Skip to main content

لنین با استناد به انگلس معتقد

لنین با استناد به انگلس معتقد
بهمن موحدی(بامدادان)

لنین با استناد به انگلس معتقد بود که تا پیش از ظهور امپریالیسم ، مرزها مرزهای طبیعی بوده اند. لنین در ترازنامۀ مباحثه ای پیرامون حق ملل در تعیین سرنوشت خویش که در سال 1916 نوشته است از قول انگلس توضیح می دهد : «" از جمله انگلس می گوید که مرزهای ملل بزرگ قابل بقای اروپا در یک جریان تاریخی شکل گرفتند که در مسیر خود یک سری ملل کوچک غیرقابل بقا را بر حسب زبان و علائق ساکنین در خود ادغام نموده اند. این مرزها را انگلس طبیعی توصیف می کند. در اروپا نیز در عصر سرمایه داری مترقی - حدود سالهای 1871-1848 چنین بوده است. اکنون سرمایه داری امپریالیستی ارتجاعی پیش از پیش این مرزها را که به طریق دموکراتیک تعیین گردیده درهم می شکنند. تمامی شواهد گواهی می دهد که امپریالیسم برای جانشین خود سوسیالیسم، مرزهایی که کمتر دموکراتیک هستند و یک سری مناطق الحاق شده در اروپا و سایر قسمت های جهان به ارث خواهد گذاشت"»

در نقل قول بالا موضوع مورد مناقشه این است که ما با دونوع از مرزها مواجه هستیم ، مرزهای طبیعی و مرزهایی که دموکراتیک نبوده و یک کشور امپریالیستی از طریق الحاق کشور یا ملت دیگری حاکمیت خود را بر آنها تحمیل کرده است. اینجا روشن است که صحبت بر سر مستعمرات یا مناطق الحاقی و سلطۀ یک کشور امپریالیستی بیگانه بر آنها است. لنین در مقابل این سیاست امپریالیستی ، سیاستی سوسیالیستی را قرار می دهد و می گوید : «" جامعۀ سوسیالیستی هرگز قادر نخواهد شد با توسل به زور ملت هایی را دربست به خود ملحق کند... در چنین شرایطی هرگونه امکان سلطۀ ملی توسط قدرت خارجی از بین می رود."» مثال های متعددی که لنین می آورد جای هیچ گونه تردیدی نمی گذارد که سلطۀ خارجی به چه معناست ؛ مانند سلطه آلمان ها بر بلژیک ، سلطه انگلیس بر هندوستان ، مصر ، ایرلند ، آفریقا ، مسائل مربوط به فنلاند ، اوکراین ، جدایی نروژ از سوئد و ...
لنین حق تعیین سرنوشت را برای "الحاق" شده ها به رسمیت می شمارد و الحاق را تعریف می کند. لنین می گوید: «" چنانچه، هرچند به میزان اندک ، دلواپس تعمیق اصولمان از نظر تئوریک هستیم و می خواهیم فرمولبندی روشن و دقیقی برای آن پیدا کنیم نمی توانیم از زیر این مسئله که الحاق چیست طفره برویم... این سوال را برای چه مطرح می سازیم ؟ توضیح آنرا هنگام طرح مسئله بیان داشتیم. علت آن است که اعتراض علیه الحاق معادل شناسایی حق ملل در تعیین سرنوشت خویش می باشد. مفهوم الحاق معمولاً مستلزم : 1- مفهوم قهر ( اتصال قهر آمیز) 2- مفهوم یوغ خارجی ( اتصال منطقۀ بیگانه و غیره ..) وگاهی نیز : 3- مفهوم تجاوز به وضع موجود. الحاق یعنی تجاوز به حقوق خود مختاری یک ملت و تعیین مرزهای یک دولت علیرغم اراده مردم. مخالف الحاق بودن ، یعنی طرفداری از حق خود مختاری کردن. مخالف حفظ قهری هر ملتی در چارچوب مرزهای یک دولت مشخص بودن. مخالف حفظ قهری ملل ستمدیده در چارچوب مرزهای دولتی که آنها را الحاق کرده و این همان طرفداری از حق ملل در تعیین سرنوشت خویش است."»
آیا روشن تر از این می توان گفت؟ و آیا آن گروهها و افرادی که خواهان تجزیه ایران زیر شعار حق تعیین سرنوشت هستند، روشن تر از این می توانند زیر نام چپ دست به تحریف بزنند ؟ آیا می توان ادعا کرد که دولت امپریالیستی " فارس " مثلاً ملل (کشورهای ) خوزستان ، آذربایجان ، کردستان و .. را با قهر و زور به ایران الحاق کرده است ؟
**زنده باد ایران**
**زنده باد خلق ایران**
مرگ بر رژیم پلید جمهوری اسلامی