Skip to main content

در جنگل كليله و دمنه ، وقتى

در جنگل كليله و دمنه ، وقتى
Anonymous

در جنگل كليله و دمنه ، وقتى شير جنگل خود را در مقابل سه گاو سياه و سفيد و قهوه اى ديد. احساس ضعف كرد . در نتيجه برأى غلبه بر گاو ها و رسيدن به شكمى سير . شروع به توطعه و تفرقه بين گاو ها كرد. در نتيجه موفق شد يكى يكى هر سه گاو را بخورد . لذا در رژيم هاى شاه و شيخ هم برأى اينكه اين رژيم ها بتوانند بر ملت هاى ايران غلبه كنند. بين شان تفرقه انداختند و يكى يك همه را مغلوب خود نمودند. وقتى نظرى به تاريخ ٢٠ و ٣٠ و ٤٠ و ٥٠ ايران مى افكنيم . مى بينيم كه سران نهضت آزادى و جبهه ملى ، و روحانيت آن زمان ، در اشغال و سركوب حكومت ملى آزربايجان جنوبى به رهبرى سيد جعفر پيشه ورى ، توسط شاه را حمايت كردند . و محمد رضا شاه را كه بعد از خلع رضا شاه ضعيف و درمانده شده بود يارى دادند . و تقويت كردند. در نتيجه شاه با سر كوب حكومت ملى آزربايجان ، و بعد از آن سركوب قاضى محمد .

ميخ استبداد را محكم تر نموده و بعد از حذف ملت ترك ما در ٢١ آذر ١٣٢٥ و سركوب اكراد ، در سال ٣٢ در مقابل حكومت قانوني مصدق ام سنگ اندازى كرده . و در نهايت با كودتاى ٢٨ ١٣٣٢ و حذف حكومت ملى دكتر مصدق . به جاى سلطنت مشروطه ، مثل پدرش رضا شاه حكومت استبدادي خود را آغاز كرد ، همان نهضت آزادى و جبهه ملى ، كه در اشغال حكومت ملى آزربايجان ، همراه و همگام آخوند ها ، قتل تجاوز و كتاب سوزان ارتش جنايت پيشه شاه را حمايت مى كردند . حالا به دام شاه جلاد تقاص خيانت خود به ملت ترك ما را پس مى دادند . و در جنگل ايران ، شاه نقش شير جنگل كليله و دمنه را بازى مى كرد. در نهايت نهضت آزادى ، جبهه ملى و روحانيت مرتجع . سه گاو جنگل ايران . با خدعه و نيرنگ استعمار و استبداد و سلطنت پهلوي . هر سه خورده شدند. گاو سفيد سومى ( نهضت آزادى و شخص بازرگان ) وقتى نوبت خوردنش توسط ساواك شاه رسيد. حتى به اندازه گاو سفيد جنگل كليله و دمنه ، درك نداشت كه فرياد بزند . كه ما وقتى خورده شديم كه پيشه ورى خورده شد. وقتى خورده شديم كه مصدق خورده شد . لذا بى سر و صدا شاه نهضت آزادى... و مهندس بازرگان و .... را هم با اشتهاى سيرى ناپذير خورد . و استخوان هايشان را سوزاند .... شب تاريك و ظلمانى جنگل ايران ، تا سال ٥٧ ادامه پيدا كرد. و دوباره ملت هاى ايران ، از خاكستر استخوان هاى سوخته حكومت ملى پيشه ورى ، نهضت آزادى ، و جبهه ملى ، بپا خواستند . و اين بار استعمار به جاى استبداد ، ارتجاع را بر ملت هاى ايران تحميل و حاكم نمود، و باز هم روز از نو روزى از نو آغاز شد. باز هم حزب تازه تأسيس خلق مسلمان آزربايجان جنوبى توسط جلاد تازه نغفس به نام خمينى سر كوب و قتل عام و تار و مار شد. و در جنگل ايران ، باز هم سكوت و رضايت حكم فرما بود.بعد از سر كوب ما ترك ها ، نوبت كرد ها رسيد. آنها هم سركوب و قتل عام و تار و مار شدند. باز هم گاو سفيد كه اين بار طالبانى و مجاهدين خلق ايران بودند ، در جنگل ايران ، در مقابل شير خون خوار ، خمينى جلاد تنها ماندند و بهاى سكوت خويش را با تمام هستى خود پرداخت كردند. شير خون خوار ٥٨ و دهه ٦٠ ، هزاران بار درنده تَر و بي رحم تَر از شير دهه ٢٠ و ٣٠ و ٤٠ بود. ....و اين قصه همچنان ادامه دارد. و در جنگل تاريك و ظلمانى ايران ، شير استبداد ، ارتجاع و نژاد پرستى ، سر مست قدرت مطلق و انحصار طلبى ، همچنان تك تازى كرده و نعره مستأنه مى زند ....آيا باز هم قصه جنگل تكرار خواهد شد. و يا اينكه ملت هاى ايران ، اين بار بيدار شده و با عبرت گرفتن از قصه درد ناك سه گاو جنگل ، اتحاد و يكپارچگى را به جاى تفرقه و خيانت ، پيشه خود ساخته ، و بر شير خونخوار جنگل پيروز خواهند شد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟