Skip to main content

نوشته اید که رسولزاده طول

نوشته اید که رسولزاده طول
دیرنج مین ائللی

نوشته اید که رسولزاده طول زندگی خطهای مختلف سیاسی و اندیشه ای داشته است: اسلام، سوسیالیسم، دموکراتیسم، فردوسی گرایی، ناسیونالیسم، ترکیسم و قادر به حل این تضادها نبوده است. از دید رسولزاده هیچکدام اینها در تضاد باهم نبوده اند.رسولزاده فرزند اخوند ده نوخانی بود و اگرچه نماز نمی خواند و همسرش هم حجاب نداشت ولی به اسلام سکولاراعتقاد داشت. بدین معنا که دین و برداشت از دین را امری فردی می دانست. اسلام در تقابل با مسیحیت ارتدوکس سنگری از سنگرهای مبارزه با روسیه بود و همواره مهر را خود را بر جنبشهای ضد روسیه می زد. از این زاویه فردی آتئیست در جو آنروز قادر به رشد سیاسی تا حد رهبری مردم نبود. اسلام سکولار در تضاد با هیچیک از جنبه های اعتقادی که برشمردید نیست.اعتقاد به سوسیالیزم نیز با مواردی که ذکر کرده اید در تضاد نیست. دموکراتیسم هم بخشی از سوسیالیزم است و با ترکسیم و پان ترکیسم و اسلام منا

منافاتی ندارد. در خصوص فردوسی گرائی باید گفت,رسولزاده از نظر اتننیکی ترک نبود. او تات بود و به نوعی با فردوسی خود را مرتبط می دانست. بعلاوه فردوسی بعنوان شاعر هنوز هم در آزربایجان مورد احترام است و به جنبه های منفی اشعارش اهمیتی نمی دهند. می گویند انسان زمان خودش بوده و باید با معیارهای همان دوران قضاوتش کرد. همانند فرهنگ ایرانی, از او پیامبر و مورخ و فففیلسوف و ناجی ایرانیت, مبدا پارسگرائی وغیره نمی سازند و همانند ما چوب فردوسی گرائی را نخورده اند.. زبان تاتی از خانواده زبانهای هندو اروپائیست و رسولزاده به زبان فارسی تسلط کامل داشت و با اشعار فردوسی آشنا بود. اما شمار کم تاتها و جمعیت دهها ملیونی ترکهای مسلمان در روسیه, ترکیسم را همانند اسلام عامل وحدت بحساب می اورد. او ترکی را با درمقابل روسی و اسلام رادر تقابل با مسیحیت برای تشکل توده ها لازم می دانست . بنیانگذار این تفکر تورکیسم و پانترکیسم اسمعیل اقا گاسپیرللی تاتار بود که دهه ها تفکر فرادست داخل روسیه تزاری را تشکیل می داد. ترکیسم در روسیه, بنوعی همان پانترکیسم داخل مرزهای روسیه با چاشنی اسلام بود . پان ترکیسم نوع ترکیه که سکولار بود و ضد سلطان اسلامگرا, بعدها شکل گرفت. پان ترکهای مناطق ترک نشین روسیه معتقد بودند تنها اتحاد مناطق ترک روسیه تزاری نیروی کافی برای مجبور کردن تزار به قبول حقوشان میتواند گرد آورد می بینیم که ترکیسم و پان ترکیسم زمان او در تضاد باهم نبودند. وا لبته با دموکراتیسم و سوسیالیزم و غیره هم تضاد نداشتند.در خصوص ناسیونالیزم آزربایجانی, و با بوجود امدن فرصت رهائی از چنگال روسیه, او استقلال آزربایجان را در دسترس دید و ناسیونالیزم ازربایجانی را همانند ظهور ملل مختلف در اروپا ارزیابی کرد و با توجه به تخربه ملتها در اروپا معتقد بود که ملت آزربایجان زاده شده و نمی توان انرا از بین برد و حرفش بسیار درست بود. به اعتقاد من این ناسیونالیزم مدرن دولت-ملتی هم منافاتی با موارد ی که شما ذکر کرده اید نداشت.