Skip to main content

آنچه به عنوان پیشنهاد

آنچه به عنوان پیشنهاد
آ. ائلیار

آنچه به عنوان پیشنهاد میتوانم روی میزدوستان آذربایجانی بگذارم اینه که:
دوستان عزیز،
« کاریزما»هارا بشکنید، بت ها را بشکنید!
از کاریزما گرایی و بت گرایی، دیکتاتوری برمیخیزد، گروه گرایی،خودی و غیر خودی کردن، شخصیت پرستی، فلج تفکر مستفل، فلج نقادی
برمیخیزد که پایه های دیکتاتوری و استبداد را میافرینند.
پس ضروریست که « کاریزما»ها را بشکنیم وبت ها را.
هیچ فردی و رهبری را نباید بت کرد.هیچکس« راه حل درست» نیست. راه حل درست مسایل«نسبی ست که با خرد و تجربه و دانش و آزمایش جمعی عقاید مختلف» ممکن است. باید از فرد و رهبر گذر کرد و به « خرد جمعی عقایدمختلف » رسید. دو قرن بشر « کاریزما گرایی و رهبرگرایی» را در بعد سیاسی و دینی و فلسفی تجربه کرد و به « دیکتاتوری و شکست » رسید.
مارکس-لنین-مائو، خمینی، ارسطو و هگل و رهبران سیاسی مختلف را جوامع بشری تجربه کرد ؛ و در همه ی این زمینه ها به فاجعه رسید.

علت اصلی مسئله آن است که « با کاریزما گرایی» ذهن جمع تعطیل و سرکوب میشود و راه برای یکه تازی افراد و این یا آن گروه باز میشود که نتیجه است استبداد و دیکتاتوری و کشتار است. « راه حلها نسبی اند و تنها با جمع عقاید مختلف و تست و آزمایش» میتوان به راه درست نسبی دست یافت.
ما نیاز به « تفکر دموکراتیک، دید نقادانه و علمی و آزمایشی» داریم. این متد است که ضروریست پیش رفته شود. و نه کاریزماگرایی و بیگانه گرایی و پرستش سیاستها و خط و مشی ها بیگانگان. از همه ی جهان، از همسایگان، از شخصیتهای خودی میتوان آموخت ولی لازم است « همیشه مستقل و نقادانه» بیاندیشیم. این متد ما را از بیراهه رویها، از «فالانژ گرایی ها» رها میسازد. رهایی ما از ستم و تبعیض و نابرابری و بی عدالتی در این متدهاست. در متد « چون و چرا و پرسشگری و استدلال و منطق» نهفته است.
«هیچ چیز را نباید بدون دلیل و اثبات و استدلال و نسبیت» پذیرفت.
گروه گرایی راه حل نیست، ما نیاز داریم همه عقل شان را، تجربه و نظر متضاد و متفاوتشان را یک جا جمع کرده در یافتن کلید نسبی قفلها یاری کنند. آینده ی دموکراتیک ما در این راههاست.
مطلق گرایی، حقیقت تنها پیش من بودن، رهبر و بت درست کردن، خلق خود را رها نمودن و به امید کمک همسایه و بیگانه نشستن،
هر وسیله را مناسب هدف دیدن، آن راه فاجعه باری ست که میتواند به نابودی « همه ی تلاشهای انسانی و آزادیخواهانه ی ما» بیانجامد.
راه رجوی-صدام، راه کمک گیری از سعودیها، و آمریکایی ها و همسایگان و غیره و غیره به معنای عدم استقلال و فراموشی نیروی خلق خود است. خلقی پیروز میشود که به نیروی اکثریت مردم خود متکی باشد و این نیرو را آماده کند، و راه اتحاد با دیگر ستمکشان و تبعیض دیدگان و استثمار شدگان را پیشگیرد.

بهتر است ایده لوژی گرایی ها را کنار گذاشت. و به جای آن به « تلاس کسب حقوق همه جانبه ی خود در اتحاد با دیگر ستمکشان » همت گماشت.
ما برای رهایی از ستم و تبعیض و بیعدالتی و استثمار نیاز به ائتلاف و اتحاد همه ی نیروها و حتی به نیروی « خلق فارسی زبان» داریم که با اهداف یاد شده موافق اند.
نباید فراموش کرد هیچ خلقی در ایران نمی تواند به تنهایی خود را از اسارت ملا ها رها سازد. تکروی مساوی شکست است.
این طاعون تنها با قدرت همه ی خلقها میتواند نابود شود. ما در این نبرد هیچ نیازی به کمک خارجیها نداریم.
نیروی جامعه ی ما برای دفن « اسکلتهای ماقبل تاریخی ملاها» کافی ست. به شرط اینکه « سیاست ائتلاف و اتحادها» را درست پیاده کنیم.
در غیر این صورت « سرنوشت جامعه به تصادفات» بند میشود که قریب به یقین باز « از چاله به چاه» افتادن است.