رفتن به محتوای اصلی

خامنه ای بر سر دوراهی انتخاب

خامنه ای بر سر دوراهی انتخاب

وقایع روز عاشورا و ناتوانی حکومت در سرکوب مردم و فتح خیابانها توسط جنبش سبز، حکومت را با این واقعیت تلخ آشنا نموده که نارضایتی عمومی وارد مرحله کاملاً جدیدی شده که بسیار خطرناک و غیرقابل کنترل است.

به این ترتیب سخت ترین جنگ قدرت داخلی در بدنه حکومت شکل گرفته و صف بندی خودی ها به مرحله سرنوشت سازی رسیده است. اکثریت 80 درصدی جناح معتدل حکومت، اینک بر درستی تحلیل ها و نظریاتشان پافشاری نموده و پیدایش شرایط موجود را نتیجه عدم توجه رهبر به نصایح خودشان می دانند. این گروه حتی قبل از انتخابات نیز با اتکا به آمار و اطلاعات موجود، گره خوردن اعتبار رهبری با جناح احمدی نژاد و تندروهای سپاه را به ضرر کل نظام دانسته و آنرا سبب سقوط جایگاه رهبری بهمراه این گروه می دانستند.

زمانی که میرحسین موسوی ناباورانه موفق شد در جریان مبارزات انتخاباتی، مردم را در توده های انبوه به خیابانها کشانیده و امید به تغییر را در دل آنها زنده نماید، افراد متعددی از جناح معتدل، در ملاقاتها و نامه نگاریها به رهبر، توصیه نمودند که رهبر حتی المقدور بی طرفی خود را حفظ نموده و همچنین خود را آماده نماید تا در صورت پیروزی میرحسین، با قبول پیروزی وی و حمایت از ایشان، از او بجای یک تهدید برای نظام، یک فرصت برای نظام بسازند. هسته اصلی این گروه، مثلث محسن رضایی، لاریجانی و قالیباف بود که از حمایت وسیع طیف معتدل نطام برخوردار بودند. مانع اصلی این گروه، حلقه پیرامونی رهبر متشکل از مجتبی خامنه ای، حجازی و فیروزآبادی بود که بشدت طرفدار تندروها بوده و ریزترین جزئیات تحرک طیف میانه روها را به طرف مقابل اطلاع می دادند.

گروه تندروها نیز علاوه بر افزایش فشار خود به رهبری برای توجه به خطر عظیم قدرت گرفتن مهندس موسوی، بر طراحی مهندسی آراء در انتخابات تمرکز بیشتری نشان دادند. مهمترین انگیزه این گروه، احساس خطر برای از دست دادن نفوذ اقتصادی و درآمدهای کلانی بود که داشتند.

مشکل بزرگ این بود که رهبر در این بین بی طرف نبود. وی حفظ دولت و سپاهی مطیع و تحت فرمان را بر ریسک آزمودن دولتی جدید، آنهم بریاست میرحسین موسوی، ترجیح می داد. برای رهبر مثل روز روشن بود که بدون تقلب وسیع در انتخابات، رئیس جمهور محبوب وی شانسی برای پیروزی نخواهد داشت. البته وی هرگز رویدادهای پس از انتخابات و ایستادگی مردم را پیش بینی نمی کرد. بر اساس تحلیل وی، در هر صورت، ناآرامی های مختصری روی می داد ولی این اعتراضات بسرعت سرد و خاموش گردیده و مردم به زندگی عادی بازگشته و همه چیز را فراموش می کردند. برآورد رهبر با توجه به تجربیات انتخاباتهای برگزار شده در جمهوری اسلامی، چندان هم اشتباه نبود. حکومت در همه انتخاباتهای قبلی موفق شده بود با تهییج مردم، آنها را بپای صندوقهای رأی کشانیده و در فردای انتخابات، همه چیز را بحالت اول بازگردانیده و در آرامش و آسایش به حکمرانی خود مشغول شود.

ولی نسل جدیدی در ایران متولد شده بود که برای حکومت ناشناخته بود، نسلی که بطرز عجیبی دارای پختگی سیاسی بود و اهداف بسیار روشنی برای خود داشت.

روند حوادث پس از انتخابات، ورای پیش بینی های رهبر و مشاورینش رقم خورد و خامنه ای در راهی بدون بازگشت قرار گرفت. افراد خودی حکومت، بیش از معترضین، اطلاعات مربوط به تقلب وسیع در انتخابات را داشتند ولی نمی توانستند موضعی مخالف موضع رهبری بگیرند. رهبری بکرات اعلام کرده بود که انتخابات صد در صد صحیح بوده و هیچگونه تخلفی در آن صورت نگرفته است. البته این موضع گیری نابخردانه رهبر، شکاف عمیقی در بدنه حکومت ایجاد نمود و تقابل طرفین بسیار خصمانه شد.

آنچه در 6 ماه گذشته اتفاق افتاده را همه می دانیم. نقطه عطف این دوران پر التهاب، اعتراضات بسیار وسیع دانشجویی در 16 آذر بود که سبب گردید تشنج در داخل حکومت شدت بگیرد. جناح معتدل بر این عقیده بود که اعتراضات در آستانه خارج شدن از کنترل است و در مقابل، جناح تندرو در ادامه حماقتهای خود، روی به سناریوهای مبتذل پاره کردن عکس و تحریک احساسات مذهبی مردم و تشنج آفرینی و اتخاذ تصمیمات تند و خشن آورد. حتی در مرحله ای برای بازداشت میرحسین و کروبی نیز آماده شدند که بدلیل اختلافات داخلی بسیار زیادی که بوجود آمد، موفق به اجرای این نقشه خطرناک نشدند.

در روز عاشورا نیز اتفاق جدیدی افتاد و آن نیز از رده خارج شدن نیروی انتظامی بعنوان مشت سرکوبگر حکومت بود. در همه صحنه هایی که مردم حضور داشتند، وحشیگری و آدم کشی نیروی انتظامی با پاسخ سخت مردم و درهم کوبیده شدن جنایتکاران همراه شد. نیروی انتظامی یا بسیج و سپاه و هر نیروی دیگری که بخواهد با اتکا به باطوم و گاز اشک آور و اسلحه سبک به میدان مقابله با تظاهرات بعدی فرستاده شود، پیشاپیش شکست خورده و مغلوب است. از این پس تنها چاره حکومت، استفاده از اسلحه سنگین و زره پوشهای ضد شورش و در حقیقت نوعی لشگرکشی نظامی به خیابانها است.

اکنون آنگونه که در محافل داخلی حکومت شنیده می شود، دو طرح روی میز رهبر قرار گرفته است. بیانیه شماره 17 میرحسین موسوی جزو هیچکدام از این دو طرح نیست و اساساً نزد حکومت جایگاهی برای بحث ندارد. طرحهای موجود، یکی طرح 12 ماده ای تندروها است که توسط رسانه های خبری محافل معتدل حکومت، با زیرکی انتشار عمومی یافته است (اینجا) و دیگری طرح اعتدالیون که مبتنی بر استعفاء یا عزل احمدی نژاد، و ظهور دوباره رهبر در قالب پدری بی طرف و بخشایشگر است که ضمن قبول استعفای رئیس دولت کودتا، با پیشنهاد عفو عمومی موافقت نموده و با منت گذاشتن بر سر اسرای جنبش سبز، دستور آزادی آنها را صادر می نماید. به این ترتیب بهانه از دست معترضین گرفته شده و آرامش در جامعه برقرار خواهد شد. همچنین طراحان این پیشنهاد، به رهبر قول داده اند که در صورت پذیرش این طرح توسط وی، با پادرمیانی و وساطت، رهبران جنبش سبز را وادار به سکوت و همراهی نموده و آنها را مجدداً زیر چتر رهبری بیاورند.

این تقابل در داخل حکومت، در شش ماه گذشته نیز وجود داشته است، اما آنچه در این مرحله متفاوت است، اصرار هر دو جناح داخل حکومت بر این است که یا طرحشان پذیرفته شود و یا اینکه حاضر به ادامه همراهی نیستند. در حقیقت رهبر بر سر یک دو راهی انتخاب قرار گرفته است.

طیف معتدل حکومت بر این باور است که در صورت ادامه همین روند، باید برای تظاهرات بعدی با سلاح سنگین و نیروهای زرهی وارد شد و با توجه به خشم موجود در جامعه، قطعاً حمام خون براه افتاده و کشتار وسیعی اتفاق خواهد افتاد و در این صورت سقط حکومت حتمی و اجتناب ناپذیر خواهد بود، ضمن اینکه قتل عام مردم، سبب ریزش شدید نیروهای سپاه و بسیج و تمرد آنها و حتی پیوستنشان به مردم خواهد شد. حکومت در سراشیبی تند دره ای وارد خواهد شد که دیگر هیچ کنترلی بر روی اتفاقات نخواهد داشت و این افراد مایل نیستند در این فاز، همراه و همدست حکومت باشند.

طیف تندرو نیز متقابلاً به رهبر هشدار می دهد که پیشنهاد دهندگان این طرح با سران فتنه و دولتهای متخاصم خارجی تفاهم و همکاری دارند و می خواهند با خارج کردن ابزار قدرت از دست رهبری، وی را بآرامی خلع نموده و کنار بگذارند. این گروه تنها چاره را برخورد بسیار شدید و قاطع با معترضین و رهبران جنبش سبز دانسته و معتقدند حتی اگر لازم باشد باید با آوردن تانک به خیابانها، از بقای حکومت دفاع کرد و مهم نیست که چه تعداد کشته خواهند شد.

چنانچه رهبر جانب جناح معتدل را گرفته و طرح آنها را بپذیرد، قطعاً جنبش سبز با ریزش نیروی زیادی مواجه شده و راهی طولانی و سخت برای رسیدن به اهدافش در پیش خواهد داشت، و در صورتی که رهبر طرح تندروها را برگزیند، جنبش سبز راهی کوتاه اما پرهزینه و پر تلفات را تا پیروزی طی خواهد کرد. نکته مهم این است که با انتخاب هیچیک از این دو طرح، تغییری در ماهیت حکومت پدید نخواهد آمد و هدف صرفاً برپا نگاه داشتن نظام ولایت فقیه است. برای جنبش سبز که خواستار تغییر ماهوی حکومت است، تغییر پوسته و ظاهر آن و متفاوت شدن روشها، حاصلی بدنبال نخواهد داشت.

جنبش سبز بدون توجه به اینکه رهبر تصمیم به فشردن دکمه سیاه یا دکمه قرمز خواهد گرفت، فارغ از دعواهای داخلی حکومت، باید مصمم و پرتوان بدنبال برنامه های خود باشد و رفراندوم مردمی 22 بهمن در میدان آزادی را بعنوان گام بعدی خود بطور جدی دنبال نماید.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
سهرابستان

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید