Skip to main content

ادامه,

ادامه,
peerooz

ادامه,
منظور من این ست که با نشستن در کنار حوضی که نه تنها اختیار کلی, بلکه شاید اختیار جزئی آنهم به دست ما نباشد و با قاشق آرزو, آب موهوم را به هم زدن که اگر بشه خیلی کره میشه نمیتوان نان و کره خورد. پدران ما و پدر پدران ما این قضییه را سالها پیش درک کرده بودند که " با کار قضا ! نمیشود کاری کرد ", پس " هرچه پیش آید خوش آید". امروز در عهد اینترنت و آگاهی باید بدانیم که اگر,اگر راه نجاتی - احتمالا - بدست ما برای رهائی از خواب وحشتناک - خود کرده - جمهوری اسلامی وجود داشته باشد در قدم اول جلوگیری از نفاق و چند دستگی ست. تا زمانی که ترک و فارس کرد و عرب و بلوچ و ترکمن و لر بیهوده و شاید ابلهانه بهم میتازند, نه تنها آب موهوم حوض, بلکه آش جمهوری اسلامی را بهم میزنیم و کره ای حاصل نخواهد شد. سالها پیش شاد روان نیما یوشیج همین را گفت و هنوز میگوید و احتمالا سالهای سال خواهد گفت:

بر قایقم

بر قایقم که نه موزون،
بر حرف هایم در چه ره و رسم؛
بر التهابم از حد بیرون.
.............
.............
فریاد می زنم؛
من چهره ام گرفته،
من قایقم نشسته به خشکی؛
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست:
یک دست بی صداست،
من، دست من کمک از دست شما می کند طلب.

فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا،
من از برای راه خلاص خود و شما،
فریاد می زنم.
فریاد می زنم!