رفتن به محتوای اصلی

براستی اسلام اگر این نیست، پس کدام است؟!

براستی اسلام اگر این نیست، پس کدام است؟!

کیخسرو آرش گرگین

 

دوستان بحث را بر پایه ی غلط اش می رانند، نخست آنکه کسانی آگاهانه و برای پرونده سازی های رایج، و کسانی از روی آسان گیری و عدم دقت، مبارزه با اسلام را به مثابه ی یک ایدولوژی، با مبارزه با انسان مسلمان یکی می کنند. از روزن ما، اسلام ذاتی انسان ها نیست. ذاتی انسان خرد است و گویایی و بس. همانگونه که نمی توان مبارزه با فاشیسم سوسیال الهی موجود در ایران را به مبارزه با مردمان ایرانی تبار فروکاست، و یا مبارزه با نازیسم را با پیکار علیه آلمانی ها و یا ایتالیایی ها. ما پیش از آنکه مسلمان و یا غیر مسلمان باشیم، انسانیم. اگر چه این امر در اسلام، به عنوان یک دستگاه مفهومی، پذیرفته نیست و انسان ها، در ذات شان مسلمان اند و در پایان جهان نیز همه به همین ذات شان برخواهند گشت. به هر روی، آنکه مبارزه را با مبارزه با مردمان خلط می کند، اشتباه می کند و امر را، غلط فهمیده است.

مقایسه ی افراط گرایی مصباحی و یا طالبانی، با افراط گرایی سکولار و در نهایت، هم ارز انگاشتن آن دو، یک مغلطه است و در نهایت، جعل واقعیت. سکولارها، هر اندازه نیز "افراطی"، که البته ما نمی دانیم مراد از سکولاریسم افراطی چیست، آدم نفرستاده اند به کشتن دینداران. این دینداران هستند که تعرض می کنند. سکولارها نمی گویند دینداران را به زور شمشیر باید به راه راست آورد. سکولاران کتاب خانه های دینداران را چون همه چیز در قران شان نوشته شده است، به آتش نمی کشند. سکولاران نمی گویند دینداران را سانسور کنید و جلوی فحاشی شان را به "مقدسات" سکولاریسم بگیرید. سکولاران بشر را در باور دینی اش خلاصه نمی کنند. سکولاران عقل را مغلوب وحی نمی انگارند و الی آخر. بنابراین، جای قربانیان و متعرضان را عوض نکنید.

موضوع اصلی، آنگونه که روشنفکران دوازده امامی سعی در جا انداختنش دارند، خوانش از شرع و تنگ و گشاد کردن فقه نیست؛ موضوع، خود شرع و منبع اش است. موضوع تصویری ست که اسلام به عنوان یک ایدلوژی از انسان و طبیعت دارد. همه ی فرداخش ها را نمی شود به حیله های هرمونیتیک رفع کرد. پارادایم وحی را نمی شود با ابزار هرمونیتیک دمراتیک اش کرد. یا انسان خود منبع وحی هست و یا نیست. اگر نیست، آنگونه که ادیان سامی می گویند، پس عقل خودبنیاد بی معنی ست. حال هزار بار هم مسئله ی تالیف و مولف را پیش کشیم، فرقی در گسست میان عقل و وحی ایجاد نمی کند: عقل و وحی همتراز نیستند. و این در حالی ست که عقل خود بنیاد می گوید قران نیز کتابی ست نوشته شده چون همه ی کتاب های دیگر: از سوی انسان، برای انسان. بنابراین، این کتاب نیز، اگر مدعی امری هست، باید خود را هم سطح با دیگر نوشته های بشری کند و با آن ها به رقابت پردازد و در نهایت، این رای همگانی ست که نظر می دهد چه اندازه از آن کتاب می تواند در مهندسی همبود (society) نقش بازی کند و چه چیزهای از آن نه. همانطور که روشنگر بزرگ ایرانی، کاظم زاده ایرانشهر گفته است: همه ی ادیان باید خود را در معرض تیغ دو لب دانش و خرد ناب گذارند و هر آنچه را با این دو سنجیدار نمی خواند، از درون خود دور ریزند.

مینا ملکی

 

جناب توکلی اولا دستتان درد نکند که چنین تریبون آزادی را درست کرده اید. این یکی از سایتهایی است که برای تمرین دمکراسی بینظیر است.

همین امروز در این سایت مقاله ای از شیرزن محقق و روشنگر خانم نادری چاپ شده که نشان دیگری از ظرفیت بالا و آزادمنشی سایت شماست.

ببینید نحوه ارایه مطالب کم اهمیت تر محتوای آن نیست (البته اگر محتوایی درکار باشد). این سایت تنها با کوشش وسرمایه مادی معنوی شخصی بر پاشده و نه از مثلا اموال عمومی یا توسط حزب یا گروهی. بنابراین بدهکاری به کسی ندارد.

علاوه براین رعایت قوانین یک بازی هیچ ربطی به بی احترامی به بازی های دیگر ندارد. مثلا وقتی شما میگویید در این زمین ژیمناستیک بازی میشودِ من نباید بیایم به زور کاراته بازی کنم. بعد هم که برخی اعتراض کردند بگویم که شما دمکرات نیستید. وقتی شما مقاله ای با مضمون فحش به دین اسلام به مثلا Newyork Times بفرستید احتمالا چاپ نمیکنند.اما همین مطلب را روزنامه XY با چارچوبهای دیگری چاپ میکند. اگر هم آن روزنامهXY یا نویسنده مورد حتاکی قرار گرفت آنوقت Newyork Times هم به درستی اعتراضش بلند میشود. کاریکاتوریست دانمارکی مثلا از طرف قریب به اتفاق روزنامه های غربی مورد حمایت قرار گرفت با اینکه بسیاری از آنها این کاریکاتورها را مناسب مجله خود نمیدانستند و هرگز چاپشان نمیکردند.

جامعه استبداد زده ما تمرین بحث و مجادله مثبت و سازنده را خیلی ندارد.

اما برعکس تمرین فحاشی و تخریب و به لجن کشیدن را به وفور و بسیار. چاپ مطالبی که همه سلیقه ها را ارضا کند به گریزان شدن یا پاسیو شده بسیاری دیگر منجر خواهد شد. در ضمن من اگر چارچوبهای این سایت را تنگ میبینم میتوانم و آزادم سایت خودم را تشکیل دهم یا سایت بهتری پیدا کنم.

جناب کردی تحلیل واقعبینانه تری از شرایط آن زمان ارایه میدهند. بسیاری از روشنفکران ما بخصوص انهایی که در دمکراسی های غربی زندگی میکنند گاهی به هنگام مقایسه هایشان فراموش میکنند که حتی درغرب نیز سی- چهل سال پیش چنین سطحی از آزادی های سیاسی و اجتماعی مورد نظر خانم بقراط وجود نداشت .چگونه این تحلیل گر ذبده سطح فرهنگی مردم و گروهای سیاسی را فراموش کرده وتنها به کلی گویی و ابراز آرزوها به جای واقعیتها میپردازد. تنها نگاهی به سطح سیاسی اجتماعی و فرهنگی و عملکرد اپوزیسیون ایرانی سی سال پس از انقلاب اسلامی نشان میدهد که جامعه ایرانی و روشنفکران آن هنوز راه درازی تا عملی شدن ایده آلهای خانم بقراط دارند.

در ضمن درکنار دلایلی که جناب کردی نام برده اندعامل بزرگ دیگر کبر و غرور شاه بالا رفتن قیمت نفت بود که شاه را بی نیاز از هر سازش و تعاملی با مخالفانش میکرد.

Hamid

چرا ما فکر می کنیم تفاوتی وجود ندارد؟ و چرا ما دوست داریم بگوئیم خوانش مصباح یعنی خوانش اسلام ناب محمدی؟ هرمس

براستی اسلام اگر این نیست! پس کدام است! اسلام بن لادن، اسلام واقعی نیست! اسلام طالبان، اسلام واقعی نیست! اسلام جنایتکاران الجزایری با آن همه فجایع و قتل و خون، اسلام نیست! اسلام فهد، اسلام نیست! اسلام الصباح، اسلام نیست! اسلام اخوان المسلمین و حزب الله و فتح الاسلام و حماس و جهاد اسلامی هم اسلام نیست! کدام را بگویم!؟

الهه نادری

 

خانم بقراط، امیدوارم تاریخ ِحق رای زنان درایران یک اشتباه لپُی باشد ،زیرا16سال قبل ازرفرمهای آمریکائی "انقلاب سفید"که بیشتراین رفرمهادرکشورهای آمریکای لاتین باشکست روبروشده بود،ودرواقع بعنوان دریچهءاطمینان جهت جلو گیری ازانقلاب وخیزش مردم عمل میکرد،دربخش وسیعی ازکشورمان ایران یعنی درسالهای 1325-1324شمسی توسط حکومت ملی آذربایجان حق رای زنان باتصویب مجلس ملی بزنان داده شده یودحتی نه تنها برای اولین باردرتاریخ شرق وکشورهای مسلمان بلکه سالها قبل ازبیشترکشورهای غربی آنزمان!اگرتعصب وکاسبکاریهای شیادانه ی سیاسی راکناربگذاریم وشرایط 60 سال پیش زنان ایران رادرنظربگیریم رفرم حکومت ملی آذربایجان ازدست آوردهای بزرگ تاریخ زنان ایران است.

پهلوی ها ازترک تباران مازندرانی بزرگترین ترک کش درتاریخ اندوبزرگترین بدبختی های ما با پهلوی ها شروع شده وبارژیم جهل وجنایت جمهوری اسلامی ادامه دارد.کشف حجاب اجباری وهمزمان راه اندازی زنجیر زنی وسنن عقب مانده ی مذهی ،زیارت مکانهای مذهبی ازطرف عروسک نیم پهلوی ومارخوش رنگ وخالی بنام فرح دیبای تبریزی وامتیاز دادن به آخوندهای تبهکاروزبان باز ازدستاوردهای پهلوی هاست که نتیجه اش راباواگذاری حکومت باسلامی ها وفرارکردن پدروپسرکه جائی برای مردن هم پیدانمیکردند،رادیدیم.

سامان باربد

 

هرمس عزیز، آنچه شما خوانش افراطی می گویید به سکولار (یا آنچه من از سکولار می فهمم) البته نمی چسبد. کدام انتقاد "کوبنده و بنیان برافکن"؟ من هم با شما موافقم که افراطی ها در آن سر دایره به هم می رسند. اما مصباح یزدی که فرمان قتل نویسندگان و شاعران را داده کچا و طرفداران کنار گذاشتن دین از مسایل سیاسی کجا؟ می توانید این مفهوم را باز کنید؟

هرمس

 

سامان گرامی، خوانش افراطی از هر اندیشه و دینی سرانجامش سرکوب دیگری است. حتا افراط در خیرخواهی و تحمیل آن به دیگران زیر عنوان به خیر و صلاح شما است نتیجه اش ستمگری است. حرف من این نیست که خوانش افراطی از سکولار الان دست به قتل فیزیکی زده، مانند امثال مصباح، بلکه این است در سرشت افراط گرایش به تکرار همان چیزهائی است که اکنون به طور مفرط با آن سر جنگ دارد و دیگر هر مسلمان را برابر با ظلم و ستم و بیداد می داند. من بر این باورم که این قرائت های افراطی، اگر به قدرت برسند، هیچ فرقی با امثال مصباح نخواهند داشت. بحث بر سر نیت افراد نیست، که به جای خود قابل تامل است، بحث بر سر ماحصل آن چیزی که در عمل پیاده می شود و مستقل از خواست من و شما است زیرا منطق عمل در خود عمل نهفته است. حرف من این است که مگر می شود گفت هر فاشیستی آلمانی است؟ یا بگوییم هر واپسگرایی مسلمان است؟ این حرفا پر از کین و پیشداوری است. ادامه همان نگاه خیر و شری است: ما سکولارها خوبیم و آن بقیه - مسلمانان- شرّ. مگر کم دیده ایم در تاریخ اندیشه های والایی را که در عمل به ضد خود بدل شده اند؟ ما مسلمانان سکولار هم بسیار داریم. مشکل نگاه افراطی این است که دچار ذات گرایی می شود و می پندارد فقط یک اسلام وجود دارد.کافی است به نوشته های ملکیان، سروش، مجتهد شبستری، کدیور درباره مباحث سکولاریسم نگاهی بیندازیم و آن را با نوشتارهای مصباح و امثال او درباره سکولاریسم مقایسه کنیم تا ببینیم که هر گردی گردو نیست.

اما وقتی یک نگاه یا ایده به ابزار بدل می شود، چون مشکل نقد نیست، بلکه دشمنی و جنگ و ویرانگری است، آن وقت مبحث سروته یک کرباسند پیش می آید. پرسش این است آیا ما نمی پذیریم که اسلام وجود ندارد، بلکه اسلام ها وجود دارد، چون یک خوانش وجود ندارد بلکه خوانش ها. تقلیل نقد افراطیگری به پدیده بنیادگرایی اسلامی، و تحویل آن به این جمله که هر مسلمانی بنیادگرا است - همان طور که آقای قندچی به درستی دست بر این نکته نهاده و هشدار می دهند که دچار این خلط نشویم- نادیده گرفتن واقعیات متکثر همین باصطلاح جوامع اسلامی است. چرا ما فکر می کنیم تفاوتی وجود ندارد؟ و چرا ما دوست داریم بگوئیم خوانش مصباح یعنی خوانش اسلام ناب محمدی؟

شراره شمیرانی اصل

 

روزجهانی هشتم مارس راجهت رفع تبعیض جنسی به همه ی زنان ومخصوصأزنان مبارز هموطنمان که برای برابرحقوقی علیه بربریت مذهبی درایران مبارزه میکنند،تبریک گفته وموفقیت های هرچه بیشتری راآرزومیکنم.جمله ی ازنوشته ی

زنده یادپیشه وری درباره زنان درمارس 1920 ازآرشیو مارکسیست هاازروزنامه ی یولداش ترجمه ازترکی آذربایجانی

ازآرش آ تقدیمتان مکنم روحش شادوراهش پرراهروباد.

**بزنان زحمتکش....

رفقاآتشفشان انقلاب وجنگهای بی امان طبقاتی به زحمتکشان وستم دیدگان راه آزادی ازبردگی راآموخت.وازاین میان بخصوص به شمارفقای زحمتکش وزنان مبارزکه به حق ستمکش ترین ومظلوم ترین قشرجامعه راتشکیل میدهید،راه رسیدن به آزادی وسعادت رانشان داد.خودتان بدرستی میدانیدکه دردنیای کهن اگرمیخواستندکسی رامورداهانت وتحقیر قراردهنداورازن ویا زن صفت خطاب میکردند.لاکن امروزانقلاب جهانی بادریدن قلب چرکین دنیای کهن وبرداشتن پرده های ساترحقایق راآشکارساخته ودرمقابل دیدگان همه قرارداده است.ویکی ازحقایق کشف استعدادبالقوه شمازنان بود که میتوانیدهمدوش رفقای مردخودبه عنوان دوانسان با حقوق برابرودورفیق همرزم قرارگرفته،وبرای براندازی

این جهان فرتوت وپرظلم وجوروساختن جهانی آزادازنابرابری های اجتماعی دست بدست هم داده ومتشکل مبارزه نمائید.بااینحال هنوزهستندعده زیادی عناصرمرتجع ومحافظه کارکه حاضر به قبول این حقوق برحق شمارفقای زحمتکش نیستندوسعی میکنندمانع بدست آوردن حقوق مساوی وبرحق وانسانی تان بشوند.**روزنامه یولداش مارس 1920

کرجی

 

دوست ارجمند واستادگرامی اقای سام قندچی

باسلام ودرودوآرزوی سلامتی برایتان،این توضیح صحیح شما درمورد مسلمان واسلامگرابنظرمن بخش عمده ی مشکلات کاربردی این واژه هارامیتواندبرطرف کند.همه ی مسلمانان متولد میشوندوبدون آنکه انتخاب اولیه داشته باشند

این بدان معنی نیست که همه ی آنها طرفدار قوانین عقب مانده ی مذهبی وبقول شمااسلامگرا هستندوچه بسا اکثرأهم احتیاجی از خروج ازاسلام نمیبینند.درکشورهای دموکراسی غربی هم هروقت درپرکردن فرمهای مختلف تقاضای ویزا،پذیرش و...

وقتی درجواب نوع مذهب مینویسی مذهب ندارم،باعکس العمل تعجب انگیزمسئولین اداری غربی مواجه میشوی!وغیر مستقیم شایدگفته میشه نه شمابایدمذهبی داشته باشی.همان طوریکه مذهب یک پدیده ی تاریخی طولانی مدت بوده مبارزه برعلیه آن هم طویل المدت خواهدبودوساده انگاری وکودکانه است اگرتصورشودباسه چهار فحش چاله میدانی!میتوان مردم راروشن کرد.

مزدک مبارز"فحشی وبد دهنی"، دوستان کمپین

من موفیت بزرگی درمبارزه علیه رژیم جهل وجنایت برایتان آرزومیکنم

متاسفانه بعضی هابجای مبارزه بارژیم به سخن گوی اسرائیل تبدیل شده،

عده ای با استنادبمقالات نازی ها مبارزه نژادپرستانه علیه غیرفارس زبانان راعمده کرده ومزدک خان هم بد دهنی رابامبارزه عوضی گرفته!!!

آقای مزدک من فکرکنم شماازشدت تنفرازاسلام بدون مطالعه ی حتی نسبی علمی درحدسیکل اول دبیرستانی درمورد مذهب وتاریخ مذاهب مختلف،فقط بخاط پز دادن (علامت مترقی بودن) که مدروز شده،به اسلام ومسلمانان فحش میدهید واسم این بد دهنی وفحاشی رابخیال عمه ی مرده ی من هم مبارزه میگذارید!!!

شما هنوز متوجه نیستیدکه سه کلمه ی تکراری شما*عدالت+قانون+حق*کاملأعربی واسلامی اند!!!

شماتاحالاکوچکترین اظهارنظری درمورد نوشته های نژادپرستانه ناصرکرمی نکرده اید،نبردمن هیتلررالطفأاگرنخوانده ایدبخوانید واگرخوانده ایددوباره یک مروری بکنید،من بعنوان یک فارس زبان واقعأشرمم شدوقتی دومقاله ی آخری ایشان راخواندم.

سام قندچي

 

دوستان عزيز، بين مسلمان و اسلام گرا تفاوت اساسي هست. اولي چيزي نظير آن است که متولد آلمان باشي و به شما بگويند آلماني در صورتيکه دومي مثل اين است که بخواهي دنيا را آلماني کني، وقتي خودت از جاي ديگري آمده و حتي تازه آلماني شده باشي، يعني مثل تازه مسلماني نظير عسگراولادي مسلمان باشي که بخواهي دنيا را مسلمان کني:

http://www.ghandchi.com/437-Geography.htm

محسن کردی

 

کاملا با متن این مقاله موافقم. معیار عدالت و دادگاه عدالت همان حقوق بشر است نه مبانی و اعتقادات ادیان. احترام به ادیان نیز هرگز در مجامع بین اللملی و کشورهای آزاد غربی پذیرش احکام قضایی و اجتماعی دینی برای عموم نبوده است بلکه در حد معمول آن، یعنی فراهم آمدن امکان آنکه عیسی دین خود را پیروی کند و موسی دین خود را بدون آنکه به هم تعرضی بکنند. احترام به عقاید مذهبی در کل معنایش این است که کسی را به جرم مسلمان یا مسیحی بودن مجازات نکنند و دولت موظف به حفظ این حقوق شهروندانش است. در عین حال دولت همانگونه که شما گفتید موظف به حفظ حقوق شهروندان در مقابل تعدی مذهب و منادیانش نیست هست و در مورد سلمان رشدی کوتاهی و عقب نشینی با عواقب مرگبار برای جهان دمکراسی صورت گرفته است.

هرمس

 

زن در نظام هیرارشیک معنایی هر دینی فقط و فقط چونان زن در چارچوب خانواده معنا پیدا می کند. نه زن بیرون از این روابط. به همین جهت هم هست که معضل زن در اندامواره دینی در قالب زن چونان فرد حل نمی شود. هر نظام دینی مبتنی بر همبودی است و نه جامعه. بحث همبودی بحث امت و همگونی است و شیرازه اجتماعی مبتنی بر تقسیم ارگانیک است نه مکانیکی. به همین جهت، زن در منظومه دینی تنها از دریچه تولید نسل یا ادامه بقای همبودی دانسته می شود و اکنون که جامعه بشری به جایی رسیده است که بحث بقأ و جنسیت و روابط جنسی از هم جدا گشته است، پدیده لذت در متن دینی، که همیشه حاوی این موضوع بوده است و آن را میوه ممنوعه دانسته است، ازسویی در ارتباط تنگاتنگ با دورنمای همبودی معنا می شود و ازسویی بر نقش زن به منزله ماشین ارضای نیاز مردان تاکید می شود. رهایی زن از منظومه دینی، یعنی رهایی زن از این انگاره که زن تنها در چارچوب خانواده معنا دارد. و رهایی از این منظومه یعنی دست شستن از آن تعریف خانواده و خط بطلان کشیدن بر روی خانواده به منزله یگانه نوع رابطه میان انسان ها. سوای این، سنخ شناسی جنسیت در دین هم دو قطبی است و نمونه های دیگر را یا بر نمی تابد یا سرکوب می کند. ارتباط دین و طبیعت و بیولوژی در زن در منظومه دینی مجسم می شود و زن به نماد این پیوند، که گویا ازلی و ابدی است، بدل می شود. شاید به همین جهت است که همین نگاه دینی را می توان در سطح وسیعتری در جامعه دید یا در قابوس نامه یا در نزد سعدی و امثالهم. بحث زن و دین، بحث جنسیت و مناسبات اجتماعی و قدرت است به عریان ترین شکل آن. یعنی به قول فروغ: به شکل رابطه صمیمانه قدرت!!!

سامان باربد

 

گرگین گرامی، من هم مثل اغلب مردم فکر می کنم تا آنجا آزادیم که به آزادی دیگران خدشه ای وارد نشود. باید مرزی تعیین شود. البته این هم هست که دیوانه ای می گفت "صدای کفش زنانه آزادی اش را به خطر می اندازد". به حرف دیوانگان که آدم در خانه نمی نشیند. این آدم خل و چل خود را اسلامی می خواند. اما غیر از طالبان هم مسلمان هست. حزب الهی ها عوضی اند همه می دانند اما بقیه بنی بشر اند آخر! همین که مرزی را تعیین کنیم، بعضی ها تازه به فکرشان می رسد که "حقشان" خورده می شود اگر از آن استفاده نکنند. اگر به کسی بگویند که حق نداری از تهران بیرون بروی، یکروز می رود تا دم عوارضی کرج و بر می گردد، فردایش می رود تا خاک سفید و برمی گردد پس فردا می رود تا شهر ری و بر می گردد. به او می گویم مگر تو کار و زندگی نداری؟ تازه بحث هم می کند که تهران بزرگتر هم هست، باید تا آبعلی می رفته باید تا هشتگرد می رفته! وقتی درباره ی حدود آزادی حرف می زنم می گوید "اینکه تو می گویی مال قرن پیش است". ناروا که نباید گفت. میان ما ایرانیان عرفی هست. آدم هر حرفی را توی کوچه نمی زند که؟ می زند؟ ما اگر اثری هنری تولید می کنیم، هرچه دلمان خواست بنویسیم. اگر کار پژوهشی می کنیم همینطور. در حرف دوستانه، چه جای بد وبیراه هست؟ حقوق بشر را که قبول داریم؟ نداریم؟

ساوالان

 

جناب دکتر، اولاً «پان ایرانیسم" کوچولو و تیتیش مامانی ، برچسب تقلبی بر «پان فارسیسم" است و استفاده از برچسب تقلبی بیانگر توطئه آمیز بودن آن است . درغیر اینصورت همانند سایر پان ها بصراحت اهداف و مقاصد خود را اعلام میکرد و در یک فضای سالم و شفاف به ترویج افکار خود می پرداخت و بیمی هم از ناکامی نداشت ، همچنانکه در ترکیه امروز هم «پان ترکیست"ها تشکل رسمی و قانونی خود را دارند و اگرچه توفیقی نداشته اند اما از اندیشه خود دفاع میکنند .

ثانیاً «پان" در هیچ نقطه از دنیا بصورت پیشوند بر اسم مکان جغرافیایی افزوده نشده است الا در ایران .

ثالثاً «پان ایرانیسم" کوچولو و ناز ، برفرض ادعاهای بی اساس جناب دکتر! مبنی بر اعتدال «پان ایرانیسم" (در اصل پان فارسیسم) بعلت محوریت زبان فارسی و تلاش های حتی غیر انسانی برای نابودی سایر زبانها در جغرافیای ایران دقیقاً ناسیونالیسم قومی است و از نوع «کور" ان نیز هست . گمان نمیکنم از طرح «مدارس مادرانه" دکتر جواد شیخ الاسلامی بی اطلاع باشید .

رابعاً !!! پان ایرانیستهای امروزی هم دم از حق مالکیت ایران بر بحرین و آذربایجان شمالی میزنند ، همچنین ادعای خراسان بزرگ با محدوده ای در خارج از ایران کنونی از یک طرف و از طرف دیگر تبلیغات وسیع بر ادیان مجعول باستانی مانند مزدک و مانی و زرتشت ، تاکید بر نژاد موهوم آریایی بعداز سقوط آلمان هیتلری و تداوم آن تا امروز ، حکایت از رویاهای توسعه طلبانه و نژادپرستانه پان ایرانیستها دارد .

خامساً مخالفت محمود افشار با «الحاق گرائی" بعلت «اعتدال پان ایرانیسم" نیسنت ، بلکه وی دقیقاً بر موقعیت قوم حاکم (فارس) در میان سایر اقوام وقوف داشت ، حتی همچنانکه مرحوم فروغی در نامه خود در باره توجیه عدم تغییر خط و الفبای فارسی به لاتین متذکر میشود ، از اقوام غیرفارس و خصوصاً ترک واهمه داشتند و بنابر این نمیخواستند بر جمعیت اقوام غیرفارس و مخصوصاً ترک های آذربایجان افزوده شده و کنترل آن دشوار شود . همچنانکه بعداز فروپاشی شوروی ، آذربایجان شمالی و خصوصاً جمهوری خودمختار نخجوان تمایل زیادی به الحاق بر آذربایجان جنوبی داشت اما رژیم از یکپارچگی آذربایجانی های دوسوی رود ارس بشدت وحشت داشت و دارد . حتی عمده ترین دلیل حمایت های آشکار و نهان از ارمنستان ، ترس از اتحاد بین دو بخش آذربایجان بوده است . در موردسایر اقوام غیرفارس(کرد ، عرب ، بلوچ ، ترکمن) نیز بخاطر دنباله دار بودن آنها در خراج مرز ها همین قضیه کمابیش صادق است .

آیدین تبریزی

 

جناب آقای ناصر کرمی، شما حرف خودتان را هم قبول ندارید!؟ شما به من می گویید "اوّلین شاخص دمکرات بودنِ یک انسان، زیر پا نهادنِ غرور قومی خویش هست، " و وقتی من می گویم پس شما هم غرور نژادیتان تان را زیرپا بگذارید تا بتوانید آزادانه بیاندیشید، فیل تان یاد هندوستان غرور و عظمت باستانی تان می کند! این منطق شماست: من باید غرور ملی ام را (به فرض وجود چون من اصلا به چنین غروری اعتقاد ندارم چون مفهومی راستگرایانه است) زیر پا بگذارم تا شما دموکرات بودن مرا تایید بفرمایید ولی خودتان از برج عاج غرور آریایی تان پایین نمی آیید! آخر من چطور با شما بحث کنم؟! من از نظر فکری در منتهی الیه چپ افراطی قرار دارم و هیچ چیزی را در دنیا بدون استدلال نمی پذیرم و شما از نظر فکری در منتهی الیه طیف راست افراطی قرار دارید و هیچ اعتقادتان با دیگری رابطه منطقی ندارد و این احساساتتان است که راهنمای شماست. خودتان بگویید من چطور با شما بحث کنم و به نتیجه برسم! پس به من حق بدهید که در برابر شما فقط سکوت کنم.

محسن کردی

 

ما فعلا در ایران فردا بسر نمی بریم. ما فعلا مشغول مبارزه با رژیم هستیم. مبارزه استراتژی هم دارد، و در استراتژی، ممکن است راه حلها همیشه ایده آل نباشند و حتا گاه اشکال هم داشته باشند. کدام مبارزه بدون اشکال بوده است؟ استراتژی مبارزه ایجاب میکند که با دین مردم کاری نداشته باشیم. مردم ایران اکثرا مسلمان هستند و اگر ما گروهی مبارز را تشکیل دهیم که نظرات شما، یعنی برچیدن اساس دین اسلام در منشور آن لحاظ شده باشد، و بر اساس آن وظیفه خود را چه بصورت عمده و چه امری فرعی، زدن ریشه اسلام قرار دهیم، ما در اصل گور خود را کنده ایم و مردم به ما پشت خواهند کرد. مردم ایران مخالف دخالت دین در دولت هستند و این را همه میدانیم. اما مخالف اسلام نیستند. حتا مسیحیان و زرتشتیان ایران نیز خواهان ریشه کن کردن اسلام در ایران نیستند. اما ما همه ایرانیان خواهان ریشه کن کردن دخالت دین در دولت هستیم. این همان بود که آخوند زاده به دنبال آن بود نه زدن ریشه اسلام. زدن ریشه اسلام شاید جزو آرزوهای او بود اما جزو ماموریت خود بحساب نمی آورد زیرا که امری نشدنی است و اگر شما این درک را ندارید مطمئن باشید که آخوند زاده اینقدر را می فهمید.

با همه آنچه که رفت، حال به دلیل دوران جمهوری اسلامی یا هرچه، شما مطمئن باشید که از میان سکولارها، و در آن نظام سکولار، هزاران هزار هستند که با کمال میل به پیشرفت اهداف شما کمک هم خواهند کرد. شما در ایران آزاد میتوانید تبلیغ تان را بکنید نه در یک سایتی که هدفش رسیدن به ایران آزاد است. بحثهای شمادر شرایط فعلی مبارزه را منحرف میکند. کمی صبر داشته باشید. همه به ایران برویم، آنجا هرچه میخواهید روشنگری بکنید. شماها هزاران خواهید بود.

به همین دلایلی که برشمردم، فکر میکنم که توهین به عقاید مردمان خارج از وظایف یک مبارز سیاسی است. سایتهای مخصوصی وجود دارند که در آنها به دین می پردازند و محل تبلیغ سلمان رشدی ها و ایرج میرزاهاست. از همین روست که یک سایت مثل ایران گلوبال که به سهم خود برای جایگزینی جمهوری اسلامی با نظامی سکولار تلاش میکند، بنا به استراتژی اش، هم موظف است که از افراطی گری جلوگیری کند و هم آنچه را که به مبارزه آسیب میرساند. بحث پیرامون مذهب در این سایت ما را از اصل مبارزه منحرف میکند و از همه نظر به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود.

گردآورنده: آیدین تبریزی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید