Skip to main content

جناب اسامه مجددی سلام؛

جناب اسامه مجددی سلام؛
بهنام چنگائی

جناب اسامه مجددی سلام؛
شما به دو محور اشاره کرده اید:

1 ـ برای جلوگیری از بهره کشی کارگران ، تصویب و اجرای قوانین کار بر مبنای بالا بردن استاندارد زندگی و حقوق کارگر با توجه به کار و بهره ان کافی است (که ضمانت اجرا داشته باشد)
2 ـ ابدا نیازی به برگشت به جامعه پیشا سرمایداری و تشکیل کومون های اولیه نیست (چون این سبک زندگی مال نئاندرتال ها است نه بشر امروز )

1 ـ در مورد بهره کشی و درک درست از آن باید همزمان سیاستِ بهره کشی را نیز فهمید که در مسیر تاریخ با استعمار و نحوه های آن گره خورده است، و ساختار سرمایه سالار پیوسته و ناگزیر جهره هایش دگرگون شده است، اما راه بهره کشی و چسانی انباشت ثروت را بهتر یافته و بی وقفه از مانوفاکتوریسم تا نئولیبرالیسم این راه طولانی را پیموده است.

چراکه بهره کشی انسان از انسان با کشف ابزار تولید یک ساختار شده است که امروزه اشکال بورژوائی آن پیوندی ناگسستنی دارد با چگونگی کالا، هزینه ی کار و ارتباط با آن، رل صاحب سرمایه، پیشرفتگی ابزارهای تولید، چگونگی حمل و نقل، حذف مخارج گزاف، یافتن مکان تولیدارزان، بخدمت گرفتن روابط بانکی و تجاری، پیوند در تنازع قطب بندی های بلوک اقتصادی رقیب، رل و رشد نیروی های کار، ابعاد تخصص، اوج و فرودهای روند تولید، اقتصاد خرد و کلن، اقتصاد مالی و پولی، رقابت کالائی ـ خدماتی و... که این مقوله های کوتاه و کلی همیشه وجودداشته است و اینک شکل آن بسیار پیچیده تر از گذشته ها و دوره های تاریخ شده است.

بنا بر این بهره کشی همیشه وجودداشته و با اجرای قوانین کار و...نمی توان ولع سیری ناپذیر آنها را محدود به انباشت ثروت کرد. چرا؟ چون سرمایه بدون انباشت می میرد! و این مشکل اصلی نوع انسان در سراسر جهان بهره کشی می باشد.

در عصر فئودالیسم نیز ارباب از ثمر و محصول کار کشاورز برروی زمین بهره می برد و اینک در فرایند تولید مدرن کالائی که بسیار کش و قوس دارد، صاحبان غول پیکر کارتل ها و تراست ها از ارزش افزدوه ناشی از کار کارگر در تولید کلان و گلوبال، انباشت آسان و نجومی سرمایه می کند.
در این زمینه سال ها می توان خواند و نوشت و شنود و گفت تا راه بشر و نجات از این بلا سرمایه را یافت، انگل سرمایه را باید به زنجیر انسانمداری بست و او را وادار به کار مفید کرد، داشتن ثروت کافی نیست باید کار و نقش در تولید اجتماعی داشت. اجتماعی کردن ابزار تولید، و زدودن کارمزدی و بدست گرفتن اراده خودمدیریتی کارگری و ایجاد ستاد سازماندهی طبقاتی در حزب کارگران و ه یقه سفیدان آغاز راه تازه ای می تواند باشد که به سرگردگی حزب کمونیست نینجامد و آن پولیت بوروی حزب فکسنی رل طبقه مقتدر کارگران را بازی کند. تعدد احزاب چه راست و میانی و چپ ضامن غافلگیرنشدن از سوی جنایتکارانی از قبیل خمینی خواهد شد و...
2 ـ دوست من خیلی خلاصه بگویم که شکل ابتدائی نئاندرتال ها از 130000 تا 240000 سال پیش وجودداشته اند که دیگر نیستندو و آخرین شکل تکامل یافته ی آن 14000 الی 15000 سال پیش با مهاجرت انسان کنونی به اروپا از آن نوع مدرنش هم گویا دیگر نشانه ای برجانمانده است.
نگران نباشید ما کمونیست ها توانائی چنین خنیاگری و یا جادوگری ای را نداریم.
برای شناخت مفاهیم ژرف علمی اقتصاد مارکسیستی باید و شایسته است با علاقمندی تحقیقی به منابع آن رجوع کرد و با دید انتقادی به ابعاد انسانی آن راه برد و تازه آنگاه فرد متوجه می شود که چرا نیروی کار با سرمایه هیچگاه نمی تواند سرسازش داشته باشد. و دشمنی سرمایه با مارکسیسم و نیروی کار دلیل اش در چسانی این استدلال های علمی تاریخی است.
تندرست باشید