Skip to main content

جناب ائلیار مقاله شما تنها و

جناب ائلیار مقاله شما تنها و
Anonymous

جناب ائلیار مقاله شما تنها و تنها یک مفهوم دارد 0=2+2
شما سعی دارید چند مقوله و مساله را که نسبی اند قانون ازلی و ابدی فرض کرده و ان ها را با هم بچسبانید تنها یک اشتباه ندانسته دیگر شما این است که شما به جای چسب سریش برای چسباندن هم از اب استفاده کرده ای

مفهوم هويت ملي اساساً چيست؟ ابتدا بايد گفت ملت رشته ی ناگسستنی نسل های گذشته حال و فرداست و این مهم دلالت دارد بر مردماني که از راه نژاد و خون با يکديگر نسبت دارند و از يک پشت و اصل و نسب هستند. هويت ملي ريشه در احساس تعلق به يک خون و خاک، به يک دين مشترک و فرهنگ و تمدن واحد دارد. اعضاي يک جامعه که نيا و آداب و رسوم و رهبران مشترک دارند، در سرزميني معين زندگی مي کنند، همزبانند و با يکديگر در زمينه هاي اقتصادي همکاري دارند. و براي دفاع از منافع سرزمين خود مي جنگند

معمولاً داراي نام معين و هويت جمعي هستند. در واقع اين احساس بسيار قديمي خوني و نژادی را مي توان از ريشه هاي اصلي مليت گرايي (ناسيوناليزم) امروزي دانست
در زبان فرنگي واژه ملت (Nation) از واژه لاتيني (Natio) مشتق شده است. جزء بزرگ از کل ملت را اجتماع شهروندان (Citizens) با حقوق و تکاليف معين تشکيل مي دهند. شالوده تحول و تکامل هويت ملي در عصر جديد را مي توان شوونيسم برخاسته از ملت خواهي دانست ناسيوناليسم و ميهن پرستي که مصائب و مشکلات پيش روي يک کشور در زيره اراده مردمي با ايمان به مليت خود خرد و نابود مي کند و راه سعادت آيندگان را به روي مردمان مي گشايد در اين ناسيوناليسم رهبران تابع ملت سروري هستند ملتي که شايسته برتريهاي زمان و جهان خود است و تکوين. پيروزي هاي نياکاني را در گرو اين اصل اساسي که همانا ملت سروري است مي داند و مردمان به يقين فرمان بر رهبري شجاعانه و نژاده کشور خود خواهند بود، چنين ناسيوناليسم به يقين نابود کننده تمامي کثافات فدراليسم است . بديهي است که نظريه فدراليسم که در آغاز براي آشتي دادن يگانگي دولت با ناهمگوني گروه هاي داخلي يک جامعه بود امروزه عمده تنش و کشمکش است. يکي از طرفداران مهم فدراليسم پس از لیبرال ها چپ گرايان کمونيست هستند اما اشتباه عمده مبلغان چپگراي فدراليسم اين است که خيال مي کنند هر جنبش جدايي خواهانه و يا خود مختاري طلبي الزاما چپ است، که اين خود نمونه کاملي از ايستايي طرز تفکر و يادگار آموزش هاي معیوب بلشويک و حزب توده است
چرا كه افراد گروه قومي را تنها در چارچوب طبقاتي و يا بهتر بگوييم در محدوده اجتماع قومي، محلي و يا زباني جاي داده و قفل ديگري بر زندان حصار بی خردی جداسران مي‌افزايند. اين ايدئولوژي تمايز طلبانة، فرد گرايي را در ذهن و روح حاكم كرده راه را به روي دشمن‌هاي فرضي و پيش داوري هاي غرضي مي‌گشايد به گونه‌اي كه جايي براي بشر دوستي باقي نمي‌ماند و افراد گروه قومي بي هيچ دليلي گروه قومي ديگر و اعضاي آن را دشمن خود تصور مي‌كنند. بديهي است منظور از بشر دوستي آن نيست كه چون همه را بشر مي‌دانيم تفاوت‌ها و گوناگوني‌ها و ضعف‌ها و حتي پلشتي آنان را انكار كنيم و با آن پیکار ننمایم. اما لزومي ندارد كه فرد را ايزوله كنيم و در دايره‌اي بسته محبوس نماييم.
بديهي است كه قوانيني لیبرال- دموكراتيك و حكومت دموكراسي در استراتژي فدراليسم نقش نخست را بازي مي‌كندتجربه جوامع دموكراتيك نشان مي‌دهد تحقق لیبرالیسم تضمين فدراليسم است .لیبرالیسمی كه جامعه را به انشقاق و تشكيل خرده اجتماع مي‌كشاند، راهي است به ديار همزيستي غير مسالمت‌آميز رقابتي، خصمانه و ددمنشانه، در چنين جوامعي ملت سروري و ميهن پرستي جرم تلقي مي‌شود و راه تبادل و بهزيستي اجتماعي مسدود مي‌گردد و سران لیبرالیسم با سركوبي ميهن پرستي در پي برقراري ارتباط با فدراليستها و تجزيه طلبان هستند چرا كه يكپارچگي ميهن و ملت را بر نمي‌تابند.
شما در مقاله ای که نوشتید خواستار دولت ملت به شکل فدرالی شدید ایا شما خود پذیرای این خواسته برای تات ها تالشی ها گالشی ها کوردها ارمنی ها درون جغرافیایی با نام اذربایجان فدرال هستید
ایا این خواسته را میپذیرید یا این بار مرگ خوب بود برای همسایه و خود شما یک ناسیونالیست شونیست تمام عیار خواهید شد برای سرکوب این مردمانی که شاید نخواهند با شما تورکان سرنوشت مشترکی داشته باشند
تجربه همه کشورها در صد سال گذشته بلا استثنا نمونه دوم را تایید کرده که با هم مرور میکنیم
- اتحاد شوروي، کشوري فدرال بود که امروزه به چهارده جمهوري مستقل تقسيم شده است. گذشته جمهوريهاي فدرال و وضع امروزه آنان به ويژه در چچن ناکارآيي فدراليسم را نشان مي دهد.
بقیه این نوشته در ادامه یک کامنت دیگر فرستاده میشود