شاید گفته باشم که من بیشتر از مقالات, کامنت ها را میخوانم به ویژه اگر مقاله طولانی باشد. از روی کنجکاوی به لینک جناب سازاخ در کامنت ایشان به سایتی که ظاهرا مربوط به ترکیه و یا هوادارن آنست مراجعه و تا آنجا که ظرفیت کامنت اجازه دهد برای آنها که نخوانده اند محتویات آنرا در زیر ذکر میکنم. گمان ندارم که هیچ انسان شریف, نجیب, محترم و کسی که سرش به کلاهش بیرزد - در حالی که مقالات بسیار در باره مصائب جهان و فساد و اختلاس در جمهوری اسلامی نوشته شده - در این گفتگو ها شرکت میکند و دهن به دهن میشود, مگر آنکه " کند هم جنس با هم جنس پرواز ". با طلب بخشش.
" إبراهیم لواطی طنجی متخلص به ابن بطوطه و معروف به ایبی چاخان در کتاب اسرار الاکتشافات الجماع البشری در باب اختراعات و اکتشافات کورش کبیر در فصل نارسیسم و خود شیفتگی پارس آریائی ایرانی چنین روایت می کند،
کورش کبیر بعد از کشف لواط و ترویج آن در بین قوم خود، نامه انتقادی سر گشاده ائی به اهورا مزدا می نویسد و نظریات عملی خود را اینطور بیان می کند، با تجربه در لواط، مکمل بودن سیلندر و پیستون را من کشف کردم، ولی در تعجبم که، اگر اهورا مزدا، زن را برای مرد آفریده، پس چرا آلت تناسلی مرد را بشکل تبر نیافریده؟ که از اهورا مزدا ندا می رسد، احسن بر تو ای بنده اهورائی من، با اینکه خودم تورا آفریده ام ولی به زکاوت تو غبطه می خورم، و اینگونه بود که محمد رضا شاه پهلوی پدر رضا لئلئخ، در مراسم جشنهای ٢٥٠٠ ساله، موقعیکه در بالای قبر کورش، سوگند یاد می کرد که آن پرچمی را که کورش ٢٥٠٠ سال پیش برافراشته بود همچنان افراشته و در اهتزاز نگاه خواهد داشت و برای نگهبانی میراث پرافتخار او همواره بیدار خواهد بود و او را به راحت خوابیدن دعوت می کرد، و در آن لحظات تاریخی بود که از تجسم و تجدید خاطرات پر بار کورش کبیر و اندام عریان و سر و صورت مالیده به ژل عدس روده های کمبوجیه و فریاد های او در سالنهای پاساگاد به خود افتخار می کرد، و می خواست افتخارات عدس خوری کمبوجیه و زکاوتهای کورش کبیر را به رخ تمام جهانیان بکشد. و بر اساس هم