Skip to main content

بقیه مطلب

بقیه مطلب
Anonymous

بقیه مطلب

امروز زبان‌شناسان جدی به این نتیجه رسیده‌اند که بعضی از همانندی‌ها در زبان‌هایی که زیر عنوان زبان‌های هند-و-اروپایی از آن‌ها یاد می‌کنند، به هیچ وجه نتیجۀ جدا شدن آن زبان‌ها از یک زبان واحد فرضی در گذشته‌های دور نیست، بلکه حاصل «شبکۀ روابط زبانی» پیچیده‌ای بوده است که می‌توان آن را به یاری روش‌های مطالعه و پژوهش در رشته‌های گوناگون علوم انسانی توضیح داد.
فرضیۀ «زبان مادر» را در آغاز بر پایۀ مجموعه‌ای از ‌واژه‌های مشترک در آن زبان‌ها مطرح کردند. اما چنان‌که آنتوان مه یه، زبان‌شناس بزرگ فرانسوی، در اول قرن گذشته گفته است، واژه‌های مشترک در زبان‌های گوناگون بیشتر نتیجۀ نفوذ تمدن‌ها در یکدیگر است نه خویشاوندی آن زبان‌ها. ما زمانی می‌توانیم از خویشاوندی دو یا چند زبان سخن بگوییم که آن‌ها از نظر ساختاری یعنی از نظر نحوی و تکواژشناسی همانندی‌های گسترده و اساسی با هم داشته باشند. از همین رو، در فاصلۀ میان دو جنگ جهانی، زبان‌شناسان تا حدودی از دیرین‌شناسی زبانی دست کشیدند. شمار واژه‌های مشترک در کل زبان‌های هند-و-اروپایی چندان چشمگیر نیست. زبان‌شناسان تاکنون نتوانسته‌اند بیش از دوهزار بُن‌واژۀ مشترک را در همۀ این زبان‌ها بازسازی کنند.
جیمز مالُری و داگلاس آدامز، دو «هند-و-اروپایی‌شناس» معاصر، بُن‌واژه‌های مشترک در دوازده خانوادۀ زبان‌های هند-و-اروپایی را بازسازی کرده‌ و فهرستی در برگیرندۀ 1474 بُن‌واژه فراهم آورده‌اند. بُن‌واژه‌های مشترک در دوازده خانواده بیش از چهارده یا پانزده بُن‌واژه نیست. یعنی یک در صد کل بُن‌واژه‌های بازسازی شده. یازده خانواده دارای 23 بُن‌واژۀ مشترک یعنی 2 در صد؛ ده خانواده دارای 52 بُن‌واژۀ مشترک یعنی 4 در صد کل بُن‌واژه‌ها هستند. سه چهارم بُن‌واژه‌های مشترکِ بازسازی شده مربوط به کم‌تر از شش خانوادۀ زبان‌های هند-و-اروپایی هستند. نیمی از آن‌ها را تنها در چهار خانواده می‌بینیم و یک چهارم آن‌ها مربوط به سه خانواده از این زبان‌ها هستند. از همین رو، بسیاری از «هند-و-اروپایی‌شناسان» جدی از فرضیۀ «زبان مادر» دست کشیده‌اند و اکنون نه از خویشاوندی همۀ این زبان‌ها بلکه از شبکۀ روابط زبانی در گذشته و اکنون سخن می‌گویند.
ژان پُل دُمول، باستان‌شناس و مورخ بزرگ فرانسوی که میراث عظیم پژوهش‌های هند-و-اروپایی‌شناسان را از آغاز تاکنون بررسی کرده، می‌نویسد: چگونه ممکن است که نخستین سخنگویان هند-و-اروپایی، کره را می‌شناختند، اما شیر را نمی‌شناختند. برف و پا را می‌شناختند، اما باران و دست را نمی‌شناختند. او برای نشان دادن نااستواری فرضیۀ «زبانِ مادر» و بی‌اعتباری وجود «کانون اصلی هند-و-اروپاییان»، مثال جالبی می‌زند. می‌گوید: می‌دانیم که قهوه از عربستان به جاهای دیگر دنیا رفته است. در نتیجه، واژۀ قهوه با خود قهوه وارد جامعه‌ها و زبان‌های دیگر شده است. اما سیب‌زمینی را، که آن نیز مانند قهوه محصولی وارداتی است، در هر کشوری بسته به شیوۀ رسیدنش به آن کشور نام‌گذاری کرده‌اند.
هند و اروپایی‌شناسانی مانند آنجلا مَرکانتونیو معتقدند که «دیرین‌شناسیِ زبانی» در کوشش‌های خود برای بازسازی «زبانِ مادر» به شکست انجامیده است. تناقض‌ها یکی دو تا نیست. برای مثال، بُن‌واژۀ مشترک برای سگ، نه در زبان‌های اسلاو وجود دارد، نه در زبان هیتی و نه در زبان آلبانیایی. بُن‌واژۀ مشترک هند-و-اروپایی برای گاو را در زبان‌های سومری و چینی و یاکوتی و مصری باستان نیز یافته‌اند. یا بُن‌واژۀ هند-و-اروپایی برای اسب شبیه واژه‌ای است که در زبان‌های کره‌ای، ژاپنی، تونگوز، مغولی و تامیلی برای نامیدن این حیوان به کار می‌رود. باری، بسیاری از زبان‌شناسان از فرضیۀ «زبانِ مادر» دست کشیده‌اند و معتقدند که دانش زبان‌شناسی باید به مسائل جدی‌تری بپردازد.