رفتن به محتوای اصلی

کسانیکه از پاسخگوئی کافی و با منطق برخوردار نیستند

کسانیکه از پاسخگوئی کافی و با منطق برخوردار نیستند

ناصر مستشار

پاسخ به کتاب آسیب شناسی یک شکست ، نوشتۀ علی میرفطروس .1

کسانیکه از پاسخگوئی کافی و با منطق برخوردار نبوده و نیستند ،همواره به شیوهای تهمت و اتهام و برچسب و توهین روی می آورند که در این گذر نیز بی آبرو تر می شوند.هموطن گرامی ،آقای احمد افرادی که عمری را جهت تحقیق ومطالعه معاصر ایران صرف نموده اند تنها کوشش می نمایند تا بخش های تاریک و ناروشن تاریخ ما را به روشنگری بگشایند و در این راه نه بدنبال مقام و هدف سیاسی هستند ونه می خواهند در کارزارهای سیاسی خسته کننده 30 سال گذشته شرکت نمایند بلکه به نظرم من هدف غائی ایشان خدمت به فرهنگ ایران و تحقیق راستین تاریخ ایران هست نه چیز دیگر که در گذرگاه به مذاق کسانیکه می خواهند تاریخ راوارونه جلوه دهند خوش نمی آید.حقایق تاریخی بالاخره روزی آشکار خواهند شد ،اگر دیر و زود داشته باشد اما سوخت وسوز ندارد

بهروز ستوده

سخنی با ایراندوستان؛ به بهانه مرگ امیر حشمت ساران

آقای ماسالی عزیز مطمئن باشید که پوست احزاب و گروههای سیاسی که شما برای ائتلاف به آنان دل بسته اید کلفت تر از این حرف ها است که مرگ هموطن امیر حشمت ساران بتواند آنان را تکان دهد ، اگر به سابقه و عملکرد گروههای سیاسی ایران چه پیش و چه پس از انقلاب 57 نگاه کنید ملاحظه خواهید کرد که مبارزه این گروهها با یکدیگر برای اثبات حقانیت ایدئولوژی و تئوری های خود خویش بیشتر از مبارزه آنها با رژیم حاکم بوده است . آیا بجز رهبری خمینی را قبول کردن و با عوام جاهل برای ویران کردن ایران همگام شدن ، شما مورد دیگری را در تاریخ معاصر ایران سراغ دارید که این احزاب و گروهها برای اعاده آزادی و استقلال ایران وارد اتحاد و ائتلافی بایکدیگر شده باشند ؟

اصولاً این گروهها در ضدیت با یکدیگر و ادعای رهبری ، بوجود آمده اند وگرنه می رفتند و عضو گروههای مشابه خود که تعداشان هم کم نیست می شدند و از ایجاد گروه جدید خود داری می کردند . برای اثبات یک گروه و رهبری آن لازمه اش این است که گروههای دیگر نفی شوند و در نفی دیگران است که یک گروه می تواند خود را در میان میان هواداران خویش توجیه نماید . نکته بسیار مهم دیگر این است که در بستر فرهنگ سیاسی ومذهبی عقب افتاده ای ایران که اساس آن بر دنباله روی و تقلید نهاده شده است ، همانطوریکه میدانید هنگامی که یک نفر ، هوادار و یا عضو حزب و گروهی می شود به صورت عبد و عبید رهبری حزب و گروه در می آید که خود را به آن وابسته نموده است و هر گونه استقلال تفکر و رأی را از خود ساقط می کند و باز می دانید که رهبری یک گروه تا مقام رهبری اش تضمین و چار میخه نشود وارد هیچ ائتلاف و اتحادی با گروه دیگر نمی شود .

دعوا بر سر لحاف ملا است آقای ماسالی ، کسانی که شما برای نجات ایران از آنان استمداد می طلبید قبل ازاینکه "ایراندوست" باشند رهبری دوست اند و تا زمانی که مطمئن نشوند به مقام و موقعیت رهبری کوتاه مدت و دراز مدت شان خدشه ای وارد نمی شود وارد هیچگونه همکاری با سایرین نخواهند شد و اگر هم بشوند همکاری آنان شکننده و توطئه آلود خواهد بود چون با نیت خدمت به ایران و ایرانیان نیست بلکه به نیت خدمت به گروه و رهبر ی خود است .

به باور اینجانب استخوان بندی هر اتحاد و ائتلافی را می بایستی روشنفکران و فرهیخته گان آزاد و مستقل و غیر وابسته تشکیل دهند در غیر اینصورت هر ائتلاف و تجمعی می تواند به میدان جدیدی برای کشمکش و مجادله گروههائی که به خون یکدیگر تشنه اند تبدیل گردد . موفق باشید .

کیانوش توکلی

گردش کار در سایت ایران گلوبال : اعضای مدیریت سایت بطور دواطلبانه و بدون هیج چشمداشتی، بخشی از وقت و انرژی روزانه خود را صرف سایت می نمایند و از هیج حزب و دولتی کمک دریافت نمی کند . اخبار و مطالب به چند طریق در ایران گلوبال درج می شود : 1_ مطالبی که توسط اعضای مدیریت سایت نوشته ، ترجمه ویا "خبر سازی "می شود2_ مطالبی که به آدرس ایران گلوبال ارسال می شود 3 _ مطالبی برگزیده ای که اعضای مدیریت از وبلاگ ها و سایت های دیگر بر می گزیند 4_ مطالبی که توسط کاربران و بدون دخالت ما و بطور اتوماتیک در بخش دیدگاهها درج می شود ؛ بدین طریق، ایران گلوبال اولین سایت مشارکتی و بدون سانسورو بر مبنای" سر دبیر خودم " سازمان داده شده است که مسئول هر نوشته با نویسنده و درج کننده مطلب است . شایان ذکر است کلیه مطالبی که با منبع ایران گلوبال باشد به شبکه های اجتماعی مثل بالاترین ، دنباله و غیره ارسال می گردد.

گزارشی از شهر اشرف

ارزیابی سفر رفسنجانی به عراق

این عنوان کتابی است که دکتر منوچهر هزارخانی از بنیان گذاران کانون نویسندگان ایران در سفری به شهر اشرف به رشته تحریر در آورده است. از انجا که برای دستگاه ولایت فقیه مسئله اشرف یک کابوس بزرگ است و خامنه ای و رفسنجانی خودشان این مسئله را دنبال می کنند این کتاب و سفر دکتر هزارخانی از پاریس به اشرف با اهمیت است. لازم به یاد آوری است که دولت عراق مانع ورود خانواده های مجاهدین خلق به شهر اشرف می شود و در فرودگاه تهران حدود بیست نفر از مادرانی را که قصد رفتن به شهر اشرف را داشتند دستگیر و روانه بقول خودش دانشگاه اوین نموده است. سفر سر تروریست بین المللی رفسنجانی به عراق هم در رابطه با اشرف و تحویل دادنشان به جلادان فاشیسم مذهبی برای شکنجه و اعدام می باشد. سفر دکتر هزارخانی برای دفاع از اشرف و سفر رفسنجانی برای نابودی اشرف بود.

فرهاد

shirinlove@yahoo.com

ارزیابی سفر رفسنجانی به عراق

يک پيشنهاد جدی و دوستانه به سازمان مجاهدين خلق و هوادارانش مانند اقای ديانتی و کامران دارم که فکر کنم راهگشا باشه. با توجه به اينکه مردم و شخصيتهاي سياسي کشور عراق شيفته و مجذوب و حامي مجاهدين خلق و قرارگاه (ببخشيد شهر ) اشرف هستند و اخيرا هم 5 ميليون و سيصد هزار نفر از جمعيت 25 ميليونی عراق از سازمان مجاهدين خلق حمايت کرده اند ( تازه اين امار در شرايط سخت جنگی در عراق گرفته شده و البته در شرايط عادي حتما اين رقم دو برابر خواهد شد !!! ) پيشنهاد اينجانب اينست که خانم مريم رجوی را در مسند رياست قرار دهند تا هم مشکل مردم عراق حل شود و هم مشکل مردم ايران چون ايشان توانائی انجام هر کاری را دارند.

کیخسرو آرش گرگین

رموز بقای ایران؟

من بیش از هر چیز با بخش آخر سخن نویسنده ی محترم موافق هستم...

با بخش آخر موافق هستم چرا که نه تنها رو به آینده ای روشن دارد، بلکه مبانی اش بر خرد و شرافت استوار هستند. همیشه تاکید کرده ام، پژوهش های گوناگون نشان داده اند که بافت ژنتیکی ایرانیان، بسیار همگن و یکپارچه است، ولی اگر چنین نمی بود چه؟ بی شک، شمارش کروموزوم های انسان ها چیزی جز باز کردن در به سوی بربریتی برنامه ریزی شده نیست. وجدان انسان ها، به همراه ترکیب کروموزوم های شان، خط قرمز یک خرد مبتنی بر روشنگری ست. با توجه به این فصل مشترک که برای یک زیست مشترک و مبتنی بر احترامی متقابل بسنده است، چند نقد به متن دارم.

نخست برداشتی ست که از پیروزی کوروش بزرگ به دست داده است. خیر، کوروش بزرگ برایندی ست از آنچه که دیاکو بنیاد گذاشته بود، بدون دیاکو، کوروشی وجود نداشت، به عبارت دیگر، کوروش ادامه ی منطقی دیاکو است. از سوی دیگر، دودمان های شرقی ایران از سوی نگاهی تاریخی نویسنده مورد توجه قرار نگرفته اند: کیانیان و پیشدادیان، که در میان دومی ها اشو زرتشت قد علم می کند و خرد مستقل آدمی برای نخستین بار شکل می گیرد و نیز آزادی گزینش. آنچه که کوروش در سیاست بنیاد گذاشت، که رواداری برترین ویژگی اش بود، بدون پشتوانه ی معنوی فلسفه ی مزدائی غیر ممکن بود. در پس پشت هر بزرگ مرد سیاسی تاریخ، مرد بسیار بزرگتری در فرهنگ ایستاده است. سیاست بر شانه های فرهنگ است که بلند می نماید و بس. زرتشت و فرهنگی را که او نمایندگی می کرد از هخامنشیان برگیرید، و نه تنها از آنها، چیز دندان گیری بازنمی ماند.

بخش دیگر بازمی گردد به اسکندر گجسته و موضوع دارای سوم. من در اینجا ارجاع می دهم به بزرگ ترین پژوهشی که در این زمینه وجود دارد و آن "یونانیان و بربرها" اثر بی همتای امیر مهدی بدیع است که خوشبختانه چندی پیش در 15 جلد از فرانسه به فارسی ترجمه شد. در وصف این اثر همین بس، که مردی از جنم اسلامی ندوشن که نمی توان به بی مهری و دست کم گرفتن فردوسی متهم اش کرد، گفته است: اثر امیر مهدی بدیع فقط قابل مقایسه با شاهنامه ی فردوسی است. یونانیان و بربرها، ندوشن می گوید، شاهنامه ی دوم است. به هر روی، داده های جناب مستشار با آنچه که بدیع طی پنجاه سال پژوهش به آن دست یافت، به میزان بسیار کمی مطابقت دارد.

مورد بعدی، فروپاشی دودمان ساسانی ست. راز فروپاشی این دودمان آنچنان ساده است که ذهن پیچیده ی تاریخ نگاران نتوانسته است آن را دریابد: شکست نظامی و بس. مسلما ساسانیان به هر میزان نیز در انحطاط و تباهی به سر برده باشند، که بنده در سراسر متون پهلوی هیچ سندی که چنین تباهی ای را برنماید ندیده ام، ولی به هر روی، نمی توانسته آنچنان منحط باشد که در برابر یک فرهنگ غیر قابل مقایسه با خود به زانو در آید، اگر از روزن نظامی فرونمی پاشید. و تفاوت دوران کهن و نوین درست در همین است که فرهنگ های بسیار پیشرفته ی آن دوران می توانستند از لحاظ نظامی در برابر فرهنگ های بسیار ابتدائی به زانو درآیند: از جمله چینی ها در برابر مغول ها، یونانی و ایرانی ها در برابر مقدونی ها، ایرانی ها در برابر هون ها در زمان ساسانی ها که البته دوباره خود را بازسازی کردند، و سپس ایرانی ها در برابر اعراب، و سپس رومی ها در برابر اعراب. سپس بازمانده ی ایرانی ها در برابر سلجوقیان. هندی ها در برابر مغول ها. رومی ها در برابر ژرمن ها و بسیاری دیگر.

خیر، ایرانی ها بازی نظامی را باختند و این به هیچ و جه امر عجیبی نبود. چرا که فاصله ی فرهنگی میان اقوام گوناگون در آنزمان، با فاصله ی نظامی نسبت برابر نداشت.

در مورد شیعیسم صفوی و ملی گرایی ایرانی در برابر ترکان عثمانی من فکر می کنم نباید دچار این اشتباه شویم که شیعه و یا کلا اسلام می تواند پایه ی ملیت ایرانی قرار گیرد. به ویژه اگر تاریخ شیعه و چگونگی گسترش مبتنی بر خشونت اش را در دوران صفوی پیش چشم آوریم. مشکل اسلام در ایران همواره خانه زاد نبودن اش بوده است. چه بسا بتوان مشکل ایرانیان و اسلام را در این جمله خلاصه کرد که ایرانیان نتوانسته اند بطور کامل شکست بخورند و تحخلیه ی تمدنی شوند. مسلما یک مصری امروز از یکپارچگی تمدنی به مراتب بالاتری برخوردار است تا یک ایرانی.

ولی فارغ از تمام این اختلاف دیدگاهها که می توانند به غنای بحث بینجامند، امروز، در شرایط بحرانی که کل تمدن ما به سر می برد، باید کوشید و توجه را به امور بسیار مهم و حیاتی تر معطوف کرد: چگونگی به زیر کشیدن یک رژیم قرون وسطائی، با کمترین هزینه، و استقرار یک نظام مبتنی بر سکولاریسم، دمکراسی و حقوق بشر که در آن، هیچ ایرانی، فارغ از جنسیت، مذهب و نژاد، نسبت به هیچ ایرانی دیگر در مرتبه ای فروتر قرار نداشته باشد. اتحاد معنوی میان دمکرات های راستین، که دلیری راستگویی را داشته باشند و برای رقیبان سیاسی نمایش ندهند، مهمترین پیش شرط پیروزی بر رژیم مافیایی ساکن تهران است. راست ها باید بپذیرند که میهن پرستی را آن ها اختراع نکرده اند و دوستان چپ نیز باید دریابند که عدالت و برابری خواهی ملک طلق هیچ نیرویی نیست، و کلا ایرانیان، در کلیت شان، حساسیت بسیار زیادی به دادگری و برابری دارند. ایران را فقط با هم می توانیم بسازیم اش، اگر چه جدا از هم می توان نابود اش کرد. برای من گزینه ی نخست جذابیت به مراتب بالاتری دارد.

بااحترام

ناصر مستشار

گُورِ آزادیِ زنان در انقلاب اسلامی و حکومت دينی

اگر شاه اعلامیه معروف خمینی راکه از شرکت زنان در انتخابات هرچند فرمایشی را آزاد گذاشته بود که خمینی با آن مخالفت کرده بود ودیگر قوانین ضد زن اسلامی را آشکار می کرد و می گذاشت علنی شود ،آیا بازهم زنان چه چپ یا راست و غیر سیاسی در انقلاب ارتجاعی و اسلامی ضد زن پیشتازانه شرکت می کردند؟زنان اولین قشر جامعه بودند که در تظاهرات 17 اسفند 57 در کمتر از یکماه از شکل گیری فاجعه اسلامی مطلع شدند وشعار دادند که ما انقلاب نکردیم به عقب برگردیم اما دیگر دیر شده بود ودیو سیاه چهره بر اریکه قدرت تکیه زده بود ومستی توده ها نمی گذاشت تا حقیقت را ببینند!اگر اسلام می گوید که زن نصف مرداست و نصف مرد ارث می برد و شهادت دو زن برابر یک مرد است و ـ زن حق قضاوت و رهبر شدن ندارد پس چرا آرای زنان که در انتخابات کذائی جمهوری اسلامی شرکت می کنند نصفه به حساب نمی آورند و رای آنها را مانند مردها کامل می خوانند؟برای اینکه ملاها فقط می خواهند تعداد رای آنها بیشتر نشان داده شود ،وگرنه اسلام هیچ حقی برای زن قائل نیست!

زنده باد سرزمین کدو پلا!

زبان مادری و حقوق بشر

مازندران از ۴۵۰۰ سال قبل وارد شهر نشينى شد بر اساس تاريخ‏گذارى دقيق، مازندران از ۴۵۰۰ سال قبل وارد شهر نشينى شد طى تاريخ‏گذارى دقيقى كه روى زغال سنگ هاى بدست آمده از گوهر تپه مازندران در دانشگاه هاى اروپايى انجام گرفته است، مازندران از ۴۵۰۰ سال قبل رسما وارد مرحله شهر نشينى شده است و از ۵۶۰۰ سال قبل روند اين شهر نشينى آغاز شده بود.

مازندران از ۴۵۰۰ سال قبل وارد شهر نشينى شد

بر اساس تاريخ‏گذارى دقيق، مازندران از ۴۵۰۰ سال قبل وارد شهر نشينى شد

طى تاريخ‏گذارى دقيقى كه روى زغال سنگ هاى بدست آمده از گوهر تپه مازندران در دانشگاه هاى اروپايى انجام گرفته است، مازندران از ۴۵۰۰ سال قبل رسما وارد مرحله شهر نشينى شده است و از ۵۶۰۰ سال قبل روند اين شهر نشينى آغاز شده بود.

خبرگزارى ميراث فرهنگى _ گروه ميراث فرهنگى _ حسن ظهورى _ طبق آخرين مطالعات انجام گرفته در حوزه باستان شناسى استان مازندران، ساكنين اين منطقه از كشور ۵۶۰۰ سال قبل روند شهر نشينى را آغاز كردند و ۴۵۰۰ سال قبل وارد مرحله شهر نشينى شده‏اند.

«على ماهفروزى»، سرپرست كاوش‏هاى باستان‏شناسى در گوهرتپه مازندران و همچنين يكى از باستان‏شناسان استان مازندران دراين‏باره به CHN گفت: «بر اساس آزمايش هاى انجام گرفته روى نمونه هاى كربن بدست آمده از محوطه باستانى گوهرتپه مازندران، تاريخ دقيق روند شهر نشينى در اين محوطه به ۵۶۰۰ سال قبل بازمى گردد.»

وى در ادامه گفت: «بر اين اساس و با توجه به شواهد باستان‏شناسى بدست آمده از گوهرتپه و ديگر محوطه‏هاى باستانى استان و جنوب شرق درياى مازندران اين منطقه يعنى جنوب و جنوب شرقى درياى مازندران از ۴۵۰۰ سال قبل وارد مرحله شهرنشينى شده است اما پيش از آن اين روند از ۵۶۰۰ سال قبل آغاز شده است.»

به گفته وى اگر باور داريم كه روند شهرنشينى از مرحله روستا نشينى بوده، پس تاريخ سكونت در مازندران به قبل از ۵۶۰۰ سال مربوط مى شود.

گوهرتپه مازندران تا كنون بزرگترين محوطه باستانى كشف شده در استان مازندران است و از آنجايى كه شواهد بيشمارى از استقرارهاى شهرى هم در آن يافت شده، يكى از مهمترين محوطه هاى باستانى كشور محسوب مى شود.

ماهفروزى درباره تاريخ پيش از آغاز روستا نشينى در مازندران گفت: «پيش از دوران روستا نشينى در مازندران، انسان‏ها در غارها زندگى مى‏كردند. بر اساس نتايج بدست آمده از كاوش استروناخ، در "يارين تپه" گرگان مى‏توان گفت كه يك وقفه تاريخى در حدود ۳۸۰۰ سال از دوران غارنشينى به روستا نشينى در منطقه ديده مى‏شود. اين وقفه بين سال‏هاى اوايل هزاره چهارم پيش از ميلاد وجود دارد.»

وى بر اين نكته تاكيد كرد كه پس از آغاز روستا نشينى در مازندران، كشاورزى و دامپرورى نيز به شكل جدى آغاز شد و سپس در دوره شهر نشينى اقتصاد متكى بر كشاورزى، دامپرورى، صنعتى و تجارى وجود داشته است.

شواهد باستان‏شناسى نشان مى‏دهد كه گوهرتپه بر اساس نزديكى به درياى مازندران يكى از مهمترين شهرهاى زمان خود بوده است. اين شهر در دوران رونق يكى از مهمترين شهرهاى تجارى منطقه نيز محسوب مى‏شده است.

اين شهر در آغاز دوره تاريخى به دلايل نامعلومى از رونق مى‏افتد و پس از يك دوره وقفه مدفن ساكنين خود مى‏شود. به واقع در دوره تاريخى از بخشى از گوهر تپه به عنوان گورستان استفاده شده است

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید