رفتن به محتوای اصلی

داستان تجاوز به خودش را به خبرنگار میگوید

داستان تجاوز به خودش را به خبرنگار میگوید
مردی است چهل ساله، موهای بوری دارد، چشمان آبی و صورتی مهربان. اسمش ینس است. همسرش زنی است در همین حدود سنی، موهای بلوند تقریبن بلندی دارد. صورتش کک مکی است. سیلکه در رپرتاژی که شبکه تلویزیونی WDR آلمان تهیه کرده داستان تجاوز به خودش را به خبرنگار میگوید. چند تا زن دیگر هم هستند که اول رپرتاژ به خاطر اینکه میترسند که شناخته بشوند کلاه گیسی دارند، وقتی رپرتاژ دارد تمام میشود کلاه گیسی ها را برمیدارند، میگویند به یک نقطه ایی رسیدیم که دیگر باکی نداریم همه بفهمند ما چه کسانی هستیم.
سیلکه تعریف میکند که وقتی شوهرش ینس در یک ماموریت کاری بود، دوستانش که دوست شوهرش هم بودند و همیشه با انها بیرون می رفتند، او را دعوت میکنند که تنها نماند و به باری در نزدیکی خانه شان برود تا با محفل این دوستان شرابی بخورد، گپ و گفتی بکنند. بعد از چند ساعت که در بار گفتگو میکنند و شراب میخورند، میگوید دیر شده دیگر میخواهم به خانه ام بروم. یکی از افراد این محفل بلند میشود و میگوید من تا در منزل که چند خیابان آنطرفتر بوده، همراهی ات میکنم. وقتی به خانه اش می رسد از او تشکر و خداحافظی میکند و در خانه اش را باز میکند و هول هولکی چون دستشویی داشته اول به دستشویی می رود. میگوید انقدر دستشویی داشتم که دقت نکردم آیا در را خوب بسته بودم یا نه. همانجا فوری میگوید حتی اگر خوب نبسته بودم حق نداشت وارد بشود. میگوید روی توالت نشسته بودم که دیدم یکهو در باز شد و این مرد خودش را داخل توالت انداخت و در را بست. این مرد به سیلکه تجاوز میکند. سیلکه انقدر ترسیده بود که شوکه میشود و نمیتواند در مقابل این تراوما عکس العمل فوری نشان بدهد. فردای آن روز دوست صمیمی اش میگوید بلند شو برویم پیش پلیس. پلیس گزارش تهیه میکند و معتقد است برای نمونه برداری و آزمایش رحم دیر شده است. یکسال طول میکشد تا نوبت دادگاه بشود. دادگاه مرد را محکوم به دو سال زندان و پرداخت غرامت میکند. مرد وکیل میگیرد و دوباره علیه این حکم شکایت میکند. گزارش خبرنگاران نشان میدهد که چقدر دادگاه دوم سخت است. بعد از دو سال که سیلکه میخواهد واقعه را فراموش کند، روانشناس استخدامی متهم از سیلکه میپرسد لباس زیر مرد چه شکلی بود و موهای بدنش چه رنگی. دادگاه دوم را هم با وجود تلاش متجاوز میبرد. نفسی راحت میکشد. چشمانش پر از اشک است. میگوید انگار از روی شانه هایم کوهی را برداشتند. دنیا الان قبول کرد که به من خشونتی روا شده بود.
نکته مهم اما ینس است. وجود ینس من را به عنوان بیننده میخکوب کرد. هر جایی سیلکه حرف میزند دستش روی شانه همسرش هست. دست او را در دستش دارد. یک جایی که بیرون دادگاه نشستند و سیلکه میگوید اگر حکم به آزادی اش بدهند، اگر حرف من را باور نکنند چه؟ میگوید من ولی تو را باور دارم. مدام تکرار میکند من تو را باور دارم. یک عدد فحش به متجاوز نمیدهد. اصلن انگار سمت و سوی عواطفش فقط و فقط به سمت سیلکه است. وقتی وکیل بیرون می آید و میگوید شما بردید کاپشن سیاهرنگی را که دستش هست جلو صورتش میگیرد تا دوربین اشکهایش را نبیند. اشکهایی که مدام بر صورتش جاری میشود حتی وقتی میگوید چرا این خشونت به سیلکه صورت گرفت. خشونتی که باعث شد سیلکه عزیز من ان اعتمادی را که به پیرامونش داشت، آن آرامش را برای همیشه از دست بدهد. به همسرش کمک میکند تا وسائلشان را جمع کنند، خانه زیبایی را که داشتند تخلیه و ترک کنند، چون سیلکه هر روز صبح باید به دستگیره در ان توالت لعنتی نگاه کند.
یک سئوال: چند نفر زن در ایران در صورت تجاوز از حمایت چنین همسری، چنین پارتنری بدینگونه انسانی برخوردار خواهند شد؟ چند نفر ینس در ایران داریم؟

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید