازگی های نداشته و نهفته ی در آن چه وجدآفرین اند. خواسته هائی که ژرفای و پهنای سرخوردگی های ما نسل در نسل دربدر بدنبال شان همی گشت تا اسیر ترفندهای شاهسواران و شبسوران و دام گزمگان زمینی و آسمانی شدند. چشمداشت هائی که رو بسوی پویائی و رستن و رهائی و آزادی از تنگدستی داشتند؛ نیازهائی که در همیشه ی زمان رازهای پنهان غفقیر بودن و خوشخبت زیستن افسانه هایش هستند و بوده اند و خواهندبود؛ که ما نیز بسان دیگران همدرد جهانی مان از داشتن و لذت بردن از آنها بی بهره بوده و هستیم؛ در حالیکه آنها وجودداشته و دارند، و بدست آوردن شان پس از اینهمه خون جگر خوردن از دست و طمع و آز ملا، وه چه دلپذیر، شیرین و شورانگیر می تواندباشد.
بنابرین، آینده نوعی ما رنجبران و کارگران و تنگدستان و انسانمداران، و چاره خوشبختی همه ی مان رو بسوی فردای دیگر، نوروزِ نان و کار، و بهار آزادی "انسان مختار و مستقل" دارد؛ و ناچار می باید برای رسیدن به آنها پشت بر ملای خودکامه و منبر اجباریش کند و خواهدکرد. همانگونه که کشاورزان بجان آمده ی شرق اصفهان پشت به خطیب نماز جمعه کردند و فریاد زدند: (( رو به میهن، پشت به دشمن.)) و امام جمعه مچل شده، از سر غافلگیری خطاب به کشاورزان زبونانه گفت: "کار نزول باران را به خدا بسپارید." این سمبول آگاهی و نمایش بیداری توده ای، ایده نو و بهارانه ای ست که با پشت کردن به ملا و منبر، هم ابزار تبلیغ رژیم را کندمی کند، و هم در صورت سراسری شدن آن بساط نماز جمعه را ناگزیر به جمع کردن کرده و در دراز مدت می تواند رسوائی رسانه ای او در پهنه ی جهانی را گسترده تر ساخته و پشتیبانی مردم دمکرات را متوجه خویش کرده و و رسانه های شان را در خدمت به اهداف خود بکارگیرد و خواهدگرفت. و در بستر رویاروئی و فراروئی از استبداد ولائی مذهبی می تواند یکی از بهترین اهرم ها و الگوئی برجسته ای و کم خطر برای سرعت بخشیدن به خودباوری و بیدارسازی توده ها توسط ابزارهای رسانه ای خود رژیم نیز بخوبی و با موفقیت بکاررود.
در این گذار پرمخاطره بسوی فردای نان و آزادی، و همگامی با بهار و نوروز امسال، در ارکستر بزرگ ما نه تنها شاهد سرایش شکوفه هوشیاری توده ها از کلک ملا و پشت کردن بر منبرها هستیم؛ همچنین و همچون همیشه جوشش و گرمایش طبیعتِ در حال و هوای خیزش او را هم می بینیم، که چسان آرام آرام بهار، سرگرم بازآفرینی و شکوفائی نوپردازی و امیدزائی هایش در شکاندن یج سخت زمستانی ست. و دلنشین تر از همه اینکه همزمان پرچم بلند استقلال و آزادی پوشش زنان، در میدان های گرگان درنده با جسارت صدچندان همچنان اینجا و آنجا برپاست. از تن هر دریده شده ای و از زخم چرکین هر باورمندِ مذهبی، از هر جان و کام کارگران، گرسنگان و تنگدستان نیز، همنوائی و خروش ها و جویش ها، فریاد دادخواهی ها و هوارکشی های آنها تا گوش فلک کرکن بالاست، و علیه بیدادِ ملایان و منبریان"جار رهائی" و پویش بسوی "زندگی دیگر" همه جا فوران می زند.
پس از چهار دهه غوطه ورشدن در لجنزار نظام، اینک توده ها بیدار و هوشیار شده اند. کوس رسوائی، دلگی و هرزگی نمایندگان خدا آسمانگیرتر شده است. ما دگرباره نه گول می خوریم و نه هیچگاه دیگر برخط سستِ باور تن داده و ره خواهیم سپرد؛ مگر تنها بر خردمداری، آنهم ایستاده و رودرروی آخوندیسم مکار خواهیم ماند؛ تا روزیکه آنان را رهسپار تاریکخانه های تاریخ واپسماندگی شان کنیم. دوران فریبخوردگی، غارتشدگی و مصیبت کشی ها و نابرابری های ارزشی و حقوق انسانی بویژه برای زنان و"بنام خدا و بکام ملا" سپری شده است. ما بلازدگان ماتم و محنتِ آخوندی برای بهار زندگی و برگزاری جشن نوروزمان بپاخاسته ایم. و در هول و هوای آماده سازی، فراروئی و به خاکسپاری زمستان تلخ و کولاک کشنده مذهبی ـ ولائی بدستان گرمِ"بهارِ هستی"و بیاری "جشن نوروزِ همیشه پیروزمان"باهم همنوا و همراه هستیم. من در این چشم انداز هراسناک نبرد مرگ و زندگی، و شور و امید ساختن فردای آزاد و آباد که این دشمنان بشر گستاخانه علیه دادخواست ما هزاران کین و چاه پیشاروی آن گسترده اند؛ با اینوجود امید به رستگاری مردم دانا و هوشیار دارم. و همینک و پیشاپیش پویش پگاه و چربش گام فردا را بومی کشم. کرشمه و تن نازی و چشمک پرانی و نغمه سرائی زیبای "بهار انسانی" در این کولاک چهل ساله مرگ و "ملامداری" را که ما از آن جان بدربرده ایم می بینم؛ و سرود رهائی را در خیابان و کارگاه ها می شنوم. این جبر و جور زندگی 40 ساله آخوندی، در میانه های مرگ، هنر زیستن را بما آموخت؛ آموزشی کارا که پس از 40 سال خودکامگی و درنده خوئی مطلق، آنهم بدون موی دماغی، و تنها توسط مشتی کاست مرتجع و معمم، و بیاری گروه های مکلای ملی مذهبی و لیبرال کاسه لیس تثبیت و بر فرق سر ما استوارشد، و اجبار تبعیت بی چون و چرا از پیروی بر خط تحمیلی باور شیعی، و ناگزیری چشم بربستن بر بسترهای رنگینی فرهنگ بلند تاریخی مان ناگزیرکرد. فرهنگی که آزادی عقیده و وجدان را هیچگاه برنتابید، انتقاد از ولی فقیه خودرای و اصول و فروع 1400 را مجاز ندانست. پا نهادن بر پایگاه خردورزی و دانش انسانمداری و علوم اجتماعی را بی محابا تحقیر کرد. نه دیگر کافی ست و جای گمان واهی نمانده که دور خداگونگی ولایت و دهه ی جهارم سیاست سیاه آخوندی تکرارناشدنی رو به خاموشی اجتناب ناپذیر گذارده است.
فاز فروریزی فاشیسم مذهبی در شرایطی رو بپایان می نهد که عملا غروب گندیدگی و زوال آن نیز در ابعاد مختلف نمایان است. بویژه چشم انداز مبارزه هوشیارانه کارگری توده ای، پس از خیزش 7دی کمر رژیم را شکانده و بیشتر از همیشه ناتوانی او را در کتنرل فضای پرآشوب آشکارتر کرده و شرایط سیاسی رو به بحران می باشد. روندی که آغازشده و سرنوشت پایانی جدائی دین از دولت را برای همیشه رقم خواهدزد. از ولی فقیه ریش و پشم ریخته تا بیت و باورمندانش، و همه ی افراد بجان هم افتاده ی اینسوئی و آنسوئی، و سردسته های جناح های مافیائی و باندهای حکومت اسلامی و همه حامیان دست در خون مردم برده، همه ی آنها در تلاش اند تا مگر فروریختگی بساط ولایت و مذهب خود را اندگی کند کنند؛ اما هیچکدام باورندارند که می توانند یکبار دیگر توده ها یا به اصطلام "امت " را به صحنه تحقیر و مضحکه ی خویش درآورده و ادای امامت خمینی و خامنه ای را به دیدگاه جهان اسلام عرضه کنند. از دست رفته های رژیم الهی دیگر بازگشت پذیر نیست. و این روند رو بسوی نوروزِ و بهار ما، پشت بر ملا و منبر دارد. پیشاپیش با آرزوی بهار آزادی، نوروز زیبا و بهار دلنشین آنرا بر همگان شادباش گفته و همچنین از همگان می خواهم که باهم بیاد عیدی بچه های تنگدست همسایه مان هم باشیم و دل بخشی از آنها را با هدیه ی خود شاد و مسرورسازیم!
بهنام چنگائی 28 اسفند 1396

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.