Skip to main content

سلام جناب یوسف آذربایجان؛

سلام جناب یوسف آذربایجان؛
بهنام چنگائی

سلام جناب یوسف آذربایجان؛
من پرسشی دارم! که شما با این راهکار پرهیجان خویش، براستی می خواهید کدامین موانع بیشمار بین راهمان را با عزم خود کنارزده و مسیر خونینِ انسانگرائی رنگین و سکولار و ناهموار را تسطیح کنید؟ حالا هرطور که باشد فلان بفلان من...مرا رها و فراموش کنید و به اهداف خود پایبندباشید و مشتاقانه آنها به میدان سالم گفت و شنود مسئولانه و افشاگرانه بیاورید!

نه دوست گرامی این شیوه که شما برگزیده اید شایسته اندیشه ورزی دردمندانه و متعهدانه نیست.

اگر دوستدار خود و متعهد به اصول و ارزش های برابر نوع انسانی هستید، به آزادی عقیده و بیان در هر شرایطی بهای لازم می دهید و از نابرابری و ستمگری شیعی ولائی چیزی درخور فراگرفته اید؟ پس بیایید بنام خود و دیدگاهایتان آن ارزش ها را بی مضایقه مورد داد و ستد صمیمانه و سازنده و روشنگرانه با دیگران رنگین نگاه قراردهید. آیا چاره ای دیگر هست؟

به باورمن نه! ما جز با این ابزارها و اهرم های متمدنانه و اخلاقی ( که همگی در طول سده ها زنگ زده تاریخ بلند استدادی می باشند) کاربرد موفق و مفیدی بسوی جامعه آزاد و گامی به سمت ایجاد ساختاری برابر نخواهیم برد، و ناچار دگرگونی چندانی در بهبود زندگی نه حال، که حتی پس از سرنگونی کل پاسداران حماقت نیز نخواهیم داشت.

بردباریِ مخالف، هنر خردگرائی ست و کنارآمدن با هر هویت انسانی، راز مسالمتجوئی هاست. اگرچه تلاش برای گستراندن ارزش ها و ایده های بهتر و ثمربخش تر هرگز تعطیلی بردارنیست. چراکه جامعه طبقاتی مواصع و منافع بسیار متفاوتی دارد که بایسته ماست بر تک تک آنها روشنا بندازیم.

پس، شخصیت و گرایش هرکدام از ما محصول جامعه ای پراز تضاد و تصادم های طبقاتی ست و جایز هم نیست که افراد را بسان ساختارهای تاکنونی ایران بخاطر هویت مذهبی، زبانی، ملی، طبقاتی و آرمانی شان محدود، محکوم و یا تحقیرکرد.

من تلاش دارم شما را آنگونه بپذیرم که هستید و با این روش می خواهم ارزش هائی را که خود به آنها رسیده ام، میانجیگری کنم؛ و این سهم و حق مسلم شماست که آنها را بشدت رد و نقد کنید. با این شرط که به پیشداوری نپردازید.
تندرست باشید