Skip to main content

علت اینکه چرا مقاله کامنت

علت اینکه چرا مقاله کامنت
آ. ائلیار

علت اینکه چرا مقاله کامنت باران میشود:
موجب این « عمل- فکر و رفتار» یا « واکنش هیستریک» چیست؟

آیا کشف جدیدی شده، خبر مهمی هست؟ بمب و مومبی در سایت منفجر شده؟

بله واقعیت این است که دارند رفتار « خزب فقط حزب الله» را تکرار میکنن. و میخواهند گوشت یکی را « تبرک» کنند. چون دستشان نمیرسد « قیشقریق» راه انداخته اند.

چون ایده ی « دینی» خود را در خطر می بینند. و به ایده ی مقاله به عنوان دین جدید که ناقض دین قدیمی آنهاست، برخورد میکنند.

یعنی فکر مقاله را خلاف « اعتقاد قلبی» خود می بینند. احساس میکنند« اعتقادات سیاسی» آنان را که « حکم مقدسات» را دارد نقض میکند. «منافع اعتقادی و سیاسی شان» در خطر است. در حقیقت بت خود ساخته یشان منفجر شده است.

این رفتار بمانند چیست؟ بمانند:
رفتار حزب الله، شاه الله، رجوی چی، استالین چی، و الخ است. یعنی ماننند رفتار یک متعصب کم آگاه « دین چی» ست.


این «رفتار و فکر» نه معنی فکر را میفهمد ، نه علم را. و نه سیاست و تفکر را. و نه منافع سیاسی خود را .
در حقیقت انسان اینجا با « بت پرستی» روبروست و « قیشقریق» : یعنی به قول سومریها « غوغا در میدان کشت و کشتار». جنگ.

رفتار و دیالوگ چنین است: چاله میدانی، حزب اللهی، تیمارستانی، آخوندی( ریاکارانه، دو دوزه بارانه، موذی یانه ووو) ؛ خیلی ساده « ماهیت اجتماعی غالب جامعه»ی ماست. یعنی « ما این هستیم»! و هنوز این نوک کوه یخ است.

براین اساس ، در چنین اوضاعی وجود مبارک داعشگری و وهابیگری و خمینی گری و پان-گری و مانگریها همه کاملا طبیعی ست. و حکومتها هم کاملا طبیعی ساخته ی این ماهیتهاست.

هرکس اینجا « میخواهد مستقل مغز خود را بکاراندازد، به این چیزها و ماهیتها، نه بگوید» البته که مشکل دارد.
« حق او زندگی» نیست بل تیکه-تیکه شدن است. که داعش میکند - خمینی چی میکند و دیگران.
اینان هم « یک جا جمع شوند- قدرت گیرند» صد البته که این کار را میکنند. همانطور که حکومت ایران میکند و دیگر دگر اندیش کشان. بهرحال...
-------
در قسمت اول مقاله نوشته:
در رابطه ی زبانهای ترکی و سومری چند تئوری مطرح شده است:
1- این دو ارتباطی باهم ندارند. زبان سومری تک زبان است.
2- سومری زبانی اتصالی ست و با زبانهای اتصالی پیوند دارد.
3- سومری نزدیکی هایی با زبانهای اتصالی و ترکی دارد اما هنور برای اثبات پیوندش با ترکی دلایل کافی وجود ندارد.
و در عین حال نیز نمی توان تشابهات و نزدیکیها را رد نمود.
-----
Hommel, Fritz زبان شناس آلمانی در 1915 مطرح کرد که این دو زبان خویشاوند هستند. این هم دست نوشته ی او که واژه ها را آنالیز کرده: http://idb.ub.uni-tuebingen.de/diglit/CiI74_qt از انتشارات یک دانشگاه آلمانی ست.

بعضی ها این تز را قبول دارند و بعضی ها ندارند.

در دنیای متمدن، طبیعی ست که هرکس جور دیگری فکر کند.
تنها در میان ایرانی جماعت اینطور نیست.

100 سال هم در تمدن باشند و زندگی کنند باز باید : از چند جوری فکر « توبه » کنند . در میان ایرانیان کلمه ی « ناجور» منفی و بد و توهین آمیز است. بجای« بد است » میگویند « ناجوره». بیچاره کلمه ناجور- که خصلت منفی گرفته است. در حقیقت حق با کلمه « ناجور» است. عاقبت زندگی مجبور میکند که قبول کنیم « با ناجوری- میتوان جور بود. و از جور، ناجوری بر میخیزد»
این « "چی" ایست ها» که در بالا گفتم همه هیستریک « جور ایست اند»، با هر وسیله و دروغ و حیله و ریا ایکه شده.

این است که « جامعه را منفجر خواهند کرد. بعداز سوریه از قرار معلوم نوبت ایران است».

جامعه سوریه آنچه را که نتوانست از راه « دیالوگ و مسالمت و تولرانس و پذیرش دگر اندیشی و انساندوستی»
حل کند - دارد از راه خونریزی حل میکند- که صد البته نخواهد توانست- و دچار باز دیکتاری دیگری خواهد شد.
با خون ریزی نتوان دموکراسی ساخت. خون ریزان موقتا پیروز هم بشوند شکست خوردگان اند.

همچون خمینی ایست های حاکم در ایران. یا وهابی ایست های حاکم در عربستان.

حتی غیر حاکمان نیز با « ماهیت قیشقریق چی» هیستریک، « تحجر سیاسی» ، حاکم بشوند باز شکست خوردگان اند.
یعنی « ارتجاع که بدروغ پوز مترقی میگیرد» حاکم هم شود باز مرتجع و شکست خورده به حساب میاید.
تاریخ اینان را زباله های خود نامیده است.