Skip to main content

جناب آقاى اقبالى درود بر شما

جناب آقاى اقبالى درود بر شما
Anonymous

جناب آقاى اقبالى درود بر شما که شعار "حق تعيين سرنوشت" را شعار ارتجاعی، جنگ افروزانه خوانديد؛ اما حق طلبى به نظر شما يک عمل ارتجاعى هست؟ پس چرا خود شما حق طلبى ميکنيد؟ پس شما هم مرتجع تشريف داريد؟ خوب شد که اعتراف کرديد؛ حالا شما با ارتجاعى بودنتان، چرا ادعاى سکولار دموکراتى ميکنيد و ميخواهيد ايران را از چنگ ملايان نجات دهيد؟ چکه کسى رهبرى و مبارزه يک مرتجع را مى پذيرد به جز کسانى که خود مرتجع باشند؛ سکولار دموکراسى به معانى بى دينى و ضد دين بودن نيست برادر؛ سکولار بودن مه معنى دخالت ندادن دين در سياست هست و ضد دين بودن، درتعريف سکولار وظيفه دين مشخص شده است و آن ماندن در کليسا و مسجد و کنيسه هست و کار عبادى انجام دادن؛ سکولار ها بى دين و ضد دين نيستند اگر فکر ميکنيد که سکولار ها بى دين و ضد مدهب هستند، سخت در اشتباه تشريف داريد؛

آقايانى که با العربيه در فريضه حج مصاحبه کردند، با وجود سکولار بودن، ميتوانند ديندار و مسلمان هم باشند و فرايض دينى خودرا انجام دهند؛و در عين حال سکولار دموکرات بمانند؛ شما که طردفدار دموکراسى هستيد حتمأ ميدانيد که چرا دموکرات هستيد؟ من دليل آن را در اينجا بيان مکينم چونکه دموکراسى شما فريبى ديگر براى و کلاه گشادى ديگر براى مليتهاى ايران هست، چونکه در دموکراسى استبداد اکثريت تأييد شده است، يکى به معناى اکثريت به قول بعضى ها فارس، استبداد اکثريت فارس را بر مليت ها تحميل خواهد کرد و در يک مدوکراسى اقليت مليتها چاره اى به جز از قبول آن ندارد، دومأ اکثريت 51 در صدى در انتخابات استبداد خودرا بر اقليت 49 درصدى هم تحميل خواهد کرد؛ در يک دموکراسى اگر اکثريت به قولى فارس(فکر ميکنيم اين واژه مليت فارس واژه درستى نيست) يک قانون تهيه کند که مردم بلوچ، کرد، ترک، ترکمن و غير حق تحصيل در ايران را ندارند، در يک دموکراسى بلوچ، کرد، ترک بايد قبول بکنند چون استبداد اکثريت حکم کرده است، دقيقأ مثل جمهورى اسلامى که شهروندان بهايى حق تحصيل در دانشگاه را ندارند، اين هست دموکراسى، اما حق تعيين سرنوشت جدايى طلبى نيست، کسى که حق تعيين حق سرنوشت را جدايى طلبى و ارتجاعى ميداند، حاضر به پذيرفتن حق اقليتها نيست و ميخواهد بر آنها ستم کند، بسياى از شما با فدرالسيم هم مخالفت ميکنيد چونکه ميدانيد دموکراسى استبداد شما را حفظ خواهد کرد، اما هر فدرالسيمى حقوق مليت ها را رعايت نخواهد کرد، تنها فدراليسمى حقوق مليت ها را رعايت خواهد کرد که اول حقوق همه شهروندان را تضمين کند و حققوق اقيتها را هم تضمين کند و بعد به اکثريت حق حکومت کردن بدهد که استبداد اکثريت نتواند حقوق اقليت را پايمال کند، فدراليسم تنها براى اقليتها نيست، بلکه براى استانهاى غير اقليت هم هست که حکومت خودمختار خودرا مثل اصفهان، فارس، خراسان،،، داشته باشند و استانها با هم در تجارت و خدمات رقابت کنند، ماليات از شهروندان خود بگيرند و براى استان خودشان برنامه ريزى کنند، زندگى مردم خودرا بهتر کنند، دولت مرکزى فقط ماليات خود را بگيرد و به مصرف حفظ تماميت ارضى، امينت مرزها، دريا، هوا، سياست خارجى برساند، و بدين شکل دولت مرکزى قدرتمند و ثروتمند ميشود، مثل دولت ايالات متحده و ميتواند با دادن کمک هاى مالى و وام به کشورهاى ديگر اعمال قدرت کند، فرانسه يک دموکراسى هست اما حقوق زنان مسلمان را محدود کرده است، سويس يک دموکراسى هست مساجد را از داشتن مناره محروم کرده است، چون استبداد اکثريت خواسته است، ولى در ايالات متحده محال هست که کسى بتواند حقوق اقليت مسلمان، يهودى، اسيايى سياه پوستان، لاتين تبار ها را پايمال کند، درست است که در گذشته در ايالات متحده نژاد پرستى زياد بوده است ولى الان ديگر به آن شکل نيست فدراليسم ايالات متحده تکامل يافته است، و مثل دموکراسى اروپايى نميواند حقوق اقليتها را محدود و يا محروم کند؛ نازنين اقبالى، موفق باشيد