Skip to main content

جامعه ی ایران از نظر ساختار

جامعه ی ایران از نظر ساختار
آ. ائلیار

جامعه ی ایران از نظر ساختار اقتصادی-اجتماعی، و سیاسی در مرحله ی انقلاب دموکراتیک قرار دارد که خواسته های دو انقلاب ناکام مشروطیت و بهمن را بر اساس « رفع تبعیض-ایجاد دموکراسی و عدالت اجتماعی- و انتخاب سرنوشت جمعی با حق تعیین سرنوشت خلقها» جواب گوید. این روند ادامه خواهد داشت تا تحقق یابد هرچند که مسیر « با زیگزاکهایی» به همراه باشد.
در این مسیر جایی برای قدرت « شاه چی ها و اسلام چی ها و ناسیونالیستهای ایرانگرا» نیست.
اینان با بهانه ی ایران « قدرت نفت خوری» داشتند که باز به دنبال آنند.
اینان با بهانه ی اسلام به دنبال « قدرت نفت خوری» بودند که هستند.
اگر بر فرض باز هم « قدرت یابند» سرانجام با انقلاب مردمان تحت ستم سلب قدرت خواهند شد.
روند تکامل جامعه گذر از « شاه و آخوند و ایرانیسم» را دهه هاست که کلید زده است.

با توجه به منابع زیر:

1- ترجمه موزه بریتانیا از منشور کوروش به زبان فارسی:
http://www.britishmuseum.org/PDF/cyrus_cylinder_translation_persian_v2.pdf

2- ترجمه ی مرادی غیاث آبادی از منشور کوروش

http://ghiasabadi.com/manshur-02.html

3- منشور کوروش - ترجمه ی عبدالمجید ارفعی
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/koroshe-bozorg/1476-manshor-korosh-bozorg-sp-10120014.html

4- ترجمه ی موزه ی بریتانیا به انگلیسی
http://www.britishmuseum.org/research/collection_online/collection_object_details.aspx?objectId=327188&partId=1

----------
-اصطلاح « حقوق بشر» به عصر جدید تعلق دارد و ربطی به دنیای قدیم ندارد.
-در دنیای باستان قانون حمورابی مترقی ترین قوانین بوده که بر پایه ی تمدنهای پیش از خود تنظیم کرده بود.
- با توجه به منابع چهارگانه ی بالا - به فرض اینکه آنها درست باشند- چیزی در مورد « حقوق بشر» ندارند و نشان دهنده ی
« منم-منم»-گویی های یک غالب است برمردمان مغلوب.
-که اصل « غالب و مغلوب» نشان دهنده ی یک حرکت ضد بشری و استعماری و استثماری می باشد.
-اساساً جهانگیران و شاهان و لشگرکشان با اعمال ضد انسانی که انجام داده اند و حداقل آن همین « پادشاه خوانیها و لشگرکشی ها و جنگ افروزیها و کشتارهاست جهت تسلط بر دیگر مردمان»، آنها را از دایره ی « رعایت حقوق انسان» و مردمان مختلف حذف میکند. کسی که معتقد به حقوق انسانی مردمان مختلف باشد « لشگر کشی» نمیکند، بل در صورت خطر از خود « دفاع» میکند.
---------
گرایش به « کوروش و داریوش» برای « احیای قدرت ناسیونالیستهای باستان گرا» ست که از « اعراب- ترکها- و آخوندها» شکست سختی خورده اند و خود را نابود شده می بینند-مخصوصا که « حق تعیین سرنوشت توسط خلقهای تحت ستم مضاعف90 ساله» مطرح شده و از آینده ی تاریک خود وحشت میکنند.
اینان به فکر ایران نیستند که ممکن است به چند کشور تجزیه شود-بل به فکر «قدرت و نفت خوری» خودهستند که از دست رفته می بینند. و در تلاش اند با بهانه قراردادن نامهای « ایران و ایرانی و تاریخ ایران و منافع ملی و غیره» نیرو جمع کرده کسب « قدرت» کنند و از این رو نیز « قدرت گرایی نیچه ای و ماکیاولی» شعار آنهاست.

اما مسئله اساسی این است که جامعه ی مردمان مختلف ایران از مرحله ی « شاه ایسم و آخودیسم و ایرانیسم» گذشته است، هرچند که
دوره ای در چنگال خونریز آنان گرفتار باشد.

جامعه ی ایران از نظر ساختار اقتصادی-اجتماعی، و سیاسی در مرحله ی انقلاب دموکراتیک قرار دارد که خواسته های دو انقلاب ناکام مشروطیت و بهمن را بر اساس « رفع تبعیض-ایجاد دموکراسی و عدالت اجتماعی- و انتخاب سرنوشت جمعی با حق تعیین سرنوشت خلقها» جواب گوید. این روند ادامه خواهد داشت تا تحقق یابد هرچند که مسیر « با زیگزاکهایی» به همراه باشد.
در این مسیر جایی برای قدرت « شاه چی ها و اسلام چی ها و ناسیونالیستهای ایرانگرا» نیست.
اینان با بهانه ی ایران « قدرت نفت خوری» داشتند که باز به دنبال آنند.
اینان با بهانه ی اسلام به دنبال « قدرت نفت خوری» بودند که هستند.
اگر بر فرض باز هم « قدرت یابند» سرانجام با انقلاب مردمان تحت ستم سلب قدرت خواهند شد.
روند تکامل جامعه گذر از « شاه و آخوند و ایرانیسم» را دهه هاست کلید زده است.

علت شکست دو انقلاب پیشین « عدم آمادگی ذهنی و سازمان یابی» جهت پاسخ به اهداف انقلاب بود. این ضعف هنوز هم وجود دارد و میتواند انقلاب سوم را نیز به شکست بکشاند.
شرط پیروزی رفع این ضعف است.
اما با تمام زیگراگها سرانجام پیروزی از آن ستمکشان است و از این گریزی نیست.