رفتن به محتوای اصلی

axarsuu@gmail.com

axarsuu@gmail.com
ناشناس

جناب آ. ائلیار
«کلی گویی»، «ساده انگاری»، «صادر نمودن احکام مطلق»، «پیشداوریهای توهم آلود شخصی»، «شخصی نگری»، «وارونه نمایی و تلاش برای کشیدن اندیشه ی مخالف به زیر سیطره ی قالب مطلوب خود»، «یکی به نعل، یکی به میخ زدن»، «ارائه ی تعاریف و مفاهیم وارونه از پدیده ها و جریانهای سیاسی مخالف ایده ی مطلوب خود»، «تلاش برای تسخیر و تخریب بنیانهای های تئوریک گفتمانی که برخلاف نظر شما قرار دارد»، « «ترک ستیزی» و پنهان نمودن نفرت خود از تورک در زیر رنگ و لعابهای عوام فریبانه»، «چنگ انداختن به پوپولیسم»، «نگاه صد در صد یکطرفه به مسائل»، «احتراز از واقع بینی بطور عمدی یا سهوی» و بسیاری از ویژگیهای دیگر خمیرمایه ی تفکر شما را تشکیل می دهد. «یکی دانستن ناسیونالیسم موجود در آزربایجان با

جناب آ. ائلیار
«کلی گویی»، «ساده انگاری»، «صادر نمودن احکام مطلق»، «پیشداوریهای توهم آلود شخصی»، «شخصی نگری»، «وارونه نمایی و تلاش برای کشیدن اندیشه ی مخالف به زیر سیطره ی قالب مطلوب خود»، «یکی به نعل، یکی به میخ زدن»، «ارائه ی تعاریف و مفاهیم وارونه از پدیده ها و جریانهای سیاسی مخالف ایده ی مطلوب خود»، «تلاش برای تسخیر و تخریب بنیانهای های تئوریک گفتمانی که برخلاف نظر شما قرار دارد»، « «ترک ستیزی» و پنهان نمودن نفرت خود از تورک در زیر رنگ و لعابهای عوام فریبانه»، «چنگ انداختن به پوپولیسم»، «نگاه صد در صد یکطرفه به مسائل»، «احتراز از واقع بینی بطور عمدی یا سهوی» و بسیاری از ویژگیهای دیگر خمیرمایه ی تفکر شما را تشکیل می دهد. «یکی دانستن ناسیونالیسم موجود در آزربایجان با پان تورکیسم» و «در نظر گرفتن نظریات مهران بهاری بعنوان پایه ی تئوریک حرکت ملی آزربایجان» از شاهکارهای (!!!) شما و بسیاری از «کمونیستهای گرفتار در باتلاق فاناتیزم ایدئولوژیک» می باشد که علت همه این همه صغری کبری چیدنها و آسمان و ریسمان بهم بافتنها هم چیزی غیر از تلاش شما برای «حفظ چهارچوبه ی جغرافیایی فعلی ایران» نمی باشد با آنکه در داخل مطلب می گویید "راه حل مسئله رفع نقض حقوق است. برابری همه مردمان گوناگون در همه عرصه ها- تنظیم و حفظ حقوق فرهنگی- سیاسی و اقتصادی ملیتها در امور محلی و کلان کشور. از راه سیستم کشورداری غیر متمرکز . با حفظ حق انتخاب هر مردم در باهمزیستن یا نزیستن. اتحاد داوطلبانه و مسالمت آمیز. نه اجباری- توسط توپ و تانک." اما اینگونه «بازی با کلمات» صرفاً جهت «مقبولیت بخشیدن» به هدف تلویحی شما بوده و مشخصاً شما اعتقادی به «تعیین سرنوشت واقعی ملل غیر فارس اسیر از اسارتگاه ایران» ندارید و این گفته های «عوام فریبانه» صرفاً بعنوان «تله ی مین» جهت منفجر شدن در زیر پای فعالان جنبشهای رهایی بخش ملل غیر فارس ایران گذاشته میشوند. در کامنت ذیل مطلب هم نوشته اید "تنها میتوانم از نظر خودم «راه درست و اشتباه» را نشان دهم. در مقاله هم آنرا نوشته ام. «تمیزی مبارزه ی به حق از ناسیونالیسم» . وگرنه شکست دیر یا زود حتمی ست." «صادر شدن این حکم مطلق» که دیر یا زود «شکست» حتمی است غیر از آنکه بر «توهم شما» مهر تأیید زند گویای چیز دیگری نمی باشد. چه کسی این را گفته است که «مبارزه ی «ناسیونالیستی» "محکوم" به "شکست" است؟، چه کسی گفته «مبارزه ی ناسیونالیستی» "حق طلبانه" نیست؟ و چه کسی می تواند «شکست حتمی» ناسیونالیستها را در آینده «تضمین» نماید؟ این «نگاه مطلق بین صد در صد یکطرفه نگر سیاه اندیش» که تلاش دارد با پشت سر هم ردیف نمودن «دلایل واهی»، «ناسیونالیسم آزربایجانی» را «مطلقاً معادل پان تورکیسم» نشان داده و «با لجن مال نمودنش» مبارزان آن را «به دنبال نخود سیاه بفرستد» چه چیزی را میخواهد به «مخاطب» انتقال دهد؟ این «انگاشت ساده» را که «ناسیونالیسم» حتماً به «فاشیسم» منجر میشود پس نتیجتاً این نوع «مبارزه» مردود بوده و بطور مطلق باید از آن پرهیز نمود!!!؟ این گزاره ها از ذهن کدام «آدم متوهم» خارج میشوند؟ تعجب می نمایم که در پاسخ دوستی به نام «آزاد اورمولو» با بیان اینکه «از اسم ایشان خوشتان می آید» و «عاشق اورمو هستید» و یا چنگ انداختن به «بیان چند کلمه ی تورکی مانند تعارفات الکی از قبیل "ساغ اول، وار اول"» می خواهید که موضوع را پیچانده و از زیر بار مسئولیت گفته ها و نوشته های خود شانه خالی نمایید. «تزویر و ریاکاری» تا چه حد!!!؟ من هم عاشق "اورمو" هستم اما این آیا می تواند به من «مجوزی» جهت «لجن مال نمودن» اندیشه های مخالف خود صادر نماید؟ پس «مسئولیت پذیری» و «پایبندی به اخلاق و وجدان انسانی» چه میشود؟ این است اخلاق مبارزه ی سیاسی شما!!!؟ نوشته ها و گفته ها شما انباشته از «تناقض گویی» است و یا در کامنت نوشته اید "وضعیت چپ برای رفع ستم ملی از پیشه وری تا انقلاب در آذربایجان از نظر من خوب بود. با شکست انقلاب توسط «اسلام سیاسی» چپ هم در ایران و آذربایجان شکست خورد. اما به کلی از بین نرفت" ممکن است «بطور عینی» بگویید که این «چپهای باصطلاح انقلابی همفکر شما» پس از به خاک و خون کشیده شدن فرقه دموکرات در سال 1325 تا انقلاب اسلامی 1357 چه گلی بر سر «ملت آزربایجان» زدند؟ آیا «رستاخیز هویت طلبی کنونی که با اتکاء به «ناسیونالیسم آزربایجان محور» می رود که آزربایجان جنوبی را به حق تعیین سرنوشت واقعی خود برساند را بوجود آوردند؟ آیا در آن دروه اصلاً صحبتی در خصوص «هویت تورکی آزربایجان»، «ملی گرایی آزربایجان»، «حق تعیین سرنوشت آزربایجان» و ... در میان بوده است؟ شما فقط یک نمونه ی کوچک از کارهایی که این «کمونیستها» برای آزربایجان انجام دادند را مثال بزنید. امیدوارم که منظورتان از «خوب بودن کمونیستها برای آزربایجان» انتشار چند بیت شعر از امثال «علیرضا نابدل» به زبان تورکی نباشد. «کمونیستها» نه فقط هیچ کاری برای «آزربایجان» ننمودند بلکه بدلیل آنکه خاستگاه بیشتر این «گروههای کمونیستی» آزربایجان بود انرژی سیاسی آن را نیز تخلیه نموده و با منحرف نمودن مسیر مبارزه ی آن به سمت «آسیمیله شدن بیشتر» و «مستعمره شدن هر چه بیشتر» سوقش دادند. اینکه شما «کودکانه» تصور می نمایید پایه های «ناسیونالیسم آزربایجانی» با «پریشان گویی» در قالب چند خط مطلب فرو ریخته و «مبارزه ی همبسته ی مد نظر شما» در ایران بر علیه استبداد حاکم کنونی شکل خواهد گرفت «توهمی ساده انگارانه» بیش نیست. «ناسیونالیسم موجود در آزربایجان» برخلاف تلاش شما برای چسباندن آن به «پان تورکیسم» قدمتی به بلندای تاریخ داشته و طبیعتاً به آن سادگی که شما تصور می نمایید جای خود را به «مبارزه ی طبقاتی» که برآیند آن بنا شدن یکی از «فاشیستی ترین نظامهای جهان» در شوروی سابق بود نخواهد داد. مشکل آنست با آنکه سالها از به زباله دان تاریخ انداخته شدن «نظام ضد انسانی کمونیستی» در شوروی سابق می گذرد حک شدن «رسوبات افکار کمونیستی» در ذهن عده ای که «آرمانی تخیلی» را در ذهن خود ترسیم نموده بودند سبب شده که آنان توان رها نمودن خود از بند این «تخیلات موهوم» را پیدا نموده و هنوز هم بدنبال «سراب باصطلاح انقلاب کارگران و زحمتشان در ایران» روانه می باشند و جالب آنست که به دلیل خلاص نشدن «پسکرانه ی ذهنی شان» از این «نوستالژی شکست» به پر و پای مبارزان جوان پیچیده و با ترسیم «نقشه ی راه» برایشان، برای شیوه ی مبارزه ی سیاسی شان «نسخه» نیز می پیچند اینجاست که آن ضرب المثل معروف مصداق عینی می یابد «کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی». میشود بفرمایید عایدی «کمونیسم» بغیر از افتادن در «وادی توهم» برای جامعه ی ایران و آزربایجان چه بوده است؟ چه کسی این «حکم مطلق» را تجویز نموده است که «ناسیونالیسم از هر نوع آن» حتماً به «فاشیسم» منجر میشود و شیوه ی مبارزه ی ناسیونالیستی روشی کثبف است!!!؟. کاملاً واضح است که دشمنی «کمونیستها» که تلاش دارند امروز خود را زیر عناوینی مانند «چپ دموکرات» و ... قایم نمایند با «حرکت رهایی بخش ملی آزربایجان» از کجا آب میخورد. گویا «ناسیونالیسم» و «تفکر ناسیونالیستی» مانع از «اتحاد و متشکل شدن قشر کارگر برای به تحقق پیوستن انقلاب کذایی کارگران و زحمتکشان» شده و در «مبارزه ی توده ای» این «ره گم کردگان» خلل ایجاد می نموده و می نماید و قابل تأمل است که با آنکه امروز جامعه با تغییراتی اساسی مواجه شده و دیگر «قشر کارگر به آن مفهوم سابق» تشکیل دهنده ی اکثریت اجتماع نیست باز هم این «رویا پردازان» دست از این «اوهامات» نکشیده و مثل «ارواحی» که در عصر جدید «حلول» نموده باشند با سنگ اندازی در راه مبارزه ی سیاسی مردم ایران، تلاش بر منحرف نمودن آن از مسیر عادی خود می نمایند.