Skip to main content

لنین در طرح اولیۀ تزهای مربوط

لنین در طرح اولیۀ تزهای مربوط
بهمن موحدی(بامدادان)

لنین در طرح اولیۀ تزهای مربوط به مسئلۀ ملی و مستعمراتی (برای دومین کنگره انترناسیونال کمونیستی) می گوید :«" نقض دائمی تساوی حقوق ملل و تضمینات حقوق اقلیت های ملی در کلیۀ کشورهای سرمایه داری..."» لنین به روشنی بین ملل و اقلیت های ملی تفاوت قائل می شود. در همین جا لنین می گوید: «" ثانیاً تمام احزاب کمونیست باید به جنبش انقلابی ملل وابسته یا غیر کامل الحقوق (مثلاً ایرلند یا سیاهان آمریکا و غیره) و مستعمرات مستقیماً کمک کنند"» جالب است که بدانیم که با وجود آنکه در آمریکا اقلیت های دینی ، زبانی و نژادی زیادی وجود داشته و دارد، لنین تنها از سیاهان نام می برد با وجود اینکه می داند سیاهان آمریکا از سراسر آفریقا آورده شده اند و یک ملت هم زبان هم فرهنگ و ... را تشکیل نمی داده اند و در ضمن لنین ایرلندی ها را ملت وابسته و سیاهان آمریکا را غیر کامل الحقوق می داند.

ایران کشوری است که مرزها و سرزمینهای تاریخی و طبیعی و دموکراتیک آن طی قرن های گذشته مرتب مورد هجوم بیگانگان فراوانی قرار گرفته است و ایرانیان نیز تا آنجا که توانستند از این مرزهای طبیعی دفاع کردند. ایران امپراطوری یا امپریالیسمی که ملل دیگر را به خود الحاق کرده و پس از برکناری دولت های ملل دیگر و با تحت قیمومیت قرار دادن آنها دولت خودی را بر آنها تحمیل کرده باشد نبوده است. تمام ساکنان ایران به یکسان از سوی حکومت های مرکزی مورد ستم قرار داشته اند(البته در دوران جمهوری اسلامی، هموطنان شریف کرد و بلوچ و ترکمن به جرم سنی مذهب بودن تحت ستم مضاعف قرار دارند، در ایران ستم ملی وجود ندارد بلکه ستم مذهبی وجود دارد) مقولۀ حق تعیین سرنوشت آنگونه که مارکس و انگلس و لنین مورد نظرشان بوده هیچ تناسبی با موقعیت ساکنان ایران ندارد و این بد آموزی را باید افشا کرد. این راهم باید اضافه کنم که از دید حقوقی و سازمان ملل هم حق تعیین سرنوشت هیچ تناسبی با موقعیت ساکنان ایران ندارد.
ایران نه تنها به زور کشورها (ملل ، خلق های) دیگری را به خود الحاق نکرده است بلکه در اثر هجوم دولت ها و ملل بیگانه بطور مداوم بخشهای قابل توجه ای از سرزمین خود را نیز از دست داده است. آنچه امروز به نام ایران وجود دارد با هر تعریفی که قبول کنید دارای مرزهای دموکراتیک است که بقایش در گرو اتحاد همه ایرانی ها است. "ملل" با معنایی که کلاسیک های مارکسیست به کار برده اند، یا به عنوان مثال سازمان ملل که محل نمایندگی کشور ها است به هیچ وجهی شامل گروههای کوچک دینی ، زبانی و ... نیست وگرنه ما می بایست حتی مرزهای دموکراتیک را درهم شکسته و به تعداد زبانها ولهجه های موجود در جهان ، کشورهای مستقل داشته باشیم!؟
ما ایرانیان این حق را برای خود محفوظ می داریم که تجزیه طلبانی را که خود را ایرانی نمی دانند و خواهان تکه وپاره کردن کشور ما هستند را از میهن خود اخراج کنیم.