Skip to main content

دست شما درد نكنه ائليار گرامى

دست شما درد نكنه ائليار گرامى
Anonymous

دست شما درد نكنه ائليار گرامى ، ماه نور مى تأبد و سگ عو عو سر مى دهد . اين فحاشى ها و بى ادبى ها ، قبل از همه به خود گوينده و نويسندگان آن بر مى گردد.
اما نظر اين حقير :
١- حق همه ملت هاى ايران از جمله فارسهاي مهاجر از استپ هاى روسيه است ، كه هر كه را كه مى خواهند بپرستند . شطان، ديو، كوروش ، هيتلر و هر كس ديگر را ، اما حق ندارند اين بت هاى خود تراشيده و بي أصل و نسب و نامشروع را به خورد ديگر ملت ها هم بدهند.
هر ملتى برأى خود سنبل ، تاريخ و ادبيات و زبان خاص خود را دارد. اگر نژاد پرستان فارس روزى سر عقل آمدند . و به فرهنگ زبان و آداب و رسوم و سنبل هاى ديگر ملت هاى ايران احترام گذاشتند. و جلوى رشد و آموزش زبان و فرهنگ ما را نگرفتند . آنروز ما هم بر داشته هاى هر چند مجهول و بى مايه آنها احترام خواهيم گذاشت . نه اينكه مشروعيت بدهيم.
٢- موضو لوح منتسب به كوروش و هر اثر

باستانى. ديگر ، تا زمانى كه با دلايل و مدارك عملى تأييد قطعى نشده است . از نظر عقل و خرد انسانى قابل تأييد نيست.
لذا گل نوشته هاى ديگرى هم از دوران منتسب به كوروش باقى مانده است كه در آنها ، اشاره به قوانين اقتصادى آن زمان مى كند، نظير قرار دادن دختر و حتى زن شخص بدهكار در اختيار طلب كار نزول خوار ، تا زمان أعاده طلب نزولخوار از شخص بدهكار، كه از آنها فايده جنسى ببرد.
و كوروش به اين عدالت اقتصادى خود افتخار هم مى كند. لابد اين هم بخشى از حقوق بشر مورد ادعاى اوست.
و در جايي ديگر كوروش وزير و كار گذار خود را با تحريك زن و يا مادر يهودى خود، در قفس شير هاى گرسنه مى اندازد.
و معلوم مى شود كه موضوع مجازات مخالفين در دستگاه حكومتى كوروش ، در قفس شير هاى گرسنه ، جزو أبزار و آلات مجازات مجرمين بوده است ، درست مثل رهبر كره شمالى كه مخالفينش را در قفس سگهاى گرسنه مى اندازد.
در تاريخ يهود به اين موضوعات اشاره شده است كه با تحريك وزير كوروش ، شب هنگام داوود ، رهبر يهوديان بابل را كوروش در قفس شير هاى گرسنه مى اندازد. و با خروج يهودى ها از بابل و رفتن به أورشليم مخالفت مى كند.
اما صبح همان روز داوود نبى ، زنده در قفس شيران در حال عبادت يافته مى شود. لذا ، زن و يا مادر كوروش كه يهودى بوده است ، كوروش را وادار مى كند كه وزيرش را در قبال داوود نبى در قفس شيران بندازد. و دَاوُدَ را به همراه قوم يهود ، روانه أورشليم نمايد، به عبارت ديگر مجبور مى شود كه با آزادى ٤٠ ساله قوم يهود از بابل موافقت نمايد.
البته بعضى از مفسرين نظر شان بر اين است كه ، با كمك يهودى هاى نفوذى در دستگاه حكومتى كوروش ، شب هنگام قبل از انداختن داوود نبى در قفس شير ها ، مأمورين ، شير ها را به حد كافى سير كرده بودند . تا كارى به كار داوود نبى نداشته باشند ، و الله العلم
موارد بالا به خوبى نشان مى دهد كه كوروش هم مثل جهان گشايان ديگر از سر كوب و شكنجه مخالفين عبائى نداشته است .
تعجب ما در قرن ٢١ بايد اين باشد كه ، بشر امروز در قرن حاضر و با اين همه آگاهي وسيع و گسترده جهانى ، نتوانسته است در موضوع حقوق بشر حركت اساسى انجام دهد، آنگاه اين كوروش پرستان نژاد پرست ، مدعى اختراع حقوق بشر توسط كوروش هستند.حقوق بشرى كه در رژيم پهلوي ها و رژيم خمينى به خوبى شاهد اجراى آن بوديم . و فرقه مدعى رجوى هم ، امتحان خود را در سركوب مخالفين تشكيلاتى اش ، در اشرف و ليبرتى و حمايت از داعش بروز داده است .
اگر از بحث سياسى خارج شويم و به أمور باستان شناسى بر گرديم ، بايد بدانيم كه در ايران شاه و شيخ زده ، و نژاد پرست پرور ، هيچ اثر باستانى را نمى توان بدون دليل و مدرك آناليز شده از طرف كارشناسان أمور باستانى بى طرف پذيرفت .
موضوع داغ كردن كوروش هم از اين قائده جدا نيست .
إصولا هيچ عقل سليمى نمى تواند بپذيرد كه در ٢٥٠٠ و خورده اى سال پيش ، وقتى كوروش به دست تؤمروس پادشاه زن سكاها ( اقوام قديم ترك) كشته مى شود و سر از بدنش جدا شده و طبق نقاشي موجود در موزه لور پاريس ، سرش را بطور سنبليك در طشتى پر از خون فرو مى برند. و تؤمروس به سر كوروش ندا مى دهد كه اي خون خوار بخور ، اگر در دوران حياط خود از خون و خونريزى سير نشدى ، حالا بخور تا سير شوى ،
اينگونه روايت هاى تاريخي نشان مى دهد كه كوروش فقط يك خونريز و جهان گشا بوده و از حرمت و احترام اقوام ديگر بر خوردار نبوده است.
اما از آنجايي كه راسيت هاى شكست خورده فارس ( زبان فارسى خود جماعت روس تبار، استپى) در پى ساختن ملت واحد آريائي هستند. ناگزير بايد كوروش را علم كنند. و در سايه حقوق بشر كوروشى ، به نسل كشى ديگر ملت هاى ايران ادامه دهند . تا به جمعيت أقليت فارس زبان بيافزايند. تا ديگر نفسى از كسى در نيايد .