Skip to main content

جناب تهرانلی سلام؛

جناب تهرانلی سلام؛
بهنام چنگائی

جناب تهرانلی سلام؛
تردید نبرید که من هم بسان شما و بسیاری دیگر بر مزار آرزوهای بزرگ و سوسیالیستی غرق در سرخوردگی نشسته بوده ام، و بویژه در دهه های پس فروریزی کل بلوکِ به اصطلاح چپ و با آغاز یورش همه جانبه سه قطب قدرت سرمایه امپریالیسم، آمریکا، ژاپن و جامعه مشترک اروپا که بسرعت به دستآوردهای مبارزه ی خونینِ دهه های کارگران حمله بردند و توانستند بی واهمه از پرچم سرخ بهتر از پیش به مزد نیروی کار تهاجم برند، دستمزدها را بکاهند و آسود خاطرتر از پیش به انباشت کلان سرمایه توسط ربودن ارزش افزوده کارِ کارگران بتازند که همچنان نیز آدامه دارد.
بله حق با شما و همه ی مایوس شدگان از دعاوی چپ و وعده های کمونیستی ست. بی گمان در این روند ویرانی های دلبستگی همه ی ما یک خیانت آشکار و جنایت علیه اعتماد بشریت روی داده است که قابل چشم پوشی نیست. من بارها بخاطر علل این شکست ها خون خورده و رنج برده ام،

ولی هنوز در راه زدودن بی عدالتی ها هستم و بی قرارم.

شبیخونی که کارتل ها و تراتست ها و 30 کشور صنعتی بلافاصله آنرا با هجوم سرمایه های بی وطن به هر گوشه از جهان و بنام گلوبالیزاسیون جاری ساختند و در کوتاه ترین زمان ممکن هستی کارگران جهان را، با یکته تازی سرمایه سالاران هموند جهانی و به یاری اهرم نئولیبرالیسم و میلیتاریسم هولناک و پشتیبان آن، 6 کشور با خاک یکسان و مردمانشان را از موطن خویش تاراندند و از بهار عربی خاورمیانه، برای خویش کباب نرم ساختند و آهداف هراسناک آتی آنها در راه است.

جناب تهرانی! وجود دستگاهی آنچنان کودن و کثافت در کره ی شمالی و یا دروغپردازی حزب کمونیست چین در تلاش برای ایجاد جامعه ای برابر و آزاد در کت بررسی های تحقیقی و نموداری ما چپ ها هرگز نرفته و نمی رود. وجود خودکامگی مطلق و مورثی خانواده ی کیم یونگ بدلیل عدم دخالت توده ها در اراده ی سیاسی آن کشور است که باورندارم دوام بیاورد. اما فروریزی مجسمه های غول پیکر ان پدر و پسر توسط اراده بپاخاسته آنان چه دیدن ترادژیکی خواهدداشتغ آرزوی من دیدن آنروز بزرگ است.
در میانه می توان به نقش امپریالیسم آمریکا و سرسپردگی جامعه اروپا در برابر اتوریته ی او پرداخت که همگی مواضع سیاسی ت اقتصادی مشترکی در برابر چین و روسیه و کشورهای بریکس دارند که پرداختن به آنها بی ربط خواهد بود و خسته کننده خواهدشد.
بنا بر این نتیجه کوتاه بگیرم!
اگر تصوری بر این وجود دارد که ساختار هار سرمایه ی نئولیبرال می تواند و قادرباشد جایگزینی برای منافع بربادرفته ی عموم بشری که نه، بلکه حتی در درون همان کشورهای خود شود، چنین طنزی خوشباوارانه ای نشانه بیماری روانی و یا چیزی شبیه همین می باشد.
زیرا 3.4 ثروت خالص جهان انسانی در تملک 62 می باشد و همه ی قوانین حقوقی این کشورها و از جمله مصوبه های حقوق بشری جهانی نیز با انباشت چنین سرمایه هولناکی مشکلی ندارند و استثمار را حق مسلم دارایان می شمارند.
و این در شرایطی ست که شاخص بیکاری در اغب کشورها از انگلیس، فرانسه، ایتالیا، آمریکا، یونان، تا کل کشورهای شرق اروپا و همچنین آسیا و افریقا و آمریکای لاتین میانگین 30 تا 50 درصد می باشد. از شکوفائی بازار نئولیرالیسم خبری نیست و بحران مال تولیدی و بانکداری انگلی توسط بورس ها همچنان در حال اِهن و تلوپ هستند.

ما نباید تسلیم تبلیغ های گمراه کننده ی رسانه های امپراتوران شویم. درست است چپ نتوانست بسود 99% باشد و توسط انقلاب توده ای کنارگذاشته شد. حالا شایسته است راست فرتوت و ریاکار را بیش از همیشه افشاگری کنیم و اوی ناتوئی را از یافتن فرصت دوباره برای ویرانی بیشتر زمین و نان و آزادی و همزیستی مسالمتجویانه محروم ساخت.

برای زدودن قدرت های تکقطبی چپ " که البته چپ دیگر وجود خارجی ندارند" و دورریختن خودکامگی ها، حضور اراده ی سازمانیافته ی کارگری ـ توده ای و روشنفکری در سیاست و اقتصاد پایه و چاره ی همه ماست.

اما در ایران بلازده مذهبی جز گذر از کلیت رژیم چاره ای نداریم. باید بسوی ایجاد فضای باز آزادی هاف برابری حقوق زنان و مردان، ملیت ها، دستگاهی سکولار و فدرال برای ابراز عقیده، بیان، داشتن حق مسلم تجمع و تشکل و تحزب های متنوع و ساخت و بدینوسیله امکان تجربه های سیاه و خونین گذشته را با اعمال خودمدیریتی اجتماعی طبقاتی و با تقسیم قدرت بین قطب های اجتماعی از ریشه بخشکانیم.
پوزش می خواهم که طولانی شد و یا حامل اشتباه های نوشتاری باشد. تندرست باشید