Skip to main content

ساق ائولاسيز قارداشيم ، نه

ساق ائولاسيز قارداشيم ، نه
Anonymous

ساق ائولاسيز قارداشيم ، نه گوزل يازيبسان ،
شعرى را كه مهندس بازرگان در زمان شاه براى دست بوسان و كرنشگران در مقابل آن شاه بيمار و خود بزرگ بين نوشته بود را ، براى سجده كنندگان مقبره سر دار يونانى ، كه فارس ها با جعل آنرا به كوروش نسبت مى دهند , در پاى گزارش ألعربيه نوشتم ، و خالى از لطف نمى بينم كه اين شعر را در اينجا هم ذكر كنم ، تا پرستندگان آن قبر بي محتوا هم فيض ببرند ،
آدم از بي بصرى بندگى آدم كرد
گوهرى داشت ولى نزر قباد و جم كرد
يعنى از خوى غلامى زسگان پست تَر است
من نديدم كه سگي پيش سگى سر خم كرد.
اميد وارم جناب مميزى باز هم نوشته بنده را به خاطر اسم سگ ، ممنوع الانتشار نكند.
فعلا ايران گلوبال.. فحاشان به ملت ترك ما را ( نظير موحدى و ناصر كرمى) را باز كرده ، تا هر چه دلشان بخواهد از كوزه درونشان بروز بدهند، بار ها نوشته ام كه اميدى به مدياى فارسى نيست ، تا شاهد

محيطى مساوى براى نشو عقايد و انتقادات باشيم .
با اين حال به قول مثل معروف
در بيابان كهنه كفشى
نعمتى است