Skip to main content

دست راستی خواندن حکومت

دست راستی خواندن حکومت
دیرنج مین ائللی

دست راستی خواندن حکومت مساواتچیها برهبری رسولزاده, اصلا درست نیست. رسولزاده و مساوات منشعب از حزب همت بودند و سوسیال دموکرات. اصلاحات ارضی در زمان مساوات, آزادی کامل حزب کمونیست و حتی حضور انها در دولت همانند تریمانوف, وجود نماینده های ارامنه در مجلس ملی و غیره همه نشان از تعهد به دموکراسی و سوسیالیزم دموکراتیک دارد. دولت مساوات دین رسمی نداشت و در قانون اساسی آزادی همه ادیان را تضمین کرده بود و جدائی دین از سیاست بخشی از آن بود. هرچند بسیاری از مساواتچیها و شخص محمد امین خود را مسلمان می دانستند اما اعمال قوانین شریعت در جامعه را ارتجاعی می دانستند.

انقلاب واقعی روسیه, انقلاب سوسیال دموکراتیک فوریه 1917 بود. کمونیستها بدلیل خلا قدرت بوجود آمده و بزور سلاح و شورش, قدرت را در اکتبر 1917 در دست گرفتند و با کشتار بی رحمانه آنرا حفظ کردند. نتیجه همین سیاست قلدرمابانه بود که افراد نترس-لوطی در حزب رشد کردند و فرد لمپنی همانند استالین نهایتا قدرت را قبضه کرد. 70 سال روسیه آنرا انقلاب نامید و حال همه انرا انقلاب می نامد لکن در واقع کودتائی بیش نبود. حتی در میان چپها در اکثریت هم نبودن گو اینکه خود در جریان انشعاب او حزب سوسیال دموکرات روسیه, خود بلشویک یعنی اکثریت نامیدند. تعداد انشعابیون لنینیست در مرکزیت حزب در اقلیت بود. بقول هرودوت تاریخ را غالبین می نویسند.
در سال 1917 حزب کمونیست جرات حذف دموکراتیسم را نداشت وگرنه انشعاب رخ میداد و حکومت ساقط می شد. خود حزب ملغمه ای از همه جور آدم چپ تندرو بود. لنین به جناح راست حزب و تروتسکی به چپ کارگری تعلق داشتند. لنین با سرمایه داری محدود و قابل کنترل بمنظور ایجاد رقابت و افزایش تولید موافق ولی تروتسکی مخالف بود. استالین فی مابین اینها می چرخید و وزنی نداشت.
چذابیت تئوریهای مارکس که متعلق به اقلیت عصبی جنبش عظیم سوسیال دموکراتیک غرب صنعتی بود, خود نشان از میلیتانت بودن انشعابیون از حزب چپ روسیه داشت. در چنین محیطی شعار و شجاعت جای عقلانیت را میگیرد که گرفت.