رفتن به محتوای اصلی

چالش‌ها و نوسازی چپ: از خطاهای ذهنی تا نیاز به بازنگری راهبردی

چالش‌ها و نوسازی چپ: از خطاهای ذهنی تا نیاز به بازنگری راهبردی

«چالش‌ها و نوسازی چپ: از خطاهای ذهنی تا نیاز به بازنگری راهبردی» قسمت دوم
تحلیل پدیدهٔ «چپ ایران و توهم مبارزه ضد امپریالیستی» نیازمند بررسی چندین جنبه از این موضوع است. این مسئله شامل تضادهایی است که بین شرایط زندگی کمونیست‌های ایرانی در کشورهای سرمایه‌داری و ایده‌آل‌های نظری سوسیالیستی‌شان وجود دارد. 
زمینه تاریخی و اجتماعی
جنبش چپ در ایران دارای تاریخچه‌ای طولانی است که به دوران مشروطه و سپس به دوران ملی شدن صنعت نفت و پس از آن به انقلاب ۱۳۵۷ بازمی‌گردد. این جنبش همیشه در پی مبارزه با استبداد داخلی و امپریالیسم خارجی بوده است. اما با گذشت زمان و تغییر شرایط جهانی، بسیاری از فعالان چپ مجبور به ترک کشور و مهاجرت به کشورهای سرمایه‌داری مانند اروپا و آمریکا شدند.
تضادهای ایدئولوژیکی
این مهاجرت‌ها منجر به بروز تضادهای جدی در میان این فعالان شد. از یک سو، آنان همچنان به آرمان‌های سوسیالیستی و مبارزه ضد امپریالیستی پایبند هستند؛ از سوی دیگر، زندگی در کشورهای سرمایه‌داری با امکانات رفاهی و آزادی‌های فردی، چالشی برای این باورها ایجاد کرده است. این تضاد را می‌توان در چندین بعد تحلیل کرد:
1. زندگی در نظام سرمایه‌داری:
  بسیاری از این فعالان در کشورهایی زندگی می‌کنند که تحت نظام سرمایه‌داری اداره می‌شوند. آنان از مزایای این نظام مانند خدمات اجتماعی، آزادی بیان، و فرصت‌های شغلی بهره‌مند هستند. این شرایط رفاهی و امکانات انسانی، تناقضی جدی با ایده‌های سوسیالیستی و ضد سرمایه‌داری آنان ایجاد می‌کند.
2. نقد و بازنگری ایدئولوژی:
  زندگی در کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری، فرصتی برای نقد و بازنگری در ایدئولوژی‌های سوسیالیستی فراهم می‌کند. این افراد می‌توانند به تجربه‌های عینی و ملموس از نظام‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی دست یابند و دیدگاه‌های خود را به چالش بکشند. اما در بسیاری از موارد، همچنان به ایده‌آل‌های گذشته پایبند می‌مانند و از پذیرش تغییرات و اصلاحات اجتناب می‌کنند.
3. توهم مبارزه:
  یکی از جنبه‌های مهم این تناقض، توهم مبارزه ضد امپریالیستی است. بسیاری از این فعالان، به رغم زندگی در جوامع پیشرفته سرمایه‌داری، همچنان خود را در حال مبارزه با امپریالیسم می‌بینند. این توهم ممکن است ناشی از عدم پذیرش واقعیت‌های جدید و یا نوعی مقاومت در برابر تغییرات جهانی باشد.
در نهایت، تحلیل علمی این پدیده نشان می‌دهد که چپ‌های ایرانی در مواجهه با دنیای واقعی، با چالشی جدی در بازنگری ایدئولوژی‌های خود روبرو هستند. این تضاد بین زندگی در کشورهای سرمایه‌داری و آرمان‌های سوسیالیستی، نه تنها به شکاف‌های نظری منجر می‌شود بلکه در بسیاری از موارد، به عدم توانایی در تطبیق با تغییرات جهانی و نیازهای واقعی جوامع نیز ختم می‌شود.
در تحلیل رفتار و مواضع سیاسی برخی از چپ‌های ایرانی در کشورهای غربی و ایران، می‌توان به چندین نکته اساسی اشاره کرد که نشان‌دهندهٔ پیچیدگی و تضادهای موجود در میان این گروه‌ها است.
همکاری با جریان‌های راست ارتجاعی
یکی از تناقضات بارز در رفتار بعضی از چپ‌های ایرانی در خارج از کشور، همکاری با جریان‌های راست ارتجاعی اروپا است. این همکاری ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد، از جمله:
1. منافع مشترک:
  برخی از جریان‌های راست ارتجاعی اروپا مواضعی ضد اسلام و ضد مهاجرت دارند که ممکن است با انتقادهای چپ‌های ایرانی از جمهوری اسلامی همپوشانی داشته باشد. این منافع مشترک می‌تواند به همکاری‌های موقت و استراتژیک منجر شود، هرچند که در سطح ایدئولوژیک تضادهای جدی وجود دارد.
2. ابزارگرایی سیاسی:
  در برخی موارد، چپ‌های ایرانی ممکن است به دلیل نیاز به حمایت‌های مالی یا رسانه‌ای، به همکاری با جریان‌های راست روی بیاورند. این همکاری‌ها می‌تواند ابزارگرایانه باشد و تنها به منظور دستیابی به اهداف کوتاه‌مدت صورت گیرد.
لابی‌گری برای حکومت ایران
در کنار این، گروهی از چپ‌های ایرانی به جای مبارزه واقعی با امپریالیسم و استبداد، به لابی‌گری برای حکومت ایران مشغول هستند. این گروه‌ها ممکن است دلایل مختلفی برای حمایت از جمهوری اسلامی داشته باشند:
1. مخالفت با امپریالیسم غربی:
  برخی از این افراد، جمهوری اسلامی را به عنوان جبهه‌ای در برابر امپریالیسم غربی می‌بینند و به همین دلیل از آن حمایت می‌کنند. این حمایت می‌تواند به نادیده گرفتن نقض حقوق بشر و سرکوب‌های داخلی منجر شود.
2. مصالح فردی و گروهی:
  منافع مالی، سیاسی، یا اجتماعی ممکن است این افراد را به سمت حمایت از حکومت ایران سوق دهد. این منافع می‌تواند شامل دریافت حمایت‌های مالی، دسترسی به منابع خاص، یا حفظ موقعیت‌های سیاسی باشد.
مشارکت در انتخابات توسط چپ‌های ایرانی
در زمینه انتخابات ریاست جمهوری در ایران، رفتار چپ‌های ایرانی که در کشورهای خارجی زندگی می‌کنند و به سفارت رژیم برای شرکت در انتخابات مراجعه می‌کنند نیز قابل توجه است. این رفتار در شرایطی اتفاق می‌افتد که بسیاری از مردم ایران انتخابات را تحریم کرده‌اند. دلایل احتمالی این رفتار عبارت‌اند از:
1. اعتقاد به اصلاحات درون‌سیستمی:
  برخی از چپ‌های ایرانی ممکن است به این باور باشند که تغییرات از درون سیستم و از طریق مشارکت در انتخابات امکان‌پذیر است. این باور می‌تواند ناشی از تجربه‌های مشابه در کشورهای دیگر باشد.
2. فشارهای اجتماعی و خانوادگی:
  در برخی موارد، فشارهای اجتماعی و خانوادگی می‌تواند افراد را به شرکت در انتخابات وادار کند. این فشارها ممکن است شامل تهدید به از دست دادن ارتباطات خانوادگی یا منافع اجتماعی باشد.
3. توهم تاثیرگذاری:
  برخی از افراد ممکن است دچار توهم تاثیرگذاری از طریق شرکت در انتخابات باشند و باور داشته باشند که رای آنها می‌تواند تغییرات مثبتی به همراه داشته باشد، هرچند که شواهد نشان‌دهنده خلاف این امر است.
تضادها و چالش‌های پیش روی چپ‌های ایرانی
این رفتارهای متناقض و پیچیده می‌تواند چالش‌های جدی برای اعتبار و مشروعیت چپ‌های ایرانی به همراه داشته باشد. برخی از مهم‌ترین این چالش‌ها عبارت‌اند از:
1. بی‌اعتباری ایدئولوژیک:
  وقتی چپ‌های ایرانی با جریان‌های راست همکاری می‌کنند یا به لابی‌گری برای حکومت ایران مشغول می‌شوند، اعتبار ایدئولوژیک خود را نزد پایگاه‌های مردمی و هواداران خود از دست می‌دهند. این تضادهای آشکار می‌تواند باعث کاهش اعتماد به نیت و اهداف آنها شود.
2. ناکامی در تحقق اهداف:
  این همکاری‌ها و رفتارهای متناقض، اغلب باعث می‌شود که چپ‌های ایرانی در دستیابی به اهداف بلندمدت خود ناکام بمانند. مشارکت در انتخاباتی که از پیش توسط بسیاری از مردم تحریم شده، تنها مشروعیت حکومت را تقویت می‌کند و به تغییرات واقعی منجر نمی‌شود.
3. از دست دادن حمایت مردمی:
  رفتارهایی مانند همکاری با راست‌های ارتجاعی یا لابی‌گری برای جمهوری اسلامی، می‌تواند باعث از دست دادن حمایت مردمی شود. مردم ایران که خود از سرکوب و مشکلات اقتصادی و اجتماعی رنج می‌برند، ممکن است این رفتارها را خیانت به آرمان‌هایشان تلقی کنند.
راهکارها برای بازنگری و بازسازی
برای چپ‌های ایرانی که در این مسیرهای متناقض گرفتار شده‌اند، راهکارهایی وجود دارد که می‌تواند به بازنگری و بازسازی جنبش چپ کمک کند:
1. بازنگری در ایدئولوژی و اهداف:
  لازم است چپ‌های ایرانی به بازنگری عمیق در ایدئولوژی‌ها و اهداف خود بپردازند و از اتکای بیش از حد به مفاهیم و الگوهای قدیمی پرهیز کنند. پذیرش تغییرات جهانی و استفاده از تجربه‌های موفق دیگر کشورها می‌تواند به بهبود استراتژی‌ها کمک کند.
2. تقویت ارتباط با پایگاه‌های مردمی:
  ارتباط مستقیم و موثر با مردم و شنیدن خواسته‌ها و نیازهای آنها می‌تواند به بازسازی اعتماد و حمایت مردمی منجر شود. چپ‌های ایرانی باید از برگزاری نشست‌ها، کارگاه‌ها و فعالیت‌های اجتماعی برای تقویت این ارتباطات استفاده کنند.
3. پرهیز از همکاری‌های مصلحتی:
  چپ‌های ایرانی باید از همکاری‌های مصلحتی و کوتاه‌مدت با جریان‌های راست و حکومت ایران پرهیز کنند. این همکاری‌ها تنها به بی‌اعتباری و ناکامی آنها منجر می‌شود و مانع از دستیابی به اهداف بلندمدت می‌شود.
4. شفافیت و پاسخگویی:
  افزایش شفافیت در فعالیت‌ها و تصمیم‌گیری‌ها و پاسخگویی به هواداران و پایگاه‌های مردمی می‌تواند به بازسازی اعتماد عمومی کمک کند. چپ‌های ایرانی باید آماده باشند تا تصمیمات و اقدامات خود را به طور شفاف توضیح دهند و از انتقادات سازنده استقبال کنند.
نتیجه‌گیری
چپ‌های ایرانی با چالش‌های جدی در مواجهه با تناقضات ایدئولوژیک و رفتارهای متناقض روبرو هستند. همکاری با جریان‌های راست ارتجاعی، لابی‌گری برای حکومت ایران و شرکت در انتخاباتی که توسط اکثریت مردم تحریم شده، نشان‌دهندهٔ نیاز به بازنگری و بازسازی عمیق در این جنبش است. با اتخاذ رویکردهای نوین و شفاف، تقویت ارتباط با پایگاه‌های مردمی و پرهیز از همکاری‌های مصلحتی، چپ‌های ایرانی می‌توانند به بازسازی اعتبار و تحقق اهداف بلندمدت خود نزدیک‌تر شوند.
اسماعیل مرادی

«چالش‌ها و نوسازی چپ: از خطاهای ذهنی تا نیاز به بازنگری راهبردی»

تصویر

از دست دادن اعتبار چپ نزد زحمتکشان و انتقادات وارده به عملکرد این جنبش در سطح جهانی نیازمند یک تحلیل دقیق و علمی است. در این تحلیل به بررسی عواملی که موجب این وضعیت شده‌اند و نقدی بر رویکردهای چپ در مواجهه با جهان مدرن پرداخته خواهد شد.

۱. چپ و خطای ذهنی

یکی از مشکلات اصلی چپ در دوران معاصر، افتادن در خطای ذهنی است که منجر به از دست دادن اعتبارش نزد زحمتکشان و قشرهای مختلف جامعه شده است. این خطاها شامل موارد زیر می‌شود:

- تمرکز بر ایدئولوژی به جای نیازهای واقعی مردم: بسیاری از جنبش‌های چپ‌گرا به جای تمرکز بر مشکلات روزمره و نیازهای معیشتی مردم، بر ایدئولوژی‌های قدیمی و نظریات انتزاعی تأکید می‌کنند. این موضوع باعث شده تا چپ نتواند به درستی با مشکلات واقعی و نیازهای زحمتکشان ارتباط برقرار کند.

- مبارزه با غرب به جای تمرکز بر پیشرفت داخلی: چپ اغلب خود را ضد امپریالیست تعریف کرده و تمام توان خود را صرف مبارزه با غرب کرده است. در حالی که کشورهای غربی از امکانات خود برای پیشرفت علمی، فناوری و رفاه عمومی استفاده کرده‌اند، چپ به جای بهره‌گیری از این پیشرفت‌ها برای بهبود شرایط داخلی، در تقابل با آن‌ها قرار گرفته است.

۲. رویکرد چپ در سطح جهانی

رویکرد چپ در سطح جهانی نیز مورد نقد قرار گرفته است، به ویژه به دلایل زیر:

- حمایت از حکومت‌های مستبد: چپ جهانی اغلب در کنار حکومت‌های مستبد و یاغی مانند ایران، سوریه و روسیه قرار گرفته است. این حکومت‌ها که به سرکوب حقوق بشر و آزادی‌های فردی مشهورند، به هیچ وجه نماینده ارزش‌های عدالت‌طلبانه و برابری‌طلبانه چپ نیستند. این حمایت‌ها اعتبار چپ را نزد جامعه جهانی و زحمتکشان به شدت کاهش داده است.

- مقابله با کشورهای مدرن و پیشرفته: چپ به جای تعامل سازنده با کشورهای مدرن و پیشرفته، به مقابله با آن‌ها پرداخته است. این رویکرد نه تنها به بهبود شرایط زندگی زحمتکشان کمکی نکرده، بلکه به انزوای بیشتر این جنبش منجر شده است.

۳. نقد رویکرد چپ

برای تحلیل این موضوع، باید به برخی از نظریات و داده‌های موجود توجه کنیم:

- پیشرفت علمی و رفاه عمومی در غرب: داده‌ها نشان می‌دهند که کشورهای غربی به دلیل تمرکز بر تحقیق و توسعه علمی، ایجاد زیرساخت‌های مدرن و سیاست‌های رفاهی، توانسته‌اند سطح زندگی و رفاه عمومی را به طور چشمگیری افزایش دهند. در مقابل، بسیاری از کشورهای تحت تأثیر ایدئولوژی‌های چپ با مشکلات اقتصادی و اجتماعی جدی مواجه بوده‌اند.

- حقوق بشر و آزادی‌های فردی: کشورهای غربی به دلیل توجه به حقوق بشر و آزادی‌های فردی، توانسته‌اند جوامعی پایدارتر و مرفه‌تر ایجاد کنند. در مقابل، حکومت‌های مستبد که مورد حمایت چپ قرار گرفته‌اند، به دلیل سرکوب حقوق بشر و آزادی‌های فردی، نتوانسته‌اند به پیشرفت و توسعه پایدار دست یابند.

۴. راه‌حل‌ها و پیشنهادات

برای بازگرداندن اعتبار چپ و تطبیق آن با نیازهای معاصر، برخی پیشنهادات عملی وجود دارند:

- تمرکز بر نیازهای واقعی مردم: چپ باید به جای تمرکز بر ایدئولوژی‌های قدیمی، بر نیازهای واقعی مردم و زحمتکشان تمرکز کند. این شامل توجه به مسائل معیشتی، بهبود شرایط کاری، و ایجاد فرصت‌های برابر برای همه است.

- بهره‌گیری از پیشرفت‌های علمی و فناوری: چپ باید از پیشرفت‌های علمی و فناوری بهره‌برداری کند و به جای مقابله با غرب، از تجربیات موفق کشورهای پیشرفته برای بهبود شرایط داخلی استفاده کند.

- تأکید بر حقوق بشر و آزادی‌های فردی: حمایت از حقوق بشر و آزادی‌های فردی باید به یکی از اصول اساسی چپ تبدیل شود. این موضوع می‌تواند به بازگرداندن اعتماد عمومی و افزایش حمایت مردمی از این جنبش کمک کند.

- دیپلماسی و تعامل سازنده: چپ باید رویکرد دیپلماتیک و تعاملی با کشورهای مدرن و پیشرفته را در پیش بگیرد و به جای حمایت از حکومت‌های مستبد، به دنبال همکاری‌های بین‌المللی برای حل مشکلات جهانی باشد.

نتیجه‌گیری

چپ برای بازگرداندن اعتبار خود و نقش مؤثر در دنیای معاصر نیاز به بازنگری و اصلاحات جدی دارد. این شامل تمرکز بر نیازهای واقعی مردم، بهره‌گیری از پیشرفت‌های علمی و فناوری، تأکید بر حقوق بشر و آزادی‌های فردی، و اتخاذ رویکرد دیپلماتیک و تعاملی با جهان است. تنها با این تغییرات اساسی، چپ می‌تواند دوباره به یک نیروی معتبر و موثر در جهت بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی تبدیل شود.

اسماعیل مرادی

 

 
 
 
 
 
All reactions:

2


 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

ایوانی

عنوان مقاله
چالش ها

هرچند کلی ولی مقاله بالا چه چوب فکری چپ را بخوبی ترسیم کرده بود و سزاوار سپاس است.
ما درطول چهل تواند سال که از عمر نظام می‌گذرد شاهد مشاطه گری چپ های دو آتشه برای نظام هستیم.
این مشاطه گری های متعفن هم از سوی تشکیلات سراسری چپ صورت می‌گیرد و هم از تکروان چپ. یکی از این افراد آقای حشمت رئیسی میباشد که به دفاع از سید علی که مظهر ظلم و استبداد و توحش اسلامی، برخاسته است.
دفاع این فرد از نظام ولایت و حمله به پزشکیان نمودار تهوع چپ مفلوک وبی اصالت است. علاقمندان می‌توانند این مصاحبه را در یو توپ مشاهده کنند تا به کرنش چپ دربرابر ضحاک زمان پی ببرند.
نویسنده این سطور آقای حشمت ریسی را از دوران کار در شرکت نفت می‌شناسد. در آنزمان ای‌ان یک توده ای دو آتشه بود وامروز پیرو سیدعلی. این سرنوشت یک توده‌ای ضد ملی است یک عمر در خدمت دستگاه حزب توده
وامروز در پای منبر تزویر سید علی با نان غربی امرار معاش می‌کند.
نقولی ازمارکس وجود دارد که می‌گوید شرم انقلابی است و حال که ایشان مرید سیدعلی است باید بداند که حسین هم گفته است اگر دین ندارید آزاده باشید. چپ نه دین دارد ونه ازاده است.

ی., 07.07.2024 - 09:47 پیوند ثابت
ممد حکمت شیرین بیانی

اینگونه بحث ها نباید امکانی برای سلطنت طلبان شاگر ساواکی هایی مانند احمد حراستی و پزویز ثابتی شود ؛تا از سوراخهای خود در قطب شمال بیرون بیایند و فضا را آلوده کنند.
کامنت این ابله بی خبر از تاریخ چپ، نمیداند که رضا پهلوی نیروی چپ را، یکی از متحدان جنبش میداند و با امثال حشمت رئیسی،کارگر پرخروش سابق شرکت نفت دیدار میکند، چون میخواهد از طریق نیروهای چپ بین زحمتکشان کسب آبرو برای جکومت برباد رفته پدرش کند.
شاعر گفته: تقاری بشکند، ماستی بریزد/ جهان گردد به کام کاسه لیسان

ی., 07.07.2024 - 06:25 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
عجب تحلیلی!!!

سالام
انسان ازدیدن چنین تحلیل هایی شوکه میشه،
پسرخوب ،چرا فرافکنی میکنی؟
یعتی میگویید،شما وطن پرست هستید؟چپ خائن؟
یک سوزن به خودتان ،،
بعد یک چوالدوز به چپ!
بفرمایید، کدام یک از راست‌ها جاسوسی برای
غرب نکردند؟
یکی را نام ببرید.
درست بیش از ۱۵۰ ساله که باتوهم هایی که غربیان استعماری مسیحی برایمان
درست کرده اند،
تمام متفکران راست ،وطن فروشی کرده اند،
شما چپ را بزرگ میکنید،
که خودرا تبرئه کنید؟
سگ زرد برادر شغاله،
روسیه باشد،یا فرانسه یا
انگلیس وآمریکا وآلمان.

ما گرفتار این ناسیونالیسم
کور هستیم،
اسلام واسلامیت را با توهین
یادمیکنیم،
ولی تفکرات ماسیونیزیم
کمپانی هندشرقی را که
به ایجاد تفکر ماسیونی برای
چپاول نفت کرد،
فراموش می‌کنیم.
بزرگترین آفت ایران این است،
چرا این را فراموش و درپستو میگذارید؟
فکرمیکنید،
فرانسه نشان شوالیه را بیخودی به بعضی ها می‌دهد؟
تجزیه ایران وشعار ناسیونالیستی را بزرگ میکنید،که بتوانید،
تفکر نوکری خودرا ترویج کنید؟
این رابدانید،وقتی نژادپرستی،تبعیض درهرکشوری باشد،،تجزیه ،یا
استقلال حق هرملتی است،
درایران ودر کشورهای عمدی
عقب مانده نگه داشته شده سرکوب میکنند،
آیا در اروپا وآمریکا میتوانند
استقلال طلبان راسرکوب کنند؟
لطفا شعارندهید،
ما شما وخیانت های همفکران شماهارا بهتر شماها
میشناسیم،
تعدادی کم سواد ازچپ جداشده بشماها تغذیه فکرمیدهند،آنها ازشماهاهم خائن ترمیباشند.

ی., 07.07.2024 - 05:04 پیوند ثابت
اسماعیل مرادی

In reply to by ع.ب.تورک اوغلی

جناب آقای ع.ب.تورک اوغلی،
سلام و عرض ادب،
از توجه و نقد شما به مقاله "چالش‌ها و نوسازی چپ: از خطاهای ذهنی تا نیاز به بازنگری راهبردی" بسیار سپاسگزارم. نقد شما را با دقت مطالعه کردم و در پاسخ به آن نکات زیر را ارائه می‌دهم:
۱. فرافکنی و قضاوت نادرست
نقد شما به این موضوع اشاره دارد که نویسنده در مقاله، چپ را خائن و وطن‌فروش معرفی کرده است. در واقع، هدف از مقاله نه تحقیر یا توهین به چپ، بلکه بررسی علمی و دقیق چالش‌ها و مشکلاتی است که جنبش‌های چپ با آن‌ها روبرو هستند. هیچگاه در مقاله به خیانت چپ اشاره نشده و هدف تنها ارائه یک تحلیل عینی و مستند بوده است.
۲. اتهامات و جاسوسی راست
شما به موضوع جاسوسی و خیانت برخی از متفکران راست اشاره کرده‌اید. در این مقاله، هدف مقایسه بین چپ و راست نبوده است، بلکه تمرکز بر چالش‌های خاص چپ و نیاز به بازنگری در استراتژی‌ها و رویکردهای آن بوده است. همچنین، نقد به یک جریان فکری به معنای تبرئه جریان دیگر نیست و باید هر دو جریان با نقد علمی و مستند مورد بررسی قرار گیرند.
۳. موضوع ناسیونالیسم و ماسیونیزم
نقد شما به ناسیونالیسم کور و تفکرات ماسیونیزم اشاره دارد. مقاله مورد بحث، هدفش بررسی مشکلات داخلی و خارجی جنبش‌های چپ و ارائه راه‌حل‌هایی برای بهبود آن‌ها بوده و نه بررسی تاریخچه و تاثیرات استعمار و ماسیونیزم. البته، این موضوعات نیز مهم و نیازمند بررسی جداگانه هستند.

۴. توهین به اسلام و ایران‌دوستی
در هیچ‌کجای مقاله توهینی به اسلام یا ایران‌دوستی وجود ندارد. در واقع، هدف مقاله، بررسی و تحلیل علمی چالش‌های جنبش‌های چپ و ارائه پیشنهاداتی برای نوسازی و بهبود آن‌ها بوده است. هر گونه برداشتی غیر از این از مقاله، ناشی از سوء تفاهم یا عدم دقت در مطالعه مطلب است.
۵. استقلال‌طلبی و سرکوب در کشورهای دیگر
شما به موضوع استقلال‌طلبی و سرکوب در کشورهای دیگر اشاره کرده‌اید. این موضوع نیز مهم و نیازمند بررسی جداگانه است. مقاله ما به بررسی عملکرد و چالش‌های چپ پرداخته و هدفش تحلیل وضعیت داخلی و جهانی این جنبش بوده است.
۶. اتهام به نویسنده و همفکران
اتهام به نویسنده و همفکران او مبنی بر خیانت و نوکری غرب بدون ارائه شواهد و مستندات، نقد سازنده‌ای محسوب نمی‌شود. هدف مقاله، ارائه تحلیل علمی و مبتنی بر داده‌ها بوده و اتهام‌زنی‌های بدون دلیل، به هیچ وجه کمکی به پیشبرد بحث نمی‌کند.
جمع‌بندی
امیدوارم که این پاسخ، بخشی از سوء تفاهمات را رفع کرده و زمینه‌ساز یک بحث سازنده و علمی باشد. نقد شما به موضوعات مهمی اشاره کرده است که هر کدام نیازمند بررسی و تحلیل جداگانه هستند. هدف من از نوشتن این مقاله، کمک به بهبود و نوسازی جنبش‌های چپ و ارائه راه‌حل‌هایی برای مواجهه با چالش‌های معاصر بوده است.
با احترام،
اسماعیل مرادی

ی., 07.07.2024 - 10:32 پیوند ثابت
حسن

عنوان مقاله
چالش نوسازی چپ

با تشکر از نویسنده مقاله که بااین نوشتار میخی محکمی به تابوت عوامل دولت روسیه
در ایران کوبید.
چپ از آغاز تولد تا کنون به عنوان عوامل سیاست خارجی روسیه در ایران عمل می‌کند و منافع ملی ایران
-آزادی و دمکراسی را قربانی منافع دولت استعمارگر روسیه کرده است. فرارچپ پس کودتا از ایران
به غرب نزدیک به هشتاد سال می‌رسد. در هشتاد سال گذشته چپ امکان یافت که در فضای آزاد به گذشته نگاهی
انتقادی داشته باشد و خود را برای آینده آماده کند.
هشتاد سال زندگی در غرب تاثیری بر این فراریان نگذاشت و هیچ آموزشی از دیدن و تجربه کردن آزادی مطبوعات
-انتخابات آزاد و حکومت قانون در غرب نگرفتند.
درسال 57 شاهد بودیم که چپ با داشتن تجربیات گذشته به دفاع از ارتجاع سیاه پرداخت و راه را برای کشتار اعضا حزبی و دیگران فراهم آورد.
رهبران چپ تجربه زندگی در زندان را با مرتجعین اسلامی بخوبی می‌شناختند و از این نظر عذری موجه نیست.
همکاری با جلادان اسلامی و راهنمایی و جاسوسی علیه مخالفان نظام ضربات محکمی بخود و جامعه ایران وارد ساخت.
چپ در آینده نه مدافع منافع ملی بلکه چون گذشته بلند گوی سیاست خارجی زورگویان روس و همواره دشمن شماره یک آزادی ومنافع ملی و پرچمکش تجزیه طلبان خواهد بود.
بنیاد چپ براساس شالوده ترور لنینیسم و استالینیسم و دیکتاتوری مارکس یهودی تبار است و هدفی جز انقراض اجتماعی ندارد و همانند کالبدی مرده ، زندگی دوباره نخواهد یافت.

ش., 06.07.2024 - 21:35 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Mohamed Rezaei
درود بر شما جناب مرادی،
بررسی بسیار درستی از جایگاه و چگونگی نیروهای (بازدارنده) چپ دارید.
جالب است که ده ها هزار »چپ« مانند ده ها هزار »مسلمان« در کشورهای »امپریالیستی، کافر« ده ها سال است که زندگی می کنند، از دستاوردها استفاده می کنند اما بنا به روال همیشه به اندیشه سنگوار خود پایبندند.
ایشان نمی خواهند بفهمند. ایستادگی شگفت آوری در برابر درستی ها و راستی ها دارند.
تندرست باشید.

ش., 06.07.2024 - 18:37 پیوند ثابت
ناشناس

عنوان مقاله
.مایوس نشوید!

ناصر پاکدامن میگفت در آمد ناشی از نفت باعث شده که رژیم های نالوطی با وابسته کردن اقشاری از مردم مانع انقلاب یا پیروزی انقلاب شوند. وارد صحنه شدن اسلام سیاسی ایدئولوزیک با تجربه ضد استعماری در میان مردم بی فرهنگ و یا مذهبی میتواند دلیل دیگری باشد. سقوط استالینیسم و سوء استفاده بلندگوهای امپریالیستی از آن نیز بی تاثیر نیود. رشد خرده بورژوازی و طبقه متوسط به سبب اقتصاد گلوبال و تقسیم پول نفت توسط شاه وشیخ نیز میان اطرافیان خود مانعی در رشد شعارهای تبلیغی و ترویجی سوسیالیسم شد. کاپیتالیسم و امپریالیسم نیز شمشیر را در غلاف نگه داشته تا قدمهای سنجیده موجب شورش نشوند. بلندگوهای ضد چپ خودی و بیگانه آب را قدری گل آلود نموده. ولی بقول حزب تراز نوین و تئوری قدیمی صد ساله رفقا، رویزیونیسم و تجدید نظر طلبی در تئوری مشعل راه از مهمترین عوامل تجزیه اتحاد و خود زنی بوده:

شاید یکی از دلایل تاخیر پیروزی کمونیسم در وطن اشاعه انواع رویزیونیسم باشد. سرمایه داری و ادیان ابراهیمی و رفقای سوسیال دمکرات بیکار ننشسته اند و مدام به تجزیه خلق و جبهه متخد مردم میپردازند.به دو مقوله رویزیونیسم و اپورتونیسم میتوان از نظر اخلاقی ادبی، یا از نظر سیاسی طبقاتی پرداخت. ترجمه مشهور آندو در زبان فارسی "تجدیدنظرطلبی و فرصت طلبی" است. چپ ها تفکر اپورتونیستی را جریانی خرده بورژوایی در جنبش خلقی و کارگری میدانند که منافع طبقاتی مردم را تسلیم منافع بورژوازی حاکم می نماید. آن نشانه بازگشت یا دوری از ارزش های طبقاتی و جاده صاف کن ورود دشمن استثمارگر در جنبش مردمی است. اپورتونیست میتواند در لباس: رفرمیست و رویزیونیست، راستگرا باشد،- یا در لباس: دگماتیسم، سکتاریسم، چپ نمای رادیکال، و ماجراجویی خرده بورژوازی، بشکل چپگرا ظاهر شود. هر 2 جریان ولی آنتی کمونیست هستند.
اپورتونیسم شکل ظاهری ایدئولوژی ضدمارکسیستی خرده بورژوازی در جنبش کارگری و مردمی است. مارکسیست ها جریانات: لاسال ایسم، باکونین ایسم، و پرودون ایسم را نیز جریاناتی اپورتونیستی در جنبش کارگری خلقی میدانند. اپورتونیست یا فرصت طلب، واژه ایست لاتین و به کسی گفته میشود که از مشکلات راه مبارزه فراری باشد یا با شرایط غیرعادلانه زمان حال سازش کند، یا رفرمیسم را تبلیغ نماید. از نظر ادبی در زبان فارسی اپورتونیسم را به اشکال زیر میتوان ترجمه نمود: فرصت طلب، بی مرام، بی پرنسیپ، دم الوقت، سازشکار، فاقد اصول، لمپن مرام، سیاهی لشکر، پرچم بادی، و چرخان گردن. مارکسیست ها خود را موظف به مبارزه با: اپورتونیسم، رفرمیسم، و رویزیونیسم میدانند.
اپورتونیست کسی است که ایده آلها را قربانی منافع و علائق شخصی نماید و اصول را به قیمت موفقیت های لحظه ای زمان حال بفروشد و برای حفظ منافع شخصی، خود را با شرایط و فرصت ها تطبیق دهد. او آدمی است فصلی و لحظه ای و دم الوقت که بجای وضعیت فردا و دیروز، به امروز می اندیشد. لنین میگفت: اپورتونیسم سوسیالیستی گاهی حتی لباس مارکسیستی می پوشد تا شناخته نشود. اپورتونیسم یعنی نفوذ در جنبش مردمی در حوزه ملی، رویزیونیسم یعنی نفوذ در جنبش خلقی در حوزه بین المللی. انگلس میگفت: اپورتونیسم در جنبش کارگری بخاطر فروش اصول در مقابل پست و مقام رهبری و حقوق بالا به بورژوازی است.
در جنبش چپ جهانی زمان حال، اپورتونیسم به شکل رویزیونیسم مدرن ظاهر میشود. سوسیال دمکراتهای اپورتونیست غربی بخشی از اپورتونیسم و رویزیونیسم در کشورهای سرمایه داری هستند که نیازی به پوشش لباس مارکسیسم نمی بینند. اپورتونیست ها در پایان قرن 19 میلادی برای بی اعتبارکردن مارکسیسم به انتقاد از: فلسفه تاریخ، رد تئوری تضاد روابط تولید و نیوهای مولد، پرداختند و میگفتند: مبارزه طبقاتی خلاف ادعای مارکس موتور و نیروی محرک تاریخ نیست.
---- رویزیونیسم یا تجدیدنظر طلبی بشکل پدیده ای بین المللی محصول رشد امپریالیسم است. مارکس، انگلس، و لنین از آغاز به نقد نظری آن پرداختند. ضعف و افشای نسبی لیبرالیسم و بورژوازی لیبرال در قرن 20 موجب شد که نئو رویزیونیسم با نقش تازه ای جای آنرا در مبارزه با سوسیالیسم و مارکسیسم بگیرد. آن نیز واژه ایست لاتین. پدر رویزیونیسم برنشتاین(1932-1850م)، سوسیال دمکرات آلمانی بود. آنان مدعی نوگرایی و اصلاح مارکسیسم شدند. رویزیونیسم جریانی در جنبش مردمی و کارگری بود که کوشید مارکسیسم و اصول آنرا تحریف کند. آن ماتریالیسم تاریخی/دیالکتیکی را بعنوان اصول فلسفی کارگری، با نئوکانتیسم تعویض نمود تا آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی را منکر شود و بجای سوسیالیسم خواهان رفرمیست، خواهان همکاری طبقات آنتاگونیستی، و مخالف دیکتاتوری پرولتاریا شد.
در ایدئولوژی کمونیست ها مبارزه ضد رویزیونیستی جای مهمی دارد چون آن نوعی اپورتونیسم، مبلغ دمکراسی پارلمانی، رفرم اجتماعی و نه مدافع انقلاب و تحول و سوسیالیسم نیز است. در مارکسیسم به کسانی رویزیونیست گفته میشود که بجای برنامه انقلابی، طرفدار رفرم هستند و سعی میکنند خود را با شرایط زمان حال جامعه طبقاتی تطبیق دهند. لنین میگفت: رویزیونیسم عکس العمل اپورتونیستی خرده بوژوازی در زمان شدت مبارزات طبقاتی است. ریشه رویزیونیسم در : اریستوکراتی کارگری، بوروکراتی کارگری، و سیاهی لشکر خرده بورژوازی در جنبش کارگری و اعتراضات خلقی است.
آز اغاز حضور مارکسیسم، کمونیست ستیزی رویزیونیستی مشهود بود. آنان مخالف فلسفه دیالکتیکی تاریخی ماتریالیستی؛ مخصوصا ضد دیالکتیک ماتریالیستی، مخالف تحلیل اقتصاد سیاسی، ضد مبارزه طبقاتی، مخالف رهبری حزب مارکسیستی، ضد انترناسیونالیسم و ضد سنترالیسم دمکراتیک، بودند. رویزیونیسم مدافع دروغین پلورالیسم و دمکراسی خالص، خواهان همکاری طبقاتی، مشوق ناسیونالیسم، مبلغ سوسیال دمکراسی کاپیتالیستی؛ که نوعی پارلامنتاریسم بورژوایی است، و مدعی دروغین اتحاد آزادی با سوسیالیسم، بودند. رویزیونیست ها مدعی تجدیدنظر در تزهای به اصطلاح قدیمی مارکسیسم شدند، گرچه در ابتدا نام مارکسیسم را نیز روی خود گذاشته بودند. آنها تئوری جبری و حتمی بحران اجتناب ناپذیر و شکست اقتصادی کاپیتالیسم را منکر شدند.
رویزیونیسم محصول ادعای نوگرایی مارکسیسم توسط سوسیال دمکراتهای اروپایی در پایان قرن 19 میلادی بود. آنها لنینیسم را تحریف مارکسیسم و خاص جامعه روس میدانستند. رویزیونیسم منکر دیالکتیک عینی تحولات اجتماعی و مبلغ ناسیونالیسم بورژوایی بود و مارکسیسم را نوعی دگماتیسم بشمار می آورد. لنین در سال 1908 در مقاله " مارکسیسم و رویزیونیسم" به نقد و افشای برنشتاین؛ پدر رویزیونیسم اروپایی پرداخت. برنشتاین که خود را از نظر فلسفی نئوکانتی میدانست خواهان بازگشت به فلسفه کانت بود و ماتریالیسم و اصول دیالکتیکی را بی اعتبار میدانست. او تئوری تحول و تکامل از نوع طبیعی و بیولوژیک را می خواست جانشین مارکسیسم کند و میگفت: بحران های سرمایه داری با کمک اقتصاد برنامه ای نیمه دولتی، بتدریج کمتر و ضعیفتر میشودند چون کاپیتالیسم برنامه ریزی شده، از طریق تحولات صلح آمیز به سوسیالیسم میرسد و امکان گذر کاپیتالیسم به سوسیالیسم وجود دارد.
در زمان حال احزاب کمونیستی جهان مدام علیه رویزیونیسم و دگماتیسم مبارزه میکنند تا آنان نیروی انقلابی زحمتکشان را فلج نکنند. سیستم رویزیونیستی مدعی مارکسیسم به بهانه: اصلاح، تکمیل، تکامل، و نوگرایی، به انکار دیالکتیک ماتریالیستی انقلابی پرداخت و بجای مارکسیسم اصیل و علمی، تئوریهای بورژوایی فلسفی تاریخی سیاسی اقتصادی را جانشین نمود تا اقدامات مبارزه کارگران و خلق با امپریالیسم و علیه جنگ را برای: صلح، رهایی ملی، دمکراسی، و سوسیالیسم به هدر ببرد. رویزیونیست ها هنرمندان را تشویق میکردند تا بجای حمایت و تحلیل طبقاتی از سوسیالیسم، از طریق تحلیل های احساسی و شخصی، در کنار رویزیونیست ها قرار بگیرند و هنر اومانبیستی را به نقد اجتماعی سیاسی تنزل دهند. رویزیونیست ها مدعی بودند که در جامعه صنعتی سوسیالیستی نیز انسان دچار از خود بیگانگی میگردد، وظیفه هنرمندان است تا به این پدیده پیش بینی نشده و ضدمارکسیستی نیز بپردازند!

ش., 06.07.2024 - 18:16 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید