رفتن به محتوای اصلی

حاشیه ای مختصر بر گفتارهای آقای نوری علاء و همعقیدگانش [دولت موقت برای گذار]

حاشیه ای مختصر بر گفتارهای آقای نوری علاء و همعقیدگانش [دولت موقت برای گذار]

تاریخ نگارش: 22. August 2023

حاشیه ای مختصر بر گفتارهای آقای نوری علاء و همعقیدگانش [دولت موقت برای گذار]

دروود!

مختصر بگویم.

من تعجّب میکنم از آقای نوری علاء. بعد از اینهمه تجربه ها و حوادث و مصیبتها که در تاریخ پنجاه سال اخیر ایران اتّفاق افتاده اند و ایشان مستقیما در بطن آنها بوده اند و بی واسطه، بسیاری چیزها را تجربه کرده اند، باز دوباره به تکرار حرفهایی و تصوّراتی و خیالبافیهایی استناد میکند، که دهه هاست نخ نما و بی کاربرد و زنگار گرفته و پوسیده شده اند. تجربه فاجعه 1357 باید آنقدر درس بسیار گرانبها و تا مغز استخوان تکاندهنده بوده باشد؛ حدّاقل برای آنانی که معنای مسئولیّت تاریخی و وجدانی و فرهنگی را در قبال خودشان و میهن و مردم میفهمند و میدانند؛ طوری که دیگر برای همیشه دور و بر اینگونه حرفها و خیالات را خط قرمز بکشند و در فکر راه و زندگی تازه ای برای ایران و مردمش باشند.

من حدود هفده سال پیش با صدایی رسا، گفته و نوشته بودم و هنوز تاکید مبرم میکنم که دوران مشروطه برای همیشه و ابد سپری شده است. دوران مصدّق برای همیشه و ابد سپری شده است. دوران سیاهکل و جنگ چریکی برای همیشه و ابد سپری شده است. دوران انقلاب اسلامی برای همیشه و ابد سپری شده است. دوران جنبش سبز برای همیشه و ابد سپری شده است. دوران اصلاحات برای همیشه و ابد سپری شده است. هر گونه تلاش برای دفاع و احیای جنبشهای گذشته به معنای آب در هاون کوبیدن است و بر باد دادن تمام پتانسیلهای آینده ساز نسلهای امروز و فردا.

«زلزله مهسا»، آغازگاه دورانی دیگر در تاریخ و فرهنگ ایران بود که هیچکس از مدّعیان عرصه سیاست و بویژه کنشگران در عمل به شدّت، قدرتپرست؛ ولی در حرف، خیرخواه!، به رگ و ریشه آن پی نبردند تا بتوانند نقشی کلیدی در گسترش و هموار کردن راه امروز و فردای ایران ایفا کنند و به مردم مددی رسانند؛ بلکه برعکس در به خاک مالیدن آن از یکدیگر گوی سبقت را ربودند.

کسانی که میخواهند و برآنند که ایران از این وضعیّت هولناک بی فردایی و احتمالا نابودی تمام و کمالش از عرصه جهانی پیشگیری کنند، در یک نقطه باید به فهم این حقیقت بی محابا برسند که تمام دورانهای گذشته هر چقدر هم عالی و فلان و بیسار بوده باشند، برای «همیشه و ابد» از واقعیّت امروز ایران و ذهنیّت نسل معاصر، محو و به بایگانی تاریخ سپرده شده اند. دنیای امروز و فردای ایران را با کشمکش بر سر لحاف پاره جنبشهای گذشته که یسل کشان آنها، تار و پودشان، مملوّ از کینه توزی و نفرت و عقده و حسادت و انتقامگیری و دروغگویی و توجیه گری و طلبکاری از مردم و غیره و ذالک است، نمیتوان متعیّن کرد و سمت و سو داد. تنها دریچه ای که «زلزله مهسا» در ایران ایجاد کرد، روزنه ای به سوی گستره «آزادی» بود و هست. یا تمام مدّعیان کنشگری و تحصیل کردگان تاق و جفت ایرانی به «گستره آزادی و نگاهبانی و پرستاری و گسترش آن»، همّت بی شائبه میکنند یا اینکه بر سر کاه کهنه بر باد دادن و دخیل بستن به ضریح مقدّس شده جنبشهای سپری شده و به شدّت معمایی و آلوده به انواع و اقسام اغراض گروهی و دروغهای شاخدار و دلبستگیهای عاطفی و شخصی و فرقه ای و غیره و ذالک مومنوار میچسبند و شبانه روز در وسایل ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی کلکلکلکل میکنند و اشک و ناله و نفرین و دعای مستجاب را اهمّ تکالیف خودشان میدانند و راه به هیچ دهکوره ای نخواهند برد تا پایان عمرشان.

درک و فهم مسائل امروز و حادّ ایران و مُعضلات هزاره ای مردم ایران به بینشی فراسوی هر گونه تمایلات شخصی و عقیدتی و تصوّرات خوش نقش و نگار منوط است. حقیقت تلخ ناکامیابی تقلّاهای آزادی جویانه نسل معاصر ایران را فیزیکدان نامدار «ماکس پلانک (1858-1947)» در مصاحبه ای پاسخ داده است. خبرنگاری از او پرسیده بود: «چه موقع نظریّه های نو پذیرفته میشوند؟. و او جواب داده بود که: «زمانی که معاصران متفکّر، مرده باشند».

اگر قرار است که کاری کارستان برای ایران و مردم صورت گیرد، همه ایرانیان صرف نظر از اعتقادات و نگرشها و قوم و زبان و غیره و ذالک باید پس از اینهمه ذلالتهای خانه خرابکن که از طرف حکومتگران نالایق و خبیث و خونریز بر سر نسلهای قبل و امروز آمده است، تا جان و نیرو در بدن دارند فقط برای «آزادی و کرامت و بزرگواری وجود منحصر به فرد و شاهنشاهی و خدایی» یکدیگر پیکارهای همبسته ای را در کنار نسل امروز و آزادی جو به پیش ببرند؛ اگر هم نه که بی مایه فطیره!

مسئله «آزادی» که از ژرفای «زلزله مهسا» در واقعیّت سراسری ایران، پدیدار شد، مسئله ایست که حقّانیّت اجرایی-پدیداری اش به مردن و محو شدن نسلهای یسل کش جنبشهای سپری شده منوط است. تا زمانی که عربده کشان و قصاص دهندگان جنبشهای سپری شده برای همدیگر شاخه شونه میکشند، «دشت سرسبز آزادی زلزله مهسا» در پشت ابرهای قدرتپرستان حاکم و خیزگیرندگان قدرتپرست در ینگه دنیا، انتظار خواهد کشید. ولی انتظاری که به زودی زود سر خواهد آمد و وارثین به حقّ زلزله مهسا که زنان و دختران و جوانان و نوجوانان دلیر و رادمنش ایرانند، آزادی را در سراسر میهن، پدیدار و نگهبانی و پرستاری خواهند کرد. روزگارانی که پیر پاتولها و ریش سفیدان دولا دولا که مسبب بدبختی و ذلالت و نکبت ایران بودند و همچنان هستند، دیگر در قید حیات نیستند و آیندگان از شرّشان در امانند و نفسی حیاتبخش در آزادی خواهند کشید.

شاد زیید و دیر زیید!

فرامرز حیدریان.  

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید