رفتن به محتوای اصلی

در تاریخ فرهنگ جوامع «اوج و

در تاریخ فرهنگ جوامع «اوج و
آ. ائلیار

در تاریخ فرهنگ جوامع «اوج و فرود هایی»هست. وقتی فرهتگ اوج میگیرد جامعه با «قله های فکری» روبروست. و برعکس وقتی روند فرود طی میشود ما با «پستی و دره های» عمیق سروکار داریم. انقلاب 57 خیزشی بود به سوی اوج؛ اما قلم پایش شکست و به ته «دره» سقوط کرد. فرهنگ جامعه 37 سال است که میکوشد برخیزد و بسوی قله ها راهی شود ولی پاهایش آسیب دیده و نیرویش کاهش یافته است. مریض و نزار تقلا میکند.
بدیهی ست که خود را از این دره رها خواهد ساخت اما کی-روشن نیست.

وقتی جامعه دچار فرود است اندیشه ی آن هم ، قلمزنان و فعالان سیاست آن نیز «سطحی و کم مایه» اند و « اخلاق و علم و حقوق » و غیره به لجن آغشته میشود. در این مسیر بسیار بیگناهان و دانایان در میان «علف های هرز» میمانند و خفه میشوند. و راهی برای رهایی نمی یابد. بسان کبوتری درمیان تلی از افعی ها. یا بمانند گلی بین پیچک های همجنس خوار.

فرهنگ میشود " دهنی"! «اتهام زنی،پرونده سازی به دیگری، دروغگویی، قانون نشناسی ، شایعه پراکنی، مقام پرستی، و...»
نقد مفهوم استاندارد خود را از دست داده - میشود «پرونده سازی و اتهام زنی و شایعه پراکنی و بی مسئولینی، و لجن پراکنی از فحش و توهین و تحقیر و ...»
اینها یعنی چه؟ یعنی فرهنگ را به لجن تبدیل کردن. و چون کرمهای سفید درمیان آن ول خوردن. یادش بخیر زنده یاد صادق هدایت را که گفت «جامعه ایکه به آخ و تف اش هم نمی ارزد». و رفت خودکشی کرد. گفت این «گنداب ارزانی شماها. رجاله ها و لکاته های فرهنگی!»

با اشاره به این موضوعات خواستم کمی محیطمان را بشناسیم. خواستم بگویم نه در اندیشه و نه در قلم و ادبیات و سیاست نباید در انتظار قله ها باشیم- هنگام فرود است و ما در چنبره ی «کم مایگان و حقوق ناشناسان و زشت اخلاق ها» زندگی میکنیم. و این فرود هم در ایران است و هم در منطقه و تا حدودی جهانی ست.

زمانی بود که صمد بهرنگی درنامه اش می نوشت «تنها میخواهم یک انسان باشم» و یا ساعدی میگفت «من با همه رابطه دارم بدون رابطه نمی توانم زندگی کنم». و دیگرانی مانند اینها اندیشه های انسانی و اخلاقی و نقد آبرومندانه را پیش می نهادند. اما اکنون «فرهنگ اتهام از همه نوعش» در همه جا رواج دارد و رفته رفته به عادت و نرم تبدیل شده است.
مثلا نقد چنین آغاز میشود:« «کیانوش توکلی در نوشته‌ای شریرانه........توکلی که در عوامفریبی و بی‌پرنسیبی هیچ مرزی را باقی نمی‌گذارد .... قصد من پاسخگویی به کیانوش توکلی نیست....هوچی‌گری‌ها توکلی.....علیه نیروهای سیاسی به جاسوسی پرداخته، مسلحانه علیه گروه‌های سیاسی به جنگ پرداختند، به تأیید اعدام‌ها و شکنجه‌ها و اعترافات تلویزیونی پرداختند و دستگیری اعضای گروه‌های سیاسی را جشن گرفتند و اعدام زندانیان سیاسی خوشنام دوران شاه را به خمینی تبریک گفتند...» نوشته ی ایرج مصداقی:
http://www.iranglobal.info/node/46065

یا در مورد Mohsen Darzi اتهام «جنایی» مطرح کرده در «بوق و کرنا» میکند به دوستش میگوید «شنیده» است!
و با زندگی یک انسان بازی میکند. این است ماهیت نقد مرحله ی فرود فرهنگ. فرود به لجن.
یا در مورد جنبش فدایی به شخص فرخ نگهدار پرداخته «متد ترور شخصیت» به کارمیگیرد. جلو چشم صدها فدایی که عمری بااین جریان بوده اند. و بدتر اینکه نشسته اند و میدانداری چنین به اصطلاح «نقادی» را تماشا میکنند! این هم از پدیده های دوره ی فرود است.
من نه Mohsen Darzi را می شناسم و نه فرخ نگهدار را. تنها با نوشته هایشان آشنا هستم . و هم فکر نیز نیستم. اما دو چیز را خوب میشناسم. اول اینکه «جای اتهام جنایی» در دادگاه است نه در رسانه های عمومی از جمله در کتاب و مجله و سایت و رادیو.دوم اینکه مقوله ی « نقد» مفهوم نسبی جهانی و استاندارد دارد و با «زشت کاریهای ایرج مصداقی» بیگانه است.
نام این کارهای مصداقی را نه نقد بل « ضد نقد و یاوه پراکنی» و حاصل این دوره ی «سقوط فرهنگی» میدانم.

اشکهای محسن درزی اشکهای من است که به علت پدیده ی «قانون نشاسی و زشت اخلاقی»رایج از سوی برخیها سرازیر شده است.
در برابر پدیده های متعفن دوره ی فرود فرهنگی نباید سرخم کرد؛ باید این دمل ها را نشتر زد که چرکشان بیرون بریزد تا بتوان
نفس کشید.
اینان کارشان حذف هوا ست.