رفتن به محتوای اصلی

دوست گرامی، آ.ائلیار، آن چه

دوست گرامی، آ.ائلیار، آن چه
ناشناس

دوست گرامی، آ.ائلیار، آن چه که شما آن را ( ..... مسأله ارضی در آذربایجان غربی ..... ) نامگذاری کرده اید چیزی است که وجود ندارد! و آن چه که وجود دارد و یکی از بزرگترین گرفتاری ها در آذربایجان باختری است بودن اندیشه های زهرآگین ناسیونالیستی است.........

دوست گرامی، آ.ائلیار، آن چه که شما آن را ( ..... مسأله ارضی در آذربایجان غربی ..... ) نامگذاری کرده اید چیزی است که وجود ندارد! و آن چه که وجود دارد و یکی از بزرگترین گرفتاری ها در آذربایجان باختری است بودن اندیشه های زهرآگین ناسیونالیستی است. اگر پندار زهرآگینی به نام ناسیونالیسم از مغزها شسته شود کشمکش برای زمین من و زمین تو و شهر من و شهر تو و روستای من و روستای تو نیز از میان خواهد رفت. شما می گوئید: ( .......... هر کس می خواهد بخش خود را جدا کند، بعد «اختلاف ارضی » و « درهم آمیختگی مردمان» مشکلشان می شود .......... ) اگر پندارهای ناسیونالیستی از میان بروند (خواست) برای دیوارکشی های ناسیونالیستی نیز از میان خواهد رفت و چیزی به نام (مسأله ارضی) برجا نخواهد ماند که ما نیز ناچار از (حل) آن باشیم. البته آن چه که کردهای ناسیونالیست را وامی دارد میان خودشان و دیگران دیوارکشی کنند ریشه در نابرابری های سنی های ایرانی و شیعیان ایرانی دارد به ویژه آن که زبان کردی چهره ای از زبان پارسی است و زبانی جدا از زبان پارسی نیست و اگر یک پارس تهرانی بخواهد کردی یاد بگیرد شاید در شش ماه بتواند این زبان را یاد بگیرد چون هر دو زبان از یک ریشه هستند. از زمان به روی کار آمدن پادشاهان صفوی که شیعه بودند سنی های ایران ستم ها و آزارهای فراوانی را در میان ایرانیان دیده اند. برای نمونه در ماه محرم که ماه سوگواری شیعیان است هرگز در شهرهای سنی نشین چیزی به نام سوگواری از گونه شیعی آن دیده نمی شود و این سوگواری ها در شهرهای شیعه نشین دیده می شوند و نان مفت این سوگواری ها را هم آخوندها و روضه خوان ها و نوحه خوان ها و مرثیه خوان های شیعه می خورند اما هرگز چنین نان مفتی را در شهرهای سنی نشین هیچ یک از آخوندها و روضه خوان ها و نوحه خوان ها و مرثیه خوان های شیعه نمی توانند بخورند و این چنین است که همه گردانندگان رده بالای رژیم ولایت فقیه شیعه هستند و از هنگام روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی یک کرد سنی و یک ترک سنی و یک سیستانی سنی هرگز در پست های بزرگ و کلیدی به کار گمارده نشده اند! در ده ها سال فرمانروائی رژیم ولایت فقیه هرگز دیده نشده است که یک سنی در پست هائی مانند ریاست قوه قضائیه، ریاست مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری، ریاست شورای نگهبان، ریاست مجلس خبرگان، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزارت، سفارت و ..... به کار گمارده شود! حتی در پست هائی مانند استانداری و فرمانداری و شهرداری و بخشداری بیشتر کسانی که در شهرهای سنی نشین ایران به کار گمارده می شوند شیعیانی هستند که رژیم ولایت فقیه آنها را به کار می گمارد! آذربایجانی ها و ترکمن ها همگی ترک هستند اما آذربایجانی ها برای شیعه بودن کلیدی ترین و بالاترین پست ها را در رژیم ولایت فقیه دارند اما ترکمن ها چنین پست هائی را ندارند چون سنی هستند! در شهرهائی مانند اورمیه، نقده، مهاباد، بوکان، اشنویه و .......... که بخشی از آنها سنی و بخشی از آنها شیعه هستند در ماه محرم هر گونه توهین و ناسزائی را سنی ها می شنوند اما نمی توانند کاری کنند چون نیروئی ندارند و نیرو در دست رژیم شیعه است. برای نمونه از زمان به روی کار آمدن پادشاهان صفوی لعنت فرستادن بر عمر و پیوند دادن بدی ها و زشتی ها با عمر در میان شیعیان جا افتاد. از زمان صفوی ها جشنی در سالروز درگذشت عمر در میان شیعیان به نام جشن عمر برگزار می شد. هنگامی که یک سنی می شنود که کسی بر عمر لعنت می فرستد و می گوید: (لعنت بر عمر) مانند آن است که کسی در میان شیعیان بگوید: لعنت بر امام حسین، لعنت بر امام رضا، لعنت بر امام زمان .......... سنی ها اگر بتوانند کسی را که می گوید لعنت بر عمر بکشند دودل نمی شوند! در زمان رژیم پهلوی بسیاری از خرافه های دینی داشتند از میان می رفتند و کشمکش سنی و شیعه داشت کمرنگ می شد اما پس از انتحار اسلامی در سال ۱۳۵۷ و به روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه و جایگزین شدن دوزخ آخوندی به جای زندان آریامهری کردهای سنی چون می دیدند رژیمی با باورداشت های شیعی بر سر کار آمده است و جز ستم و آزار و نابرابری و سرکوب چیزی از این رژیم نخواهند دید به ناچار خواستار کشیده شدن دیواری میان خود و دیگر ایرانی ها شدند. از سوی دیگر زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم نیز از راه رسید و کار به جنگ و کشتار کشید. اکنون پرسش این است: چه باید کرد؟ و پاسخ این است: باید با کار فرهنگی هم زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم و هم زهر خردسوزی به نام اسلام (هم اسلام سنی و هم اسلام شیعی) از مغزها شسته شوند تا چیزی به نام (مسأله ارضی) در آذربایجان غربی نیز خود به خود از میان برود. پس با پیروی از خردمندان جهان و با دور ریختن پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی، آذربایجانی را باید مردمی بدانیم که در بخشی از کره زمین که آذربایجان نام دارد زندگی می کنند. این مردم شاید ترک، پارس، عرب، کرد، ارمنی، آشوری، چینی، ایتالیائی، افغانی، روس، ژاپنی، تایلندی، آلمانی، دورگه، چندرگه و .......... باشند و به زبان های گوناگون سخن بگویند. با این دیدگاه همه مردم جهان از هر نژادی و با گویشوری به هر زبانی با زندگی در آذربایجان، آذربایجانی به شمار می آیند. چنین دیدگاهی که ناهمسان با دیدگاه های دور از خرد و زهرآگین ناسیونالیستی است ریشه در باورداشتی به نام تک میهنی (اینترناسیونالیسم) دارد.