Skip to main content

پیروی نظرات قبلی ام، تاکید بر

پیروی نظرات قبلی ام، تاکید بر
Anonymous

پیروی نظرات قبلی ام، تاکید بر رفع ریشه ای ختلاف. جنان " آ. ائلیار" هم در 6 بند اهم گروه های درگیر و چهار راه حل 6 گروه به غیر خمینییست ها را گفته است.
به نظر من، ریشه اختلاف، به درک نادرست یا عدم درک مشترک از مفهوم دمکراسی است. جدا از عدم درک مشترک از مفهوم دمکراسی (تفسیر به رای و نفع شخصی!)، پیش‌خواهی یا مشورط کردن از قبل برقراری دمکراسی است!
این مورد در نزد هریک از 6 گروه از آن مذکور - کمابیش- قابل مشاهده است!
مثلا اصرار به اینکه ایران کشور چند ملیتی است، این بر خلاف دمکراسی است، مردم ایران لاقل اکثریتشان، بارها در مقاطع انقلاب و همه پرسی ها، مختلف از مان مشروطیت چنین نپذیرفتن و بلکه می توان گفت اکثریت قاطع ایران بعنوان یک ملیت اعلام کردند. اصطلاح چند ملیتی از بعد روی کار امدن دیکتاتوری پهلوی و نفوذ جریان چپ متمامیل به شوروی عمدتا راج شده است. مفهوم ملیت هر چند جدیدست

نکته اینجاست، از اول قبولاندند و تکرار این اصطلاح چند ملیتی، یعنی القای یک خواسته بر مردم است، ممکن است حتی درست باشد ادعا، ولی باید به روش دمکراتیک و در همه پرسی قانون اساسی مردم ایران خودشان تصممی بگیرند چند ملیتی هستند یا یک ملیت.
لجاجت بر این مفهوم و هر مفهوم جدید و با شرط گذاشتند برای مشارکت در ائتلاف اشاره جناب " آ. ائلیار" یعنی کارشکنی و شکست. بدیهی است ائتلاف ها بر اساس نقاط مشترک و خواسته های حداقلی است. خواسته حداکثری همه می گویند برای چانه زنی، ولی ائتلاف ها، بر اساس خواسته مشترک و حداقلی استوار می شود. وگرنه قرار باشد همه مثل هم فکر کنند و یک خواسته مشابه داشته باشند، اساس تحزب و تشکل ها مختلف بی معنی است، وقتی همه عین هم هستند، دیگر تفاوت بی معنی است! با به تفاوت خواسته های حداکثر با خواسته مشترک، همان وجه تمایز گروه ها است. وجه تمایز گروه ها، منشا بروز اختلاف و جنگ است. ائتلاف و همگرایی دموکراتیک بر اساس نقاط مشترک است. در مفهوم گسترده تر، کشورها و ملیت شان همین نقاط و منافع مشترک و خواسته های حداقلی است.
در مشروطیت روند نسبتا درستی گذاشته شد. مثلا قانون اساسی مشروطیت به ز بان فارسی (فارسی نوشتاری/نو/فارسی دری) نگاشته شد. بدون اینکه عنوان شود زبان فارسی، رسمی اس، عملا همگان این کاربرد همگانی و سراسری در امور آموزشی سراسری و اسناد و اداری... بذیرفته بودند مثل چند قرن اخیر. این یک توافق یا تفاهم ملی ایرانیان بود کهب رااس نیاز به یک زبان میانجی و مشترک برای تسهیل ارتباطات و نیازهای مشترک یک جغرافیای مشترک بوده است. لازم نبود هم در قانون اساسی 1358 جمهوری اسلامی قید زبان رسمی شود و حتی لازم نبود تعدادی از زبان ها در اصل 15 قید شود، این یک دیکتاتوری است که یک زبان رسمی و نام چند زبان قید شود که تصور و سوتفاهم شود مردم ایران مثلا حق ندارند به غیر زبان استافده کنند یا چند ملیت هستند! و تا ابد همین زبان ها و یا دین اسلام و شیعه تا ابد باشد. قید اسلامی بر جمهوری، یک دیکتاتوری است.
البته این روند بود، دمکراسی و حق ازادی وسیعی امروزه در رغب است، یک ساله به دست نیامده بود، حتی در همان زادگاه دمکراسی مدرن - یعنی غرب- هم این روند تدریجی بود، اسکاتلند هم در اواخر این روند به چنین حق تعیین سرونوشت رسید، در بریتانیا که 800 سال سابقه پروسه دمکراسی داشته از مگناکارتا تا امروز.هرچند لازم نیست ما هم 800سال طی کنیم. استفاده تجربیات موفق، میتواند این پروسه در رعض 15 سال باشد تا حق تعیین سرنوشت برسیم در ارامش که تصمیم سرنوشت ساز با کمتری به انجامد.

اصلا لازم است، که هرگز قیدهایی که هویت، شاخصی از زندگی برای مردم به صورت دائمی در قانون ذکر نشود، مردم طی گذر نسل حق دارند، هر نوع اقامت، ازدواج، تابعیت ملی-کشوری، قومیت، زبان، عقیده، دین و مذهب، ایدئلوژی را اختیار کنند، هیچ کس نمی توان مجبور کرد این قیبل چیز بپذیرد، این بدیهیات حق آزادی انتخاب است.
اینکه مردم از چه ملیت و چه قومیت یا چه زبان و چه عقیده ای داشته باشند، مربوط به خودشان هست و هیچ کس و هیچ قدرتی نباید اینها بر مردم تحمیل کند.
برای همین دمکراسی در ایران در همان روز 12 فرودین 1358 زاده شد و در همان روز هم مُرد! مردم به رای دادن در آن روز به عنوان جمهوری اسلامی، دمکراسی نابود کردند و بقیه تحولات در راستای حکمی بود که خود مردم- از اثر ناآگاهی و هیجان انقلابی- دادند! خود مردم احساسی و کم اطلاع، حکم مرگ ازادی انتخاب خود و نسل خود دادند! البته این یک اشتباه بود، مردم حفق دارند انتخاب اشتباه خود را اصلاح کنند.
به عبارت دیگر، همان بینان و ذات دمکراسی بر آزادی انتخاب است، این آزادی انتخاب دائمی است، مردم ممکن است اشتباه کنند، ولی حق دارند و می توانند در چاچوب دمکراسی اشتباه خود اصلاح کنند.