رفتن به محتوای اصلی

یکی باید بگوید؛ مرگ بر این مردم!
13.01.2019 - 17:38

 

1

اگر می خواهی جزیی از اندیشه ی آزادی شوی باید ترس را کنار بگذاری. مردم ترسو حقشان آزادی نیست. مردمی که در اطاعت ترس و سلطه و استبداد هستند حقشان همان حکومتشان است. حکومت دختران آنها را زنده به گور می کند و این مردم جیکش در نمی آید. 
زهرا نویدپور نمونه ای از « زنده به گور کردن نوین » است. 
فرق زهرا با کسانی که بر مرگش سکوت کرده اند در این است که او را زنده به گور کردند اما این مردم خودشان زنده زنده در گورها می خوابند. حکومت دینی این جامعه را گور مردم کرده است. 
این جامعه به « گور زیستی» عادت کرده است. 
مُردگانی چند بر مُردگانی دیگر حکومت می کنند و زهرا نویدپورها تنها زنده هایی هستند که داریم.

 

 

2

سیمای این حکومت خیلی خشن است. ریش و سبیل و مهر داغ بر پیشانی و تسبیح بر دست. مردانگی مسلط بی مفهوم. زبان مردسالار این حکومت زنانگی زهرا نویدپورها را فقط برای شهوت و عشرت می خواهد. زن غایب است. زن اگر حضور هم داشته باشد تبدیل به فاطی کماندوها می شود. فاطی کماندو زنانگی با ادا و اطوار مردانگی است. مردم هم شکلی ازخشونت و عصبیت و پرخاشگری شده اند. زهرا نویدپور شش برادر دارد. به نظرم برادرانشان چنین فکر می کنند: بهتر شد که مرد. آبرویمان را برده بود. « آبرویم رفت»، « برایمان آبرو نگذاشت»، و جملاتی اینچنین زاییده ی خشونت فرهنگی و یا فرهنگ خشونت است. آبرو چیست؟ آبرو زنانگی و زیبایی است. آبرو زهرا نویدپور است. آبرو اگر سلمان خدادادی و مجلس و روحانی و این طرز تفکر باشد تف بر چهره اش. یکی برایم نوشته است؛ « سلام استاد، زهرا نویدپور آبروی ما را برده است. تو چرا از فاحشه ها حمایت می کنی؟». جواب من این است که زهرا نویدپور در ادبیات استعمارگرها و ظالمان فاحشه است اما در ادبیات مظلومان کسی است که برایش تجاوز کرده اند. متاسفانه خیلی ها با عینک متجاوزین می نگرند. گور پدرشان. من با عینک مظلومان می نگرم. تا کثافت هایی چون سلمان خدادادی ها بر انسان حکومت می کنند جهان امنیت نخواهد داشت. 
به نظر من زهرا نویدپورها سیمای زنانگی و لطافت و تعقل انسان هستند که در دایره ی تعصب و خشونت و تجاوز و سرکوب گیر افتاده اند. زهرا نویدپور آبروست و سلمان خدادادی ها بی آبرویی.

 

 

3

من متعلق به خاورمیانه، به منطقه ی « رهاشدگان » هستم. در آن منطقه کتابهای « گاو » و « مزرعه حیوانات » و « کوری » از کتابهایی نظیر آزادی هانا آرنت و کتابهایی که راه حل برای برون رفت از استبداد و ذوب شدگی دارند بیشتر خوانده می شود. یادم هست « کوری » ساراماگوی به چاپ چندم رسیده بود. آن مردم دوست دارند خود را در کوری رها کنند. کتاب « بینوایان » هوگو هنوز هم در آنجا خوانده می شود. به جلو هل دادن مردمی که عادت به « بینوایی » دارند و فقر را فخر خویش می پندارند سخت است. آنها هنوز هم کتابهایی درباره جنگ می خوانند. ذهنشان مدام با تاخت و تاز و سیطره و غارت کردن مشغول است اما در عمل خودشان مدام غارت می شوند. آنها اندیشمندان خویش را پیش از حکومت فراری می دهند. حکومت های حاکم بر آنها بر این خصوصیات واقفند و به راحتی سوارشان می شوند. از مردمی که پیوسته « سواری » می دهند بدم می آید. از مردمی که سیاستمداران و غوغاسالاران را پشت جهالت نام و رنگ خویش قایم می کند بدم می آید. از مردمی که مدام در تظاهرات هایی با شعارهای « مرگ بر...مرگ بر...» شرکت می کنند بدم می آید. یکی باید بگوید؛ مرگ بر این مردم! 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمدرضا لوایی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.