Skip to main content

۴- یهودی دیگری به نام رومن

۴- یهودی دیگری به نام رومن
Anonymous

۴- یهودی دیگری به نام رومن گیرشمن کمی پس از پایان کار آلمانی‌ها در تخت‌ جمشید و تخت‌ سلیمان و دقیقا هم‌زمان با استروناخ (جاعل پاسارگاد از نظر جناب فضل‌الله موحد) در ایران کار کرده‌است و اتفاقا آن‌چه امروز به عنوان معماری ایلامی می‌شناسیم که به‌شدت مورد علاقه هخامنشی‌ستیزان ایرانی است، دست‌پرورده‌ی همین باستان‌شناس یهودی یعنی رومن گیرشمن است. اساسا پدیده‌ای به نام معماری و هنر ایلامی در دوره نخست باستان‌شناسی ایرانی در دوره قاجار (از راولینسون و سپس دیولافولا تا پیش از هرتسفلد) شناخته شده نبود

د و دقیقا آن‌چه به نام هنر ایلامی و هنر پیشاهخامنشی می‌شناسیم، به دست همین یهودیان از دل خروارها خاک بیرون کشیده شده است. سفر به چغازنبیل و نگاه به شکوه زیگورات دوراونتاش و سنجش آن با عکس‌های کهن پیش از کار باستان‌شناسان نشان از آن دارد که آن‌چه در چغازنبیل انجام شده‌است به مراتب تاثیرگذارتر از تخت جمشید و پاسارگاد است. چراکه وارون تخت جمشید و پاسارگاد، نه تاریخ نوشته‌ای از دوران باستان درباره زیگورات چغازنبیل وجود دارد و نه سفرنامه و نقاشی در دوران رنسانس تا معاصر و مردم محلی هم تا پیش از کاوش عظیم صورت‌گرفته در منطقه، چیزی جز یک تپه بزرگ خاک در آن‌جا ندیده بودند. نام زیگورات هم پس از کاوش‌های اروپاییان بر آن گذاشته شد. وگرنه تا پیش از آن کسی نمی‌دانست در ایران هم زیگورات (که آن را معماری آشور/بابلی می‌دانستند) وجود دارد. اگر بنابر نظریه‌های مطرح‌شده در مقاله جناب موحد، یک طرح توطئه جهانی از سوی استعمار و آژانس یهود و همکاران داخلی‌شان (دولت پهلوی) وجود می‌داشت، گیرشمن یهودی با این حجم عظیم کار و با توجه به ناآشنایی پژوهشگران جهانی و مردم محلی با چغازنبیل، می‌توانست با تغییر کاربری هویت ایلامی آن را نیز بدزدد. تا این‌چنین این اثر عظیم در کنار تخت جمشید و پاسارگاد به ثبت جهانی یونسکو نرسد و در تارک هنر ایران باستان ندرخشد. مگر این‌که گیرشمن و تیم کاوش او را مستقل از یهودیان جاعلی چون هرتسفلد و کرفتر و استروناخ بدانیم که در این صورت یا گیرشمن کار در این فضای کثیف را تاب نمی‌آورد و به مبارزه بر می‌خیزید و عرصه را ترک می‌کرد و یا آن توطئه‌گران که احتمالا چراغ سبز رژیم ایران را هم داشتند او را از میدان به در می‌کردند. حال آن‌که جالب است بدانیم گیرشمن پرکارترین باستان‌شناس خارجی تاریخ کاوش‌های باستانی ایران است. او ۳۴ سال از عمر خود (۱۳۱۵ تا ۱۳۴۹) را در افغانستان و سپس ایران به کاوش پرداخت. مهم‌ترین دستاوردش زیگورات چغازنبیل، کاوش‌های ایلامی و پیشاایلامی شوش و کاوش‌های تپه گیان و سیلک کاشان و هم‌چنین بیشاپور ساسانی است. نه از بعد زمانی و نه گستره مکانی هیچ‌کس به پای گیرشمن نمی‌رسد و شگفتا که تقریبا همه کارهای مهم او به تمدن‌های غیرهخامنشی در ایران پیوند دارد. پس تئوریسین‌های هخامنشی‌ستیز باید پاسخی برای کارهای گیرشمن یهودی در ایران بیابند
وارون زیگورات چغازنبیل، تخت‌جمشید و پاسارگاد را هم‌چون تخت سلیمان آذربایجان در همه طول تاریخ می‌شناخته‌اند. آسیوخلوس به تخت‌جمشید، پرسپولیس گفته و هرودوت به پاسارگاد اشاره دارد. شاهان ساسانی سنگ‌نوشته‌هایی به خط و زبان پهلوی در تخت جمشید به یادگار گذاشته‌اند. پس از اسلام نیز تخت جمشید با نام‌های گوناگون از جمله مسجد سلیمان بن داوود (تاریخ مسعودی_جلد ۴) یا دارالملک سلیمان (اصطخری) یا کاخ جمشید (ابن بلخی) شناخته می‌شده است. عضد‌الدوله دیلمی کتیبه‌ای به خط کوفی در آن‌جا به یادگار گذاشته و کتیبه‌هایی به فارسی و عربی تا دوره قاجاری یافت شده است.