Skip to main content

استفاده ی یک نیروی سیاسی، از

استفاده ی یک نیروی سیاسی، از
آ. ائلیار

استفاده ی یک نیروی سیاسی، از تضاد دو نیروی دیگر:
----
مسعود رجوی برای استفاده از تضاد صدام-خمینی، سازمان مجاهدین را در اختیار صدام قرار داد.
آیا مصطفی هجری برای استفاده از تضاد عربسان-ایران، خود را در اختیار عربستان قرار نمیدهد؟

توجه کنیم: یک حزب یا سازمان مساوی « یک خلق یا ملت » نیست. خلق خلق است ، سازمان سازمان. نمیتوان آنها را برابر گرفت.
وقتی « موجودیت یک خلق» و نه یک سازمان، در معرض « حذف شدن» قرار گرفت، دست « کمک هیچ نیرویی» را نمی توان پس زد. گیرم این « نیرو ارتجاعی» هم باشد. مانند « موجودیت کوبانی» در برابر داعش. اگر کمک های آمریکا نبود، حذف شده بود. در چنین مثالهایی که موجودیت یک خلق در معرض حذف شدن و نابودی ست، اجبارا آن خلق مجبور است دست هر یاوری را بفشارد.
ائتلاف و اتحاد های دولتهای ملل مختلف در جنگ دوم جهانی، در مقابل فاشیسم، نیز از این جنس و نوع است.

اما همکاری یا اتحاد ، یا ائتلاف، یا همبستگی یک سازمان مترقی با یک دولت ارتجاعی یا حتی انقلابی، به معنای ابزار آن دولت شدن است. این دولت چه ارتجاعی باشد و چه انقلابی. رابطه ی برابری بین یک دولت و یک سازمان نمیتواند وجود داشته باشد. لاجرم سازمان عملاً تبدیل به نوکر دولت میشود.
تضاد دولت-سازمان، یک تضاد عینی ست و سازمان را به تابعیت خود در میاورد. نیروی رهایی بخش نباید خود را در این تضاد قرار دهد. مثال تپیک رابطه ی احزاب کمونیست غیر حاکم با دولتهای سوسیالیسم موجود است.
سازمان مجاهدین، احزاب کردی، بلوچها و دیگران، مقوله ی « تضاد دولت-سازمان» را درک نکرده اند.
نیروی انقلابی نمیتواند خود را در « تله ی دولت-سازمان» قرار دهد. نهنگ ماهی کوچک را قورت میدهد. این قانون طبیعی ست.
روشن است که اینجا صحبت بر سر حمایت حقوق بشری دولتها نیست.