رفتن به محتوای اصلی

دستمایه ای برای پژوهشگران بی غرض و مرض؛ تشکیلات مخفی در شرایط اختناق عمر طولانی ندارد

دستمایه ای برای پژوهشگران بی غرض و مرض؛ تشکیلات مخفی در شرایط اختناق عمر طولانی ندارد
تاریخ شفاهی _2

 

کیانوش توکلی: سفر به تاشکند , تعقيب - مراقبت ؛ داستان فرار بزرگ _ چگونه 57 تی ها را قضاوت کنیم؟

فرامرز حیدریان : کیانوش جان. به حرف من گوش کن و خاطراتت را بنویس. سکوت نکن. راحت بنویس بدون هیچ تشویش و نگرانی. حرفات را محکم و بی تعارف بنویس. مهم، داوری تاریخه نه جبهه گیری اونایی که مغرضند. بنویس. امروز و فردا نکن. در عرض سه ماه یا فوقش شش ماه میتونی تمومش کنی. یه چند ماه هم بذاری برا اضافه کردن و حک و اصلاح برای نشر نهایی.


تجربیات تو و کسانی همچون تو که هنوز چیزی در مغزشون باقیمانده است، باید بتوانند در حالت شفاهی و تحریری، چراغی باشند برای نسلهای بعد و دستمایه ای برای پژوهشگران بی غرض و مرض. صرف حکایتهای کلّی که جزئیاتش در تاریکی میمانند، راه به شناخت نمیبرند، ..... اصل کلیدی باید شرح جزئیات باشد. ضمنا هدف از خاطره گویی یا خاطره نویسی نباید فقط حکایتگویی باشد؛ بلکه مهمترین مسئله« دلایل گرایش و تصوّرات ذهنی و علّت گسستن» هستند که ارزش خاطرات را رقم میزنند.

 

 

برخی از دوستان پیامهای کوتاهی  ارسال کردند:

آرش  _کیانوش جان خواندن داستان شما برای من جذاب همراه با غم و اندوهی است که شما و مبارزانی چون شما با اون دست و پنجه نرم کردید

محمود _ممنونم از کلیپ خوب، باسرگذشتی که توضیح دادی. این نوع توضیحات هزار بار مؤثر تر است تا با افرادی که خودت خوب میشناسی به بحث نشستن.

_گلناز : خیلی قشنگ بود ولی خوب درد آور هم بود الان شنیدن این حرف ها اسونه ولی زندگی کردن این لحظات خیلی سخته

 

ثریا ندیمپور :با درود ؛بنظرم کار بسیار بجا و با ارزشی کردی و پروژه خوبی خواهد بود اگر بصورت سیستماتیک با ادم های سیاسی ۵۷ مصاحبه کنی و تجربیات و احساساتشان بیان کنند و پروژه را به نسل آینده تقدیم کنی. پیشنهاد میکنم نامی برای پروژه انتخاب کن . بسیار با ارزش خواهد شد شد. با هر کسی از هر سازمانی مصاحبه کن. 🌺🌺 فقط یک پیشنهاد است.

 

مزدک لیماکش: آفرین بر تو که موضوع نابی را بدرستی مطرح کردی و یاد دوستان را یک به یک گرامی داشتی. بدون حاشیه و با تمرکز روی موضوع. دستت درد نکند

عضو سابق هئیت سیاسی سازمان فدائیان:

....یک واگویی مبتنی بر تجربه ی خود زیسته. من بیشتر از اینکه بر این باشم کدامین زاویه از ورود راوی به موضوع درست بوده و یا برعکس جانداشت، و نیز چگونگی تبیین نسبت وقایع با هم و نقش نهادها و افراد در وقایع، بر این تاکید دارم که حقایق باید بازگویی شوند. این مهم تر از هرچیزی است. تو در زمره کسانی بودی که در قلب یکی از صحنه های حساس و بسیار هم تراژیک قرار داشتی و لذا موظف به تشریح آنچه که گذشت. 

__ ابولی_ نفر دوم اکثریت بعد از فرخ نگهدار فردی بنام علی توسلی ............ (حسن ) را ماموران وزارت اطلاعات از آذربایجان و درون چمدان ربودند. نقی حمیدیان و بهزاد کریمی نام علی توسلی ( حسن ) را چندین جا آورده و افشا کرده اند(چه چیز را افشا کردند؟) . چرا پنهان کاری میکنید؟ از چه و که میترسید ؟هم دانشگاهی شجاع من فتح الله دیانت  را در شهریور ۶۵ دسنگیر شد . او در تابستان ۶۷ سربدار شد . همسر و دو دختر خردسالش منتظر او بودند . 

دو نکته مهم : _ 1- در فضای ان روزها (بعد از 62 )دو نگاه به کار مخفی در شرایط اختناق :  حزب توده بعد از اعترافات تلویزیونی تشکیلات حزب را منحل کردند و به اعضا گفته شده بود که بروند خودشان را معرفی کنند در مقابل فدائیان بودند که بشدت در مقابل این رهنود موضع گرفتند که باید به مبارزه مخفی ادامه داد. البته بعدا حزب توده  به اعضا و هودارانش رهنمود داد که به هسته های مخفی 3 تا 5 نفره .  مباحثه چگونگی مبارزه مخفی ادامه داشت تا این که در مقابل فدائیان به گروههای مستفل و مرکزی خود را سازماندهی کردند 

2-  پلنوم و  آوردن کادرها 

: در ان مقطع  رهبری سازمان دارای دو گرایش سیاسی متفاوت بود ؛ جناحی متمایل به حزب توده بود و جناح دیگر  چپ رادیکال و متمایل به راه کارگر بود .   این دو جناح برای خروج از بن بست رهبری  و اینکه چه کسی دست بالا را درسازمان دارد ؛  اجلاس وسیع را  تشکیل داده بودند بعبارت دیگر نیازمند رای برای کسب قدرت داشتند.   

. علی توسلی مسئول تشکیلات بود با اینکه  مخالف  آوردن کادرها به پلنوم  بود ولی تصمیم رهبری را  اجزا کرد . پس از گنگره سال 1990 او  به لندن رفت از سازمان کنار گرفت و مشغول بیزینس شد  و  به صادرات چوب از اذربایجان به ایران  اقدام کرد . چوپ ها  توسط اطلاعات  رزیم صبط می شود و برای علی توسلی پیغام می فرستند  اگر او   آذربایجان بیائید  و  ثابت کند که این وسایل  مالیکیت شخصی داشته  و ربطی به  اموال سازمان ندارد؛ چوپ های ضبط شده از مصادره  خلاص می شود  .

علی توسلی اماده سفر به باکو می شودبسیاری (  از جمله فرخ نگهدار) در لندن به او می گویند این تله وزرات اطلاعات است به او توصیه کند  که  به آذربایجان نرورد ؛ علی گفت که صحبت از نرفتن نکنید ؛  پولها را  از دوستانش قرض کرده بود ومجبور است  برود . دستگاه اطلاعاتی توسط شخصی بنام کریم او را به خانه ای در باکو دعوت می کنند. به محض ورود او را بیهوش کرده و داخل چمدانی گذاشته وبا پاسپورت دیپلماتیک از مرز ایران خارج می کنند و تمام اطلاعات را در اختیار وزورات اطلاعات می گذارد

 بازجو او سعید امامی  بود. بر طبق گفته های علی توسلی   وزرات اطلات رزیم می خواست  بداند که ایا کا گ ب در سپاه پاسداران و دستگاه اطلاعاتی رزیم نفود  کرده استویا نه ؟ اما جبعه سیاه سازمان فدائیان بود مقادیر سلاح در کردستان و اذربایجان نا پدید شده بود

در این ارتباط دعوت کادر های داخل ؛  اصغر جیلو  نوشت :" يكي از اعضاي سابق هيات سياسي سازمان فدائيان اكثريت ...گفته است كه مسوليت ضربه خوردن ودستگيري سر شاخه هاي سازمان در داخل بر عهده همه رهبري آن زمان سازمان اكثريت است. چنين سخني  درست نيست. كسان دیگر از جمله اصغر جیلو و علی توسلی  به بقيه هشدار دادند و با آمدن سر شاخه ها به تاشكند مخالفت كرده و گفتند آنها و شبكه هاي زير نظرشان را بعد از بازگشت مورد حمله قرار خواهندگرفت  " بنظر من انداختن مسئولیت ضربه 65  تنها به عهده  علی توسلی غیر منصفانه است 

 در این ارتباط در کتاب _" بربال های آرزو " جلد دوم ؛ نوشته نقی حمیدیان؛ صفحه 405 پاراگراف اخر : تناقص اشکاری وجود دارد : پیش رسیدن از رسیدن کادر ها به تاشکند رهبری سازمان از انچه  در ایران می گذشت ؛ بی خبر بود.برخی از کادر ها از جمله منصور دیانک شوری ؛ جاسم خاکساز و مجتبا مطلع سرابی به شعبه تشکیلات گزارش  دادند که در جریان آمدهشدن و خروج از کشور با بعضی حرکات مشکوک مانند تعقیب روبرو بوده اند .شعبه تشکیلات با هر یک از کادر هابرگشتی مفصل گفتگو می کند و پس از تحقیقات و تامل زیادبه هیات سیاسی گزارش می دهد که هیج یک از 12 تن را خطر جدید بازداشت تهدبد نمی کند.

اما صفحه بود 406 پاراگرف سوم _ کاملا متناقص می نویسد:

" سرانجام شبعه تشکیلات و هیات دبیران  به این نتیجه می رسندکه برخی از رفقانباید برگردند....ولی اگر خود رفیق  برای بازگشت اصرار می ورزد با رعایت دقیق مسایل  امنیتی . احتیاط های مضاعف از همان راهی که آمده بودند به کشور بازگردانده شوند. ..."

 

بیژن صبوری  :  شما در باره 14 سال کار مخفی _که هشت سال  آن در جمهوری اسلامی  و شش سال در زمان شاه بوده است _ چیز زیادی ننوشته اید؛  سئوال مشخص من این است که حالا که به گذشته نگاه می کنید ؛ ایا  به مبارزه با نظام پادشاهی افتخار می کنید؟   همچنین  گفته اید که در سال 58  خانه تیمی شما لو رفت ؛ چطورشد که  پس از مدت  کوتاهی  آزاد شدید؟ 

جناب بیژن گرامی / کاملا حق با شماست در 2 برنامه و کلیب  آتی حتما بطور اختصاصی پاسخ خواهم گفت

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

دیدگاه‌ها

ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
احسن،احسن

سالام
دقیقا انگشت برنقطه اصلی گذاشته ایی،
بهمین خاطراست که ما گرفتار گره کور
شناخت در رفع گرفتاری ایران نیستیم.
نوشته ایی دراین گروه داشتم ، .که چطور یک شیر را اول سوسس خور
بعداستخوان خور،بعد کاه خوارکردند،
این داستان کوتاه ملت وروشنفکرما گرفتارکرده است.
ما دردنیایی زندگی میکنیم،که ملت‌ها درکنارهم زندگی میکنند،دررقاقبت سالم
برسرنوشت خود حاکم میشوند،
ولی متاسفانه ، اززمان حاکم شدن
ماسونها ورضاشاه همه روشنفکران مارا
مثل آن شیر تبدیل به تغذیه خواست آنهایی کردند ،که الان شما بمن می گویید،
ولی همفکران وروشنفکران جامعه را
را نمی بینید.
عرض کردم ،نقطه مبهم وابهام همین جاست،
من با یک نگاه سنتی و علمی رئال به
مشکلات نگاه میکنم،
ولی متاسفانه روشنفکر فارس محور
بانگاه ماسیونی نگاه میکند،
البته ما نیازی به وجود روشنفکر ماسیونی دیگر نداریم،
چون راهمان راپیدا کرده و در آن مسیر
حرکت میکنیم،
آنکه ضرر خواهدکرد،
تغذیه کنندگان تفکر ماسونی خواهدبود.
این یک معضل خواهیم داشت،
من تلاش میکنم،آن معضل حداقل ترین
آفت را داشته باشد،.
ولی اصرار براین تفکرماسونی دره را عمیق ترمیکند،
قطب های دوطرف دورمیشود.
آنهاییکه دراین دوری تلاش میکنند،
کارشان خیانت به همه است.
ما تورکان ایران،با عرب‌های ایران ،
تورکمن ها و با تعدادی ازکردهایی
که درست اندیشه میکنند،
درنهایت با اتوریته محوریت تورکی واسلامی مدرن باتلفیق اسلام ،
حاکم خواهیم شد،
چه بخواهند چه نخواهند،
ازطرفی هم میدانیم که دنیای استعماری مسیحیت،که پدر صهیونیسم
اسرائیل و پان فارسیسم است،
سدهای گوناگونی را درپیش پای ما میگذارند،وهزینه های کلانی میکنند،
عقلای روس و حتی غرب این خیزش
مارا درک کرده اند،
بشکلی تعامل وتساهل راپیش گرفته اند
ولی شکل‌های

مختلف راتست میکنند،
که برای ماهم کارآنها روشن است،
آنها هم حق دارند،که بخاطرمنافع خود
حرکت کنند،
ماهم حق داریم ،برای آینده خود حرکت
کنیم،
این وسط ودرایران متاسفانه نگاه ماسیونی و روشنفکر تربیت یافته
ماسونی هستند،
که تلاش بی فایده کرده و تنها کارشان
خیانت به کل جامعه ایران است.
جناب توکلی ،،
ما بافارس،با روس،هندو،وو،،،
مشکلی نداریم،نگاه تورکییت و اسلامی
ما جدای از نگاه حاکمیتی کنونی ایران
وسلطنت طلبی های عقب مانده است.
ما به سیستم ،به قوانین،و به حقوق بشرعدالتمندی وترقی واستفاده علوم
ووو،،،با تلفیق علم روز ونرم و ،،،
نگاه عدالمندی تورکی است،
همانطور که درتورکیه،در آزربایجان
و جدیدا در کشورهای تورک بعنوان یک
قطب جدید جاری و ساری است،.نگاه کرده ومیکنیم،
ما حتی با اعدام ازریشه مخالف خواهیم بود،
باحقوق مساوی زن ومرد،
باحقوق کاملا ریشه ایی برای تمام ادیان ومذهب و اتینیک،
ولی در دایره استقلال تورکی نه استعماری،

جمعه, 07.06.2024 - 02:05 پیوند ثابت
کیانوش توکلی

جناب ع.ب.تورک اوغلی گرامی ؛۱- بنده سلطنت طلب نشدم ۲-سالهاست که با نظرات شما آشنا هستم؛ بعضا انتقادات درستی هم مطرح‌می کنید ولی متاسفانه نگاه شما اغشته به ناسیونالیسم غلیظ تورکی است از این نگاه ؛ کلیشه ای در ذهنت ساخته ایکه همگان را قضاوت می کنی ؛ ؛ بنابراین طبیعی است که خواننده غیر تورک شمارا شخصی منفی باف در نظر گیرد .خلاصه اینکه باید انتقاد مشخص از مقاله و یا نظر مشخص را بدون کلیشه مطرح کنید(انتقاد کلی و کلیشه ای بگذارید کنار )۳-برای گذر از وضعیت موجود سیاسی هیج راهی بخز همگامی نیست ( شما مشخصادر مقابل این همگامی قرار دارید) ۴- من بعنوان مسول سایت فراگیر نگاه متفاوتی به نحله فکری - سیاسی دارم و همچنین از حیثیت نویسندگان و کامنت نویسان حقیقی در مقابل افراد بی نام ‌‌و نشان دفاع می کنم.

پ., 06.06.2024 - 16:03 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
صحبت‌های شماراهم گوش کردم

سالام
کل صحبت های شماراگوش کردم،انشالله که قسمت‌های بعدی را
صحبت کنید.
شمابیشتردرمورد. اتفاقات درون تشکیلات رابیان کردید،
حرفهای شماهم نواقصی دارد،
ازجمله به حرف درست آقای صبوری که
گفته سلطنت طلب شده اید،
منهم رگه هایی ازسلطنت طلبی رادرشما برخلاف فرمایش شما که طرفدارلیبرال دموکرات هستید،
ولی میدان داری را به جنایتکاران
حکومت قبلی دراین سایت داده اید،
نشان ازرگه های تمایل شمارا نشان میدهد،
حتی کتبا ،دراینجا فرموردید،که خرده دیکتاتورهستید،
بهرحال آزادید هرتفکری راداشته باشید.
صحبت براین است،که دروسعت وسیع نظام تشکیلاتی فداییان گرفتار ناسیونالیسم کور بود،
شایددررهبری این صحبت ها بیان نمی‌شده ولی زندگی حال آنها با نوشته
وگرایشها نشدن ازدرستی حرف ام رادارد.
سرشاخه های تشکیلات اکثر درک درست و ستادعمیق کمونیستی نداشتند،
فکرنکنید،که آنهاییکه الان نیز درسازمان وحزب چپ نشسته اند،
درست کارند،وسوادشان در تفکرچپ
فول است.
من نوشته ها رامیخوانم،
یا همین افرادی درسایت شما لم داده اند،
تفکراتی بازاویه ۱۸۰ درجه با تفکرات چپ دارند،
اینها معصوم هستند،
اینها الان هم اگرکسی رابا تفکرشان مخالف ببینند،
آن کس را لو خواهند داد.
آنهاییکه خط سرخ گرفتند،
براحتی رفته و تحصیل کردند،
اتفاقا اینها بیشترباید مورد سوء ظن باشند.

پ., 06.06.2024 - 07:57 پیوند ثابت
ناشناس

کامنت من ربطی به این موضوع ندارد ولی جای دیگری پیدا نکردم. قصدم انتشار نیست و بیشتر برای خواندن خودتان است. شما گاهی وقت ها گوهر و پول سیاه را آنطور که باید از یکدیگر تشخیص نمی دهید و سکه های یک پولی و دوپولی را از این طرف و آن طرف اینترنت جمع می کنید و در ویترین می گذارید و گوهر های پر بهایی که سخاوتمندانه و بی منت به شما سپرده شده اند را از ویترین در می آورید. فکر می کنم چنین چیزی جای تاسف داشته باشد.

پ., 06.06.2024 - 03:21 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
خاطرات خوبی نوشتند

سالام،
دوست نداشتم چیزی بنویسم،
ولی همه راخواندم،
هنوزموقعیت پیش نیامده ویدئو را
گوش کنم،
مسائل ریزی بنظرم رسید ،که باید
به آنها اشاره کنم،
هرچندکه بازهم با این نوشته امکان مشکلاتی بازخواهم داشت.
تشکیلات فداییان ،
را باید از بالا نگاه کرد،
این نگاه الان بیشتر قابل دیدن است.
فداییان واعضای آن از افرادی با طیف های فکری وازلایه های اقتصادی مختلفی تشکیل شده بود،
ازکارگران گرفته تا دانشجو، ازاستاد
دانشگاه تا کشاورز زاده روستایی ،
از جوان عرب خوزستان تا زندانی سیاسی چندسال مانده درزندان،
ازارمنی تا تورک،ازکرد ولرو غیر،
من دقیقا یادم است،
در کلاسهای گروهی ،افرادی که مسئول
بودند،اگر اسم خلیل ملکی را می آوردی
میگفت رویزیونیسم بود،
اگراسم جلال آل احمدرامی آوردی ،
میگفت دشمن انترناسیونالیسم ومسلمان وتواب است،
ولی اعلامیه داشناک هارا در درون تشکیلات خوانده واز ترور افسری در
تورکیه حورا میکشیدند،
ضعف مطالعه وضعف استخوان بندی مطالعاتی
هنوزهم در افرادی که در هئیت مرکزی
لم داده اند دیده می‌شود.
دراین گروه که شما باهزار زحمت ایجادکرده اید
تفاوت نظرات ،تفکرات التقاطی،
تفکرات نژادپرستی،تفکرات ناسیونالیسم کور،تفکرات کم سوادی مطلق دیده میشود،
این افراد وشبه اینها زیادبودند،
ازطرفی رده های پایین مدیریتی ساواک همگی ازهمان زمان بازرگان به
کاردعوت شدند،
تشکیلات امنیتی بعداز۴۵ سال دقیقا
سیاست آنهارا بازیگزاگ پیش میبرند.
من بصورت خاموش ولی در داخل ایران باهمه این افراد ونظراتشان
بشکلی ارتباط داشته و هنوزهم دارم،.
چه درکوه وچه در رسانه های مجازی،
حکومت باید حکومت کند،
فرق نمیکند،من باشم،یاملا،یا شاه وغیر
آنهارا دنبال سوراخ ودنبال تضادهای
درون تشکیلاتها میگردند،
همین الان درهمین سایت ،افرادی

می آیند، نظرمیدهند،که ۹۹ درصد باآرمانهای ریز ودرشت فداییان در
تضادهستند،
ازاین افراد چه توقعی دارید؟
برای تفکرخود هرکاری بخواهید،
خواهندداد.

چ., 05.06.2024 - 07:11 پیوند ثابت
نظرات رسیده

احمد پورمندی:

گرایشی فراتر از تندی جناح چپ عمل می کرد. شعار سرنگونی را اول بار فرخ در ارتباط و همراهی با حزب توده مطرح کرد! ما در قد و قواره سیاست نبودیم! وقتی از ماجراجویی و سرگشتگی خسته شدیم، شکار حزب توده شدیم! کدام آدم اهل سیاست ، این همه زیگزاگ می زند و موقع فرار یک تشکیلات به قول تو ۵۰۰۰ نفری مخفی درست می کند؟ اصلا بحث این نیست که تشکیلات مخفی ضربه پذیر است یا نیست! بحث این است که ما اصلا نمیدانستیم که با خودمان و دیگران چند-چندیم ! ما آدم‌های تصادفی بودیم که به دنیای طوفانی دوران انقلاب پرتاب شدیم. همین!

س., 04.06.2024 - 18:20 پیوند ثابت
پرویز

عنوان مقاله
دستمایه ای برای پژوهش گران

آقای توکلی گرامی از اینکه ایران گلوبال را بوجود آوردید بسیار سپاسگزارم. بدون خاطرات و آنچه در گذشته روی داده نمی‌توان برای آینده برنامه ریزی کرد و بویژه انتقال تجربه را به نسل جوان عملی کرد.
اگر کومونیستهای ایرانی پس از انقلاب اکتبر خاطرات خود را می‌نوشتند بدون شک توده ای ها یکه تاز میدان و میاندار آخوند لومپنی بنام خمینی نمی‌شدند.
نسل پس از رضا شاه قربانی، نبود اطلاعات از کشور شوروی شدند. ایرانیانی که از شوروی فرار کردند متاسفانه مطلبی منتشر نکردند که در
روسیه شوروی چه روی داد. اساسن جامعه سوسیالیستی چیست؟
مقامات دولتی ایران نیز در بار ه آنچه در روسیه روی میداد مطلبی افشا نکردند و نتیجه آین محافظه کاری
بسود دولت شوروی وعوامل آنها توده ای و شرکا تمام شد.
پس از 28 مرداد هم خاطرات ویا نظرات انتقادی خفه شدند و تنها خلیل ملکی این شهامت را داشت یک‌تنه علیه
بربریت استالینیسم شورش کند.
نه تنها اعضا سابق چپ بلکه بایداعضا دیگر سازمان‌های استبدادی مانند مجاهدین و سازمان‌های کرد که راه رفته را خطا می‌دانند، نسل حاضر را آگاه کنند، تابه منجلاب استبداد رجوی و استالین و خمینسم گرفتار نشوند.

س., 04.06.2024 - 18:19 پیوند ثابت
کیانوش توکلی

فرامرز عزیز؛-نام‌ واقعی ا. الف ( احمد پورمندی ) است . برنامه کارم در واقع نوشتاری است اول می نویسم و سپس بصورت گفتار ( شفاهی )در یوتوب و دیگر شبکه های اجتماعی قرار می دهم . - ا. ألف ایشان دو نقد به کار من دارد : یکی موضوع تاریخ شفاهی را می گوید که اینطور نیست- 2 موضوع علی توسلی (موضوع حاشیه ای که به متن تبدیل خواهد شد) داستان ربایش علی توسلی قطعی است و من در این باره کاملا اطمیناندارم که علی توسلی از لندن به باکو می اید و دوستی او را به درب خانه ای می برد و از انجا ایشان ربوده می شود . اما داستان پس از ربایش را علی توسلی پس از ازادی در جمعی در المان تعرف کرده است و در این مورد من هیج قضاوتی ندارم و اگر کسی روایت دیگری دارد ؛ بیان کند )2_ مورد سازماندهی مخفی در تیتر اینطور جمع بندی کرده ام (تشکیلات مخفی در شرایط اختناق عمر طولانی ندارد ؛ حالا هسته 3 تا 5 نفری باشد ویا گروههای مستقل و غیره پس از مدتی حتما از جانب پلیس سیاسی کشف خواهد شد. در مورد میزان اعضای تشکیلات فدائیان بایستی گفت بر اساس امار سازمان قبل از سال 1362 حود ده هزار نفر در تشکیلات سراسری عضو بودند و به همین تعداد عضو تشکیلات جوانان بود . پس از 62 به یک چهارم تقلبل یافت

س., 04.06.2024 - 17:40 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
در نوشتن بهتر میتوان دقیق بود تا در حرف زدن

دروود بر کیانوش عزیز!
مختصر و سر راست.

کیانوش جان. من نمیدانم این آقای «الف» کیست؟. ولی حرف حساب میزند. گوش کن به توصیه هایش. صحبت شفاهی میتواند به خیلی خلط گوییها و جابجاگوییها و اشتباهات آغشته شود و اصل مطلب را به اغتشاشات و کژفهمیها آلوده کند. میتوانی شفاها در حالت چشم انداز کلّی یا بحث در باره چند تا جزئیات مهم ، بیایی و شفاهی سحن بگویی؛ ولی اصل را بر این بگذار که بنویسی خاطرات و یادمانده هایت را. ملاطهای خاطرات نویسی [تجربیات شخصی و بی واسطه + شنیده ها + حدسها و گمانه زنیها + مقایسه کردنهای وقایع تجربه شده از دیدگاههای مختلف] را اول آماده کن، بعد دست به قلم ببر.در نوشتن میتوان خیلی چیزها را و خطاها و اشتباهات و تواریخ و پس و پیش شدنها را تصحیح و تکمیل کرد. بنابر این، تنبلی را بگذار کنار و قلم را بگیر به دست. آنانی که شفاهی در باره یادمانده های خودشان صحبت میکنند، معمولا آدمهای خُبره از آنها پرسش میکنند و مصاحبه شونده نیز تا جایی که به یاد می آورد و شخصا تجربه بی واسطه داشته است، میتواند سخن بگوید. ولی به نظر من، همچنان تاکید میکنم که دست به قلم بگیر و نم نم شروع کن به نوشتن. از من گفتن.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان.

س., 04.06.2024 - 17:14 پیوند ثابت
نظرات رسیده

فرهاد رمضاني: کیانوش جان من با اطمینان قطعی می توانم بگویم شخصی که نام بردید به اسم کریم (......) بعد از ورود به شوروی از همان کمپ سومقایت شروع به همکاری با کا گ ب کرد اتاق من روی دفتر کا گ ب بود خودم با گوش خودم شنیدم که ایشان از همانجا گزارش می داد و در ادامه همکاری می کرد با کا گ ب

س., 04.06.2024 - 15:00 پیوند ثابت
نظرات رسیده

احمد‌پوذمندی :

کیانوش جان!
من البته اینگونه تاریخ شفاهی را ، چون فاقد دقت کافی است، چندان درست و بی خطر نمی دانم . اما خب، تو شاید طور دیگری می اندیشی. دو‌نکته را برای مثال می گویم.
۱- منبع این مطلب که علی را بی هوش و با چمدان بردند، کیست؟ کریم؟ تو باور می کنی؟
وزارت اطلاعات در باکو ، امکانات زیادی داشت و احماقانه ترین کار ، بی هوش کردن و حمل چمدانی می بود. خود علی بهتر از هر کس می داند که داستان چه بود و تا وقتی او در این مورد حرف نزده، نمی توان داستان های به شدت مشکوک امثال کریم را باور کرد.
۲- نگاه تو به ضربات و تشکیلات، عموما فنی و در بهترین حالت سازمانگرانه است. در حالی که عوامل اصلی چیز های دیگری بودند.
در نامه ای که از داخل برای رهبری وقت فرستادم، این نقد تلویحی را بصورت پرسش مطرح کردم که دوستان نمی دانند که باید عقب نشینی کنند و یا تعرض! به این نامه هم در کتاب بهزاد کریمی و هم در کتاب نقی حمیدیان اشاره شده است .
طرح مسخره تبدیل تشکیلات به گروه های مرکزی و ‌‌مستقل ، خود بهترین دلیل بر سرگشتگی رهبران بوده است: نه شجاعت پذیرش شکست و سازماندهی عقب نشینی وسیع و منظم را داشتند و نه توان تعرض واقعی را !
این تشکیلات بزرگ و به قول تو ۵۰۰۰ نفره ( این عدد را از کجا آوردی؟؟) ده ها سوراخ داشت و‌ محکوم به نابودی بود ، زیرا بنیادش بر خطا بود.
دوستان در سال ۶۳ شعار به شدت تعرضی سرنگونی را مطرح کردند، در حالی که خودشان در حال فرار بودند!
و این تازه همه داستان نیست. ما تازه بعد از پلنوم ۶۵ شعار بازگشت به لنین را سر دادیم ! یعنی فرسنگ ها از قافله تمدن دور بودیم و رفتار تشکیلاتی ما هم مثل دوران چریکی به شدت ماجراجویانه بود.
درد ما بسیار عمیق تر ازاین حرف‌ها بود که چه کسی موتور سوار خوبی بود و کی دوچرخه سواری بلد نبود. این گونه قصه پردازی ها را باید کنار گذاشت تا بتوان به عمق فاجعه نسل ما راه برد و برای نسل جوان چیزی برای آموختن فراهم آورد. گرچه برای چنین کاری هم دیگر خیلی دیر شده است ‌و جوان ها به تاریخ دوران باستان! نباید علاقه ای داشته باشند.
زنده باشی

س., 04.06.2024 - 14:39 پیوند ثابت
نظرات رسیده

سلام کیانوش جان. چطوری، ای مرد پیگیر تاریخی که ان را با درد و رنج زیستیم؟
1.من هیچ مشکل نداشتم اگر نام مرا در همان "عضوی از هیئت سیاسی" می اوردی، گرچه ارج می نهم رعایت پرنسپال ترا که از طرف خودت در حق دیگری ابراز نظر نکنی. 2. می دانی از توی گفتارتچه در می آید؟ علی توسلی واقع بین بود و بقیه اما از راست و چپ، تماما غیر مسئول در قبال جان رفقایشان! حس مسئولیت هر کسی را در متن تاریخ دراز مدت می سنجند کیانوش جان و نه در فراموشی روحیه و رفتار مبتنی بر انتخاب و عقیده! 3. چون مبنا بر صداقت داری و وفاداری به فرهنگی که علیرغم هر اشکالی اما مبین صداقت، وسعت نگرانه تبیین باید کرد و نه از زاویه ی تنگ معطوف به ادرس معین. 4. بزرگ ترین خدمت تو این خواهد بود که بنویسی در کمپ اندیشه و ارزیابی توهم بودی اما در پراتیک متاثر از سنت بی باوری به خصم در سازمان دهی. اما کنون متوجه هستی که هر دو، اشکالاتی داشته اند و من تاکید کنم که :اشکال اصلی، همانا اولی. 4. قبلا هم نوشتم که ترا راوی مهمی می دانم در بیان تاریخ آن مقطع، اما اکنون باید تاکید کنم نه لزوما مفسر روندی دراز مدت تر! هر آیینه اگر تو راوی نقاد و ازموده از تاریخ عمومی مان و نیز خاص خودت باشی جامع تر توانی سخن گفت که تا اینجا نمی گویی!
تو همیشه برای من به رک گویی شناسا بوده ای ولو مه نه لزوما در هر مورد به اندازه ی لازم فاصله گرفته از تعلقات تاریخی! اما...!
یولداش اندکی تلخ نوشتم ولی چون به مناسبات تاریخا ماندگار بین تو و خودم اعتماد دارم، لپ مطلب را گفتم، حال چه خوش آید و چه رد شود.

س., 04.06.2024 - 14:03 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید