Skip to main content

سلام جناب آنتی راسیزم؛

سلام جناب آنتی راسیزم؛
بهنام چنگائی

سلام جناب آنتی راسیزم؛
نوشته اید:
جناب چنگائی , با تمام قوس و کش ها شما طرفدار تمامیت ارضی ایران و حفظ زبان فارسی بعنوان زبان رسمی و مشترک ملل ایرانی هستید. طرفدار تمامیت ارضی ایران را میشود ماه ها بحث کرد اما در مورد زبان فارسی همفکرانتان فقط فارس زبان ها خواهد بود , نه بقیه.

دوست گرامی انتظاردارم که شما فراموش نکنید محور مقاله من پیرامون زن ستیزی ِپاسداران حماقت است، و نه راسیسم و ستیز علیه حقوق ملیت ها! و ایکاش شما گرداگرد سوژه، بازتابی اندک می داشتید؛ که نداشته اید. با اینوجود، دلگرمانه به دیدگاه های انتقادی شما برگشته و پاسخ خواهم داد.
پیش از پاسخ به نکته های بسیار برجسته ی مورد نظرتان لازم می دانم با شفافیت آشکار یادآورشوم که مسئله پایه ای من در سیاست ورزی اجتماعی و چپ، بیش از همه معطوف به هدایت مبارزه توده ای ـ کارگریِ ملیت های همدرد، علیه ساختار بهره کشی انسان از انسان بوده

و هست؛ و آن نیز می باید پیوسته به سود و سوی ایجاد برابری های انسانمدارانه و ستم ستیزانه و علیه هرگونه برتریجوئی راسیستی باشد و لزوما می باشد.
بنابر بر این:
یک: من راسیسم، پانفارسیسم، پانترکیسم و ...هرنگرش مشابه ای را خیانت علیه همراهی های رنگین اجتماعی طبقاتی دیده و دشمن مبارزه ی ضدسرمایه سالاری ـ در عرصه ملی و سراسری همه ملیت های ایران، منطقه و جهان می دانم.

زیرا این دیدگاه های تمامیتگرائی و راسیسم آن، بیش از همه محصول روابط بهره کشی بیشتر از انسان های کار و کارمزدان تنگدست است؛ و کشیده شدن به آن بیراهه ها تنها، نبرد بحق و سرنوشت ساز جویندگان نان و آزادی ما علیه چپاولگری سرمایه داران داخلی و جهانی را به چاه ها کشانده و یا در زندان های کوچک و حقیر((سرزمین پدری و زبان مادری و خون اجدای)) و... گرفتار کرده و هلاک می کند.
و سرآخر نبرد نوعدوستانه و برابریخواهانه ی همه را که جز درد مشترک با هم نداریم، به شکست جبران ناپذیر دیر یا زود دچار می کند. خسران و خلافِ هولناکی که ضرورتا شایسته است همین امروز و در هر شرایطی از آن پرهیزِ هوشیارانه داشت. چه رسد تن دادن به دعاوی چندش آور و بی معنی نژادپرستی فارسی و ترکی و کردی و عربی و... دیگر بازی های خردسوزانه ای که لازم نیست بیشتر از آنها گفت؛ زیرا موضوع مقاله نیست.

دو: آری من با فروریزی یکپارچگی کشور به هر دلیلی که داشته باشد هم اکنون مخالفم. زیرا ما برای هموندی های مشترک، فراملی و اجتماعی مان راهکارها و چاره های کافی، و همزمان تجربه های تاریخی داخلی و جهانی درخوری داریم که هنوز هیچ موردی از آنها را در عمل نشناخته و بکارگرفته نشده اند. و یا اگر آن راهبردها کافی نباشد و یا متناسب با رنگارنگی ایران، ایده ای در میان شان نیابیم، خوب شایسته است راهکارهای مستقل ایرانی، و باب دندان خودی را با تلاش و همفکری های جمعی کشف کرده و بکارگیرم.

سه: من به فراآموزی بیشتر علاقمندم و دانش اندک و تئوریک کنونی من که می باید با همفکری های جمعی و آتی گسترش کیفی بیابد، فعلا پیرامون اهرم ها و اختیارهای ساختار موازی، چندقطبی و غیرمتمرکزِ فدرالیسم بسیار خوشبین است. و باوردارم که شکوفائی فرهنگ پلورالیسم و رنگین نظریِ ایده آل زبانی ملیت های ما را بخوبی می تواند با حفظ یکپارچکی کشور، به خودمدیریتی ملیت ها بسپارد، و همه را با هم سازگار و همگام کند.

و مهمتر از همه منافع فراملی را در ظرف کلان طبقاتیِ خود ( با هر نام آتی)که داشته باشد بمرور موفق تر بپردازاند و این حق تعیین سرنوشت ملیت ها و فدراتیویتیسم آن در اغلب کشورهای جهان حکایت از آن داشته و دارد که اگر ما این ساختار سازگار با چند ملیتی کشور را درست بکارگیریم، منافع همگی تضمین خواهد شد.
و تردید ندارم که هرملیتی می تواند با زبان خود اموزش ببیند و توام با آن یک زبان مشترک و اجتناب ناپذیر هم لازم است که آنهم فارسی ست.

پس دوست من! هرگونه پیشداوری بدبینانه برای چگونگی سیاستگذاری فردای مبارزه ی مجهولِ اجتماعی ـ طبقاتی که اصولا می باید سراسری باشد و قطعا یگانه ابزار و ضامن پیروزی ماست، درست نیست؛ زیرا به تشویق پراکندگی و تقویت رژیم ریاکاران می انجامد.
آنهم در شرایط کنونی امروز که ما در بیرون از کشوریم، و کشور و مردم و کارگران مان بیکار، گرسنه و زمینگیرشده اند و دار و ندار و هستی همگانی، یکپارچه زیر غارت، مهمیز و شمشیر تیز ولی فقیه مطلق، باندها و مافیاهای داخلی و خارجی و سرکشی های خردستیزانه ی اوست. پس، بی هر اما و اگری هر پیشداورئی کنونی از پایه غلط محض هست و چسبیدن به این یا آن فرضیه های ذهنی و دشمنی افکنانه، بی گمان دشمن تک تک ما، رهائی ملیت ها و مرگ آرزوهای والای انسانی مان می باشد که همزمان به تجدید نیروی های کور پان ها و سرکردگی رژیم آدمخوار خواهد انجامید.سپاس