رحیم کریمیان را اولین بار در سال 1352 در زندان وکیل اباد مشهد دیدم ؛ با همین قیافه ای که در این عکس می بینید؛ او عضو گروه مسعود احمد زاده_ عباس مفتاحی بود .به محض ورودم به زندان ؛ آمد به اسقبالم و برایم کمی لباس اورد و به زبان مازندارانی گفت که جای تو در کمون فدایی هاست... بعبارت دیگر وقتی دانشجویانی دستگیرشده وارد بند عمومی می شدند ؛ آگاهی سیاسی چندانی نداشتند به زبان عامیانه " چیزی حالی مون نمی شد" و به اصطلاح خط و ربط سیاسی خاصی نداشتیم .
در زندان وکیل آباد مشهد همه جور گروه بندی های سیاسی وجود داشت ولی فضا و جو زندان در دست فدایی ها و مجاهدین بود و به قو ل ابوتراب باقرزاده از افسران حزب توده بشوخی می گفت : " تازه وارد ها(دانشجو ها ) مثل گوشت قربانی باید بین این دو کمون تقسیم می شدند و چیزی نسیب بقیه کمون ها نمی شد . ما ها فقط اجازه داشتیم یکی را انتخاب کنیم و منهم چون مازنی بودم به قول کریم عضو کمون فدایی ها شدم و در مدت یکسال که زندان بسر بردم ؛ وقت سر خاراندن نداشتم ؛ مرتب برایم کلاس می گذاشتند از کلاس فلسفه مارکسیستی , دیالتیک هکل ؛ تکامل , ماتریالیسم تاریخ و تا مهر سازی، چاپ ؛ جا سازی و جعلیات و...... و پس از یک سال که ازز ندان آزاد شدم ؛ فردی پخته شده و آماده "رزم " بودم .یادم می اید تاریخ 20 ساله روزنامه های(از شهریود 32 تا 52 ) ارشیو کتابخانه زندان را ورق به ورق را با کریم رحیمیان مرور کردیم واو به پرسش های من پاسخ می گفت .بعد از انقلاب دیدمش مواضع فکریش همانی بود که در سال ۵۲ دیده بودم؛ همچنان مدافع "مبارزه مسلحانه هم تاکتیک و هم استراتژیک " و من خط مشی مسلحانه را رد کرده بودم ولی ارتباط احساسی و عاطفی مان سر جایش بود ؛ تا سال 1995 در شهر مانیز المان دو باره او را دیدمش ؛ آرام تر و منطقی تر بنظر می رسید تا اینکه امروز با اطلاع شدم " رحیم کریمیان رفت". روحش شاد ويادش هميشه گرامي باد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید