رفتن به محتوای اصلی

روابطِ ولایتِ فقیهِ تهران با کشور ترکیّه (بخش دوّم)
15.12.2009 - 15:38

با نگاهی راسیونال به نمودار سیاسی جمهوری ترکیّه از 1923 تا کنون و با قرار گرفتن قدرتِ سیاسی حکومتِ این کشور در کنترل اسلامگرایان، درگیری تندِ آقای اردوغان نخست وزیر مسلمان ترکیّه با پرزیدنتِ کشورِ اسرائیل در نشستِ مربوط به غزه در داووس کشور سویس و تَرک این جلسه به نشانهءِ اعتراض در یولای 2009، همکاریِ تنگاتنگ در همهءِ سطوح با رژیم ولایتِ فقیهِ تهران، دست دوستی بسویِ کشور سوریه دراز کردن، دعوت از عمرالبشیر رئیس جمهور سودان برایِ شرکت در بیست و پنجمین اجلاسِ تجاری و اقتصادیِ کشورهایِ عضو سازمانِ کنفرانسِ اسلامی که چندی پیش در ترکیّه برگزار شد، و بسیار مسائل مهّم دیگر همه از آن حکایت میکند که آیا کشور ترکیّه براستی به نظم سیاست ورزی و گزینه های فرهنگی، اجتماعی اسلامیِ دورانِ عثمانیان باز گشته است ؟ آیا دیگر قانون اساسی سکولار و یادگارهایِ کمال آتاتورک از 1923 ارزش خود را از دست داده و باید قانون اساسیِ جدیدی بر اساسِ اصولِ دینِ اسلام مانند نظم ولایتِ فقیه تهران نوشته شود ؟

آیا ترکیّه از پذیرفته شدن در اتحادیّهءِ اروپا نا امید گشته و اکنون به نشانهءِ واکنش به ایدئولوژیِ اسلام که تُرک تباران با آن تمدن سازی خود را بنیاد گذاشته اند دوباره روی آورده ؟ و یا میتواند با پُشت کردن به ایالاتِ متحدهءِ آمریکا براستی قصدِ همکاری و همزیستیِ مسالمت آمیز با همسایگان و کشورهایِ مسلمانِ رادیکال ضد غرب را در پیش گیرد ؟ نقش محوری ژنرالهای ارتش ترکیّه چه خواهد شد ؟، چرا تا کنون ارتش ایدئولوژیکِ ناسیونالیستِ کمالیستیِ تُرکی مانند دفعاتِ قبل بر علیه کابینهءِ بنیادگرایِ اسلامیستِ آقای اردوغان کودتا نکرده است ؟ آیا اسلامگرایی در افکار عمومی جامعهءِ تُرکی دوباره جایگاهِ مترقّی و مدرن خود را باز یافته است ؟ آیا ارتش تُرکیّه مانند سپاهِ پاسداران و آن بخش از ارتش مکتبی رژیم اسلامی اکنون وظیفهءِ جایگزینی و محافظت از اصولِ دینِ اسلام را در کشور تُرکیّه بر عهده گرفته و سرنوشت با به سرانجام رساندنِ اهداف ایدئولوژیکِ آنرا بر ناسیونالیسم تُرکی و منافعِ ملّیِ آن در عرصهءِ جهانی ترجیح میدهد ؟.

نباید نادیده گرفت که آقای اردوغان نخست وزیر فعلی ترکیّه مدّتِ چهار ماهی را که در زندانِ ارتش گذراند تغییراتی بنیادیِ 180 درجه ای در دیدگاهِ سیاسیِ آن بوجود آورده است. بعد از آزاد شدن از زندان موضعی جدی بر علیهِ اسلامگراییِ رادیکال گرفت. دیگر از اسلام سیاسی با ساختار حکومتیِ آن سخنی به میان نمی آورد و تنها تأکید بر ناسیونالیسمِ تُرکی، منافع ملّی، قانونگرایی، سکولاریسم، و جایگزینی اصولِ دمکراسی در ساختار سیاسی غیر دینی بود.

"علی بولاچ" از نزدیکترینِ افراد و مشاورِ خصوصی اردوغان در استانبول میگوید: [ما قبول کردیم که ایدهءِ حکومتِ اسلامی مُرده است، بنا بر این ایدهءِ حکومتی آقای اردوغان نه با تئولوگی اسلام و نه با پروسهءِ تاریخیِ آن هیچگونه ربطی ندارد. ایدهءِ حکومتی ما بیشتر ریشه در مُدلِ رُم شرقی بیزانس و قیصرِ مطلق گرایِ آن داشته و دارد.

آقای علی پولاچ همچنین اضافه میکند که اسلامگراییِ آقایِ اردوغان چیزی نیست جز پیراهنی که به تئوریِ حکومتی و اهدافِ کمالیست و ناسیونالیستهایِ تُرکی می پوشاند. از اینها گذشته سیستم حکومتیِ دلخواهِ کمالیست ها در تُرکیّه و بنیادگرایانِ اسلامی یکسان هست، زیرا هر دو جبهه خواهانِ آن هستند که مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصاد، سیاست، و شیوهءِ آموزشی از ابتدائی تا عالی بصورتِ متمرکز در نهادِ حکومت گنجانده شود، امّا آن چیزی که این دو جبهه را از هم تفکیک میکند ایدئولوگی و اهداف آنها هست که یکی کمالیست و در پی کسب منافع پان ترکیسم میباشد ( مانند آقای اردوغان) و دیگری اسلامگرایِ خلیفه گری و سلطانی مانند خلفای راشدین و سیستم نظام ولایتِ فقیه در ایران هست].

واقعیّت این هست که آقای اردوغان از سال 2001 میلادی ناسیونالیسم کمالیستِ پان تُرکیسم را پایهءِ سیاست وزی خود قرار داده و از اسلام روی برگردانده و حتّی گفتمانِ آتِیست بودنِ ایشان را هم در محافل روشنفکری تُرکی به میان میکشند، در غیر اینصورت ارتش همانطور که نخست وزیر اسلامگرایِ قبلی یعنی مهندس اِربکان را کنار گذاشت آقای اردوغان و کابینهءِ انتخابی اش را هم بر کنار میکرد و دوباره او را روانهءِ زندان میساخت. ژنرالهایِ ارتش در تُرکیّه که جایگاهی مانند رهبر انقلاب علی خامنه ای و شورای نگهبان و مجلس خُبرگانِ تحت نظارت او را در هرم سیاسی ترکیّه بخود اختصاص داده، آقای اردوغان را تربیت کرده و از فیلتر ناسیونالیسم تُرکی و افکار کمال آتاتورک گذرانده است.

پرچم خونرنگِ سرخ با هلال ماهِ کشور ترکیّه که آقای اردوغان زیر سایهءِ آن فرمانبری میکند بطور کلی با اسلام مناسبتی ندارد و حکایت از یک داستانِ افسانه ای ناسیونالیسم تُرکی تباری را دارد که با واقعیّت بیگانه هست و علامتِ نمادین گروهِ ناسیونالیستهای پان ترکیسم احساسی" گرگهای خاکستری" میباشد که حتّی در بسیار جهات با افکار راسیونال کمال آتاتورک هم سازگار نیست.

آقای اردوغان بر خلافِ آموزگار خود مهندس نجم الدّین إربکان نخست وزیر اسلامگرایِ بر کنار شده که مخالفِ پیوستن ترکیّه به اتحادیّهءِ اروپا و بر ضدِ جدی گسترش فرهنگِ اروپایی و غربی در ترکیّه بود و بطور کلی خواستار قطع روابط کشور ترکیّه با جهان غرب از جمله آمریکا و اروپا و پیوستن ترکیّه فقط به کشورهای اسلامی بود، در تلاش بی وقفه ای هست که کشور تُرکیّه را حتّی یک وجب هم که باشد به اتحادیّهءِ اروپا و غرب نزدیک تر کند. آقای اردوغان و مشاورانِ آن بخوبی میدانند که کشوری بنام تُرکیّه و ناتسیون قراردادی بنام تُرکی کالایِ تولیدی نو ساختهءِ کشورهایِ غربی میباشد و تنها راه استمرار و پایداری این کشور و ملّت مانند 90 سال گذشته اطاعت و فرمانبریِ بی چون و چرا و همکاریِ نزدیک با اروپا و آمریکا خواهد بود.

سیاستِ اسلامگراییِ حکومتِ ترکیّه که اکنون در مقابل رژیم تهران، در خاورمیانه و جهان اسلام، در مقابل کشورهای آسیای میانه، بویژه کشورهای تُرک تبار که بعد از فروپاشی اردوگاهِ سوسیالیسم بوجود آمده اند را میشود از چند زاویه مورد بررسی قرار داد:

1- سیاستِ خارجی ایالاتِ متحدهءِ آمریکا با پرزیدنت "بارک اوبا" تغییر کرده است. آمریکا با استراتژی کاهش تسلیحاتِ نظامی و گزینهءِ ائتلاف و دیالوگ بجای نظامیگری و خشونت و دفع برای برون رفت از بحرانها در جهانِ امروز و با بگذشت از افزایش پایگاههایِ نظامی و سکوهایِ پرتاب راکت در کشورهایِ بلوکِ سوسیالیستی گذشتهءِ قارهءِ اروپا، برنامهءِ نزدیکی و همکاری با کشور روسیه را به منظور آرامش در این قاره در دستور کار خود قرار داده است تا هر دو کشور با خیالی آسوده به راه حلهایِ مشکلات در آسیایِ میانه، در قفقاز، در افغانستان، در خاورمیانه، به تروریسم اسلامیست، و بحران مالی و سیستم سرمایه داری بپردازند. علاوه بر روسیه آمریکا کشور چین را به عنوانِ یک قدرتِ جهانی شناخته و امتیازاتِ اقتصادی با نقش مهّم سیاسی را در میدانِ جهانی به این کشور واگذار کرده است. کشور چین هم طبق برنامه ریزی برایِ دست یابی به اهدافِ ایده آل خود ابراز داشته که حداقل به 50 سال آرامش احتیاج دارد که در همین رابطه از هر نوع تشنج دوری میجوید.

2- در میان تقسیماتِ سیاسی جهانیِ جدیدِ آمریکا بین روسیه و چین میتوان یقین داشت که آقای بارک اوباما پرزیدنتِ آمریکا قصد دارد کشور ترکیّه را هم به عنوانِ نمونه و در مقام پیشتار در جهان اسلام برجسته کند تا نه اینکه حکومتهایی مانند رژیم ولایتِ فقیه را بتواند تحتِ شعاع خود قرار دهد و کنترل کند، بلکه با پایین کشیدنِ جایگاهِ رژیم اسلامی تهران و نقش تأثیر گذاری آنرا در جهان اسلام خنثی و آنرا به امری بسیار جانبی تبدیل کند. گرچه از سیاستِ جدیدِ آمریکا با کشورهای روسیه، چین، و نقش دادن به ترکیّه در بلوک کشورهای اسلامی زمانی نمیگذرد ولی پُشتِ رژیم ولایتِ فقیه تهران را در چند موارد خالی و آنرا به موکل کشور جهان سوّمی مانند ترکیّه مبدل ساخته است.

3- بخشی از جامعهءِ روشنفکری تُرک تبار ایده آلیست بر این باور هستند که آمریکا و اتحادیّهءِ اروپا به حکومتِ تُرکیّه در جایگاهِ آموزگار دمکراسی مأموریّت داده اند تا مردمان و کشورهای اسلامی خاورمیانه و آسیای میانه و رژیم اسلامی تهران را هدایت و آنها را با دمکراسی و مدرنیته و فرهنگِ اروپایی با سیستمهایِ سیاسی غربی آشنا کنند. تُرکیّه به عنوانِ پُلِ ارتباط شرق و غرب، تنها عامل بهم نزدیک کردن و آمیزش مسالمت آمیز جهان اسلام و مسیحیّت در افکار عمومی ساده اندیش به نمایش گذاشته میشود.

4- گرچه جمهوری تُرکیّهءِ از آغاز تأسیس خود 1923 تلاش بر آن داشته است که به اتحادیّه اروپا بپیوند و در هیمین راستا 1926 میلادی الفبای لاتین را جایگزین عربی و فارسی در زبانِ تُرکی کرد تا با جهان شرق و اسلام بدرودِ قطعی گفته باشد، امّا در آپریل 1987 میلادی بطور کتبی و رسمأ این آرزویِ پیوستن به اتحادیّه اروپا را در خواست کرده است. علی رغم اینکه حکومتهای ترکیّه برای نایل آمدن به این آرزو به تمامیِ پیشنهاداتِ اصلاحیِ اتحادیّهءِ اروپا در قانون اساسی، حقوق بشر، لغو قانون اعدام، ساختار قضایی، در روابط اجتماعی و سیاسی در درون و با کشورهای همسایه و منطقه، جایگزینی دمکراسی در نظام سیاسی و فرهنگِ جامعهءِ تُرکی حداقل در تئوری جامعهءِ عمل پوشاندند و همچنان به اصلاحات و تغییراتِ در خواستیِ جدیدِ اروپا هم تن خواهند داد و با هر ساز آنها خواهند رقصید، ولی اتحادیّهءِ اروپا تا کنون به بهانه های گوناگون از پذیرفتن کشور ترکیّه به جمع خود شانه خالی کرده و اگر بر همین روند پیش رود در نهایت درخواستِ عضویّت کشور ترکیّه در اتحادیّهءِ اروپا به بن بستِ قطعی خواهد رسید که اسلامگرایی جدید حکومتِ آقای اردوغان زمینهءِ آنرا کاملأ مهیّا کرده است.

پذیرفته نشدنِ نزدیک به یک قرن ترکیّه در اتحادیّهءِ اروپا غرور مردمانِ تُرک تبار را از طبقاتِ ساده باور و عوام آن گرفته تا طبقات آکادمیک دانشگاهی و قشرهای دیگر را عمیقأ تحقیر و زخمی کرده است، در نتیجه حکومتِ تُرکیّه بر اساس افکار عمومیِ جوامع تُرک تبار از خود واکنش نشان داده و با رویگردانی شرمگین از اروپا و بازگشت به جامعهءِ شرق و یا به دورانِ قبل از 1923 آتاتورک یعنی عثمانیان را در قدم اوّل در پوشش پُل بین شرق و غرب و یا آشتی بین اسلام و مسیحیّت، یا در جایگاه میانجیگری بین کشورهایی مانند رژیم اسلامی تهران و غرب، در پیش گرفته است و طولی نخواهد کشید که در فازهای بعدی فرهنگِ سیاسی تُرکی چهرهءِ واقعی خود را نشان خواهد داد.

عثمانیان قبل از جنگِ جهانی اوّل از چند کشور اروپایی از جمله انگلستان و فرانسه خواستند که حاکمیّت و جغرافیایی سیاسی را که از کشورهایِ دیگر بویژه از اعراب تصرف کرده اند به رسمیت بشناسند در غیر اینصورت آنها به جیههءِ نازیسیم هیتلری خواهند پیوست. این کشورها چنین پیشنهادی را قبول نکردند در نتیجه حکومتِ عثمانی بدون دلیل و پیامد سیاسی در جنگ به نازیسیم پیوست و نتجهءِ آنرا هم درو کرد. امروز هم حکومتِ ترکیّه همان اشتباه را مرتکب میشوند و به اتحادیّهءِ اروپا میگویند: اگر هر چه زودتر ما را در اتحادیّهءِ اروپا نپذیرید به جبههءِ جهانِ اسلام رادیکال و به دیکتاتورهای کوچک و بزرگ منطقه خواهیم پیوست و منافع اروپا و غرب را به خطر می اندازیم، در واقع یک خودکشیِ سیاسی بین سیاه و سفید کردن از نوع تُرکیِ آن هست که اتفاقأ چند کشور اروپایی آگاهانه در صدد آن بودند و هستند که حکومتِ ترکیّه را به سمت و سویِ سیاهی آن هدایت کنند.

با توجّه به مطالب فوق و با مطالعهء فراز و نشیب دیاگرام سیاسی و ورق زدنِ تاریخِ مستندِ 500 سالهءِ تُرک تباری تا به امروز بخوبی میتوان بروشنی برداشت کرد که هویّتِ ملّیِ تُرکی با فرهنگ سیاسی و اجتماعی آن مانند گذشته امّا بیشتر از هر زمانِ دیگر دچار بحران و آشفتگی هست. در هر برهه بنا به شرایط از این شاخه به آن شاخه، از این قاره به آن قاره، از این فرهنگ به آن فرهنگ، از شرق به غرب، از غرب به شرق، از این جبههءِ جنگ به آن جبهه، از این زیان به آن زبان، از این سیستم به آن سیستم، بین اسکولاستیک و لائیسیته با سکولاریسم، بین اسلام دمکراتیکِ اروپایی و بنیادگرایی اسلام جهان سوّمی، بین دیکتاتوری و دمکراسی، بین کمالیسم و دین اسلام، بین ناسونالیسم کور تُرکی و یا حقوق شهروندی بر مبنای لیبرال دمکراسی در نوسان هست که مجموعهءِ این فاکتورها بیانگر خلأ و نبودِ ثباتِ سیاسی و ملّی تُرک تباری در عرصهءِ گلوبال میباشد و همین عدم ناپایداری سیاسی و فرهنگیِ کشور ترکیّه باعث شده است که بی ثباتی در کشورهای همسایه و منطقهءِ خاورمیانه پایانی نپذیرد و مدام با سیاستِ گسترش جنگ و ستیز خود، این کشورها را از رشد باز بدارد .

در زمانیکه در اروپا پروسه های: اندیشهءِ مدرنیته، رفرماسیون مارتین لوتری، سکولاریسم، راسیونالیسم، هومانیسم، و عصر روشنگری تار و پودِ قارهءِ اروپا را فرا گرفته بود و حاکمیّت دین و مذهب را از مسندِ قدرت پایین می آورد، همزمانِ با آن عثمانیان، صفویّان و قاجاریان دین اسلام تازه نفس سنّی و شیعه گری قشری را بر فراز آسمان سرزمین شرق بر افراشتند که قرنها عقب ماندگی را باعث شد. امروز دوباره در حالیکه کشورهای اروپا و آمریکا و سایر ملل پیشرفته اتوبوس هایِ توریستیِ مسافربری به منظور گردش و تفریح را به دور کرهءِ زمین و سایر سماواتِ دیگر میفرستند، تُرک تبارانِ عثمانی و بازماندگانِ صفویّان و قاجاریان در ایران در قرن 21 پرچم دین اسلام سنّی و شیعه را در کشور ما، در آسیای میانه، و در خاورمیانه بر افراشته اند تا دوباره قرنهای دیگر عقب ماندگی را در عرصه های مختلف شامل شوند !. جهان بینی ایرانی در طول تاریخ این ذلّت و خواری را هرگز تحمّل نکرده و امروز هم نخواهد کرد.

تا فرا رسیدنِ انقلاب اسلامی 1979 میلادی به رهبری خمینی، دو کشور ایران و مصر بر سر موضوع هژمونی در خاورمیانه باهم رقابت داشتند. تا وفاتِ جمال عبدوالناصر که گرایش مصر به غرب و بازگشت به اسلام را بدنبال داشت ایران با اتحّاد دمکراتیکِ خود با کشور اسرائیل قدرتِ برتر در خاورمیانه، ناحیّهءِ خلیج فارس، شاخ آفریقا، دریای عرب، دریای سرخ، و سایر شاهراههایِ دریایی و زمینی بود.

کشور نوپایِ ترکیّه که در خاورمیانه فقط ارتش و عضویّت آن در ناتو از اهمیّت برخوردار بود و در عرصهءِ سیاسی نقشی را بازی نمیکرد با انقلاب اسلامی در ایران و فروپاشی اردوگاهِ سوسیالیسم در سال 1990 میلادی تمرینات دیپلماسی خود را آغاز کرد و ایالات متحدهءِ آمریکا مأموریتهای سیاسی و اقتصادی هدفمندی را در آسیای میانه و خاورمیانه به آن محوّل کرد امّا تا کنون حکومتهایِ ترکیّه در عرصهءِ جهانی از خود نبوغ و فرهنگِ متینِ سیاست ورزی نشان نداده است و تقریبأ تمام اهداف خود را به شیوه هایِ غیر دمکراتیک و مانند گذشتگانِ خود با خشونتِ شمشیر و ارتشِ ناسونالیستِ خود در منطقه و با همسایگان پیش برده است.

Nasser.karami@gmx.de

|دسامبر|2009|آلمان|

بخش یکم این نوشتار در لینکِ زیر:

http://www.iranglobal.info/node/7965

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.