رفتن به محتوای اصلی

جناب آلپرآتاسی

جناب آلپرآتاسی
ناشناس

جناب آلپرآتاسی
یکی از دوستان در مورد مقاله ضعیفتان من را خبردار کرد..ناچار پاسخی دوباره به شما داده میشود:(هرچند من قصد برگشت به این سایت را نداشتم..). اما استدلالهای شما بقدری ضعیف بودند که هرچند نیازی به پاسخ داشتن نبود, اما به هر حال پاسی داده شد:
http://sepahbod7.blogfa.com/post-31.aspx
جناب شما که فرق زبان دری با زبان باختری را نمیدانید(و نمیدانستید)! و اینبار بقدری شیرین کاری کردید که حرکت خورشید را از مغرب به مشرق دانستید (بنگرید به پاسخ فوق در مورد ویس و رامین)..و سومریها را ترک میدانید! (با مقایسه-های لغات جعلی که مورد تایید زبانشناسان نیست)..نیازی نیست که از من پاسخ ببینید. اما به هر حال , وقتم را اندکی تلف کردم ..(و در اینجا هم کاپی و پیست میشود)..خوانندگان غیرترک (و نه کسانی که ترک هستند و با نام جعلی مکری/تالش/بلوچ و غیره پیام میگذارند) خود قضاوت خواهند کرد. البته این..

البته چنانکه گفتم, هیچ دانشنامه و کتاب علمی حرف شما را نمیزند..چنانکه شما نیز ادعا میکردید که اشکانیان ترک بودند ولی هرگز اینطور نیست و هیچ دانشمندی چنین حرفی را نمیزند.
..
بگذریم و این هم پاسخ:
مزن زشت بیغاره از ایرانزمین

مزن زشت بیغاره از ایرانزمین
که یک شهر او به ز ماچین و چین

به هر شه بر از بخت چیز آن بود
که او در جهان شاه ایران بود

به ایران شود باژ یکسر شهان
نشد باژ او هیچ جای از جهان

از ایران جز آزاده هرگز نخاست
خرید از شما بنده هر کس که خواست

ز ما پیشتان نیست بنده کسی
و هست از شما بنده ما را بسی

وفا ناید از ترک هرگز پدید
وز ایرانیان جز وفا کس ندید

(اسدی طوسی از شهر طوس خراسان- ایران و چامه-سرای بزرگ در آذربایجان پیش از حمله اغوزان).



پس از نوشتن مقاله زیر در پاسخ به یکی از پانترکیستها که به فرهنگ دیرینه ایرانیان تاخته است..وی یک نوشتار ضعیف دیگری تهیه کردند:

http://www.iranglobal.info/node/10045




چنین نوشتار ضعیفی حتی نیازی به پاسخ دادن ندارد زیرا تمامی موارد آن در مقاله پیشین پاسخ داده شده است. اما بد نیست باز چند نکته را بنویسم. از مقاله’ ضعیف پانترکیستها بسیار خشنودم.. آنها چون نمیتوانند حتی نام یک دانشمند زنده برای ادعاهایشان پیدا کنند (چه ترک بودن سومریها چه جدید بودن نام ایران!!و انکار نام ایران در دوره ساسانیان با وجود سکه-ها و کتیبه ها!!..) ناچار مانند همیشه به تفسیرهایی شخصی و نادرست خود پایبندی میکنند.

دوستان میتوانند مقاله من را با مقاله وی مقایسه کنند و خود ببینند چه کسی اسناد میاورد (با نام ده ها دانشمند) و چه کسانی حتی فرق زبان فارسی دری را با زبان ایرانی شرقی باختری نمیدانند:

http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-29.aspx

اول)

اما چند توضیح کوتاه میدهم:

اول شعر سعدی اینست (بدون اشتباه تایپی در مقاله پیشین):
:

چو آب میرود این پارسی به قوت طبع
نه مرکبی است که از وی سبق برد تازی

یعنی "تازی" را مقابل پارسی اورده است و "تازی" منطقه نیست که "پارسی" اینجا منطقه باشد! در ضمن روشن است که اینجنا منظور خود شعر سعدی است!

اسناد فراوان از مقدسی و مسعودی و ناصرخسرو و حافظ و حکیم میسری و غیره اوردم که دری یک نوع از پارسی است و پارسی به طور عمومی یعنی زبان ایرانی. و پارسی چندگونه است و دری یک نوع پارسی حساب میشده است. بنابراین تناقضی بین این دو نبود. همان نقل قولها هنوز اینجا هستند و کافی میباشند:
http://www.sepahbod7.blogfa.com/post-29.aspx

المقدسی:
"المقدسی نیز ایران را به هشت بخش تقسیم کرده است و آذربایجان را از اقالیم ایران(عجم) میشمرد و در رابطه با این ناحیه مینویسد:

"زبان این اقالیم هشتگانه ایرانی(عجمی) جز اینکه برخی از آنها دری و بعضی لهجات پیچیده و همه آنها فارسی خوانده میشوند".

یا حکیم میسری:
"بگویم تازی ار نه پارسی نغز

ز هر در بگویم من مایه و مغز

وُ پس گفتم زمین ماست ایران

که بیش از مردمانش پارسیدان

وُگر تازی کنم نیکو نباشد

که هر کس را از او نیرو نباشد

دری گویمش تا هرکس بداند

وُ هرکس برزبانش بر براند
"

در کل نیازی به تکرار مکررات نیست.. نام دیگر دری همواره پارسی بوده است و مقاله خوبی در ایرانیکا در این مورد نیز نوشته شده است:
http://www.iranicaonline.org/articles/dari



در ضمن "عجم را زنده کردم بدین پارسی" در هر صورت در چهارمقاله نظامی سمرقندی امده است. مهم اینست که حداقل هشتصد سال پیش چنین بیتی آمده است (چه انتسابی باشد چه الحاقی چه راستینی).



در نهایت بیت زیر را مثال اوردند:
"بفرمود تا پارسی و دری"

اما ا "پارسی دری" بنا بر نظر پروفسور لاژاد درست-تر است:

http://www.iranicaonline.org/articles/dari

البته "پارسی و دری" هم منافاتی با حرف من ندارند.. زیرا برای کسانی مانند قطران تبریزی "پارسی" یعنی گویش محلی فهلوی تبریز و دری یعنی زبان پارسی دری. اما در جاهای دیگر, روشن است که منابع "دری" را نوعی از "پارسی" میدانند و "پارسی" را شامل دری, فهلوی, آذری و غیره مینامند (مانند ابو الحسن مسعودی).



ابو الحسن مسعودی در التنبیه و الاشراف میینویسد:«پارسیان قومی بودند که قلم‌روشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت‌های خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت‌ها پیوسته‌است، همهٔ این ولایت‌ها یک مملکت بود، پادشاه‌اش یکی بود و زبان‌اش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می‌نویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان‌های پارسی.»


اصل عربی:

فالفرس أمة حد بلادها الجبال من الماهات وغیرها وآذربیجان إلی ما یلی بلاد أرمینیة وأران والبیلقان إلی دربند وهو الباب والأبواب والری وطبرستن والمسقط والشابران وجرجان وابرشهر، وهی نیسابور، وهراة ومرو وغیر ذلک من بلاد خراسان وسجستان وکرمان وفارس والأهواز، وما اتصل بذلک من أرض الأعاجم فی هذا الوقت وکل هذه البلاد کانت مملکة واحدة ملکها ملک واحد ولسانها واحد، إلا أنهم کانوا یتباینون فی شیء یسیر من اللغات وذلک أن اللغة إنما تکون واحدة بأن تکون حروفها التی تکتب واحدة وتألیف حروفها تألیف واحد، وإن اختلفت بعد ذلک فی سائر الأشیاء الأخر کالفهلویة والدریة والآذریة وغیرها من لغات الفرس.

(مسعودي، علي بن حسين: «التنبيه و الاشراف»، به تصحيح عبدالله اسماعيل الصاوي، قاهره، 1357 ق.)



لغات الفرس = زبان پارسیان. پس چنانکه میبینیم - پهلوی /دری/آذری..همه گونه-ای زبانهایی هستند که در دوران اسلامی با نام پارسی نیز شناخته میشدند.

حدود پنج سند دیگر از ناصرخسرو و المقدرسی و غیره در مقاله پیشین آوردیم که جناب آلپرآتاسی پاسخی برای آنها نداشت!

در ترجمه انگلیسی المقدسی هم درست همین نکته آمده است:

Al-Muqaddasi (d. late 4th/10th cent.) considers Azerbaijan and Arran as part of the 8th division of lands. He states:

“The languages of the 8th division is Iranian (al-’ajamyya). It is partly Dari and partly convoluted (monqaleq) and all of them are named Persian”

بنابراین این سند که همزمان فردوسی هست..به طور واضح میگوید که دری نیز یک گونه از پارسی هست.
دوم)

نام ایران چنانکه در مقاله زیر روشن شد از زمان ساسانیان مرسوم بوده است و ربطی به داستان شاهنامه نداشته است. این نام همواره در دوران اسلامی تداوم یافته است و پادشاهانی که نظامی گنجوی ستاییده است ربطی به داستان نداشتند. همینطور در مورد قطران تبریزی و هجوم اتراک اغوز در زمان غزنویان به آذربایجان که قطران میگوید:
"اگر داد بلای ترک ایران را ویرانی.."

تا به اران تویی، مدار عجب که به اران حسد برد ایران


یا همان نقل قول از ابوریحان بیرونی در مورد ایرانشهر..

قال أبو الريحان الخوارزمي. إيران شهر هي بلاد العراق وفارس والجبال وخراسان يجمعها كلها هذا الأسم والفرس



..

و در مجمع البلدان:

وكانوا عشرة وهم خراسان وسجستان وكرمان ومكران وأصبهان وجيلان وسيدان وجرجان وأذربيجان وأرمنان وصير لكل واحد من هؤلاء البلد الذي سمي به ونسب إليه فهذا كله إيران شهر،



تفسیر آلترآپارسی از ویس و رامین نیز بسیار جالب بود:

در ویس و رامین میخوانیم:

اگر چه فخر ایران اصفهان است
فزون زان قدر فخر جهان است


و حالا به نظر آلترآپارسی در مورد ویس و رامین بنگرید:
"زیرا ایران در شرق خوراسان است .."!!

اگر ایران در شرق خراسان باشد! پس یعنی جناب آلپرتاسی باور دارند که در ویس و رامین میگوید که خورشید از مغرب به مشرق حرکت میکند!

در حالیکه در ویس و رامین میگوید:

خراسان را بود معنی خورآیان

کجا زو خور برآید سوی ایران

واژه "زو" یعنی از سمت آن.. "از آن". پس روشن است نگارنده ویس و رامین خراسان را نقطه شرق ایران میدانسته است!

بنابراین تنها جوری که سخن جناب آلپرتاسی معنی میدهند: خورشید از غرب به شرق میرسد!


سوم)

یک نمونه از مچگیریهای مهم همان دروغ گفتن آلپرآتاسی در مورد زبان باختری بود (به مقاله پیشین بنگرید)
یا همان باختری خواندن زبان "دری" بود یکی از حرفهایی بود که هیچ پایه نداشت.

در مقاله اول چنانکه گفتم جناب آلپرآتاسی قرق زبان پارسی دری و باختری را نمیدانست.

سپس برای اینکه این موضوع پنهان ماند در نوشتار تازه میگوید:

"گفته اند که نویسنده تفاوت زبان باختری و دری را نمی داند. نام زبان دری، پس از اسلام به این زبان داده شده است و قبل از آن طبیعتا به زبان دیگری نامیده می شده است که یابندگان کتیبه ها اسم آن را زبان باختری گذاشته اند و زبان باختری زبانی است که جدیدا در مراکز تحقیقاتی به بررسی گذاشته شده است و بیشترین کتیبه های آن در بیست سال اخیر یافته شده اند و اکثر بررسی کنندگان آن به ارتباط بسیار قوی بین آن و زبان دری یا به غلط فارسی و ایرانی اشاره می کنند برای نمونه می توانید به مقاله لوک فری مراجعه بکنید "

سپس یک وبسایت بدون نام و نشان میدهد:

http://lukferi.webs.com/

که باز همین وبسایت که نویسنده آن حتی معلوم نیست کی هست! هرگز چنین ادعایی ندارد!

خوانندگان باید بدانند که زبان پارسی دری جزو زبانهای جنوب غربی ایرانی در نزد زبانشناسان حساب میشود در حالیکه زبان باختری با خط یونانی جزو زبانهای ایرانی شرقی هستند! حتی وبسایت مورد اشاره ایشان هم همین را میگوید و اولین جمله آن اینست:

Eastern Iranic People



همانطور که گفتم, زبان باختری حتی جزو زبانهای ایرانی شرقی است نه زبانهای ایرانی غربی (که فارسی جزو آن هستند)! تازه نویسنده آن مقاله که حتی نام و نشانی ندارد برای زبان باختری به مقاله ویکیپیدا استناد میکند که در مقاله ویکیپیدا هم آن زبان را جزو زبانهای ایرانی شرقی میدانند و هیچ جا نمیگوید ربطی به فارسی دری دارد! یعنی نه همخانواده با زبان پارسی-دری که تمامی زبانشناسان آن را جزو زبانهای جنوبی-غربی (همراه با لری/لارستانی.) میدانند.

البته ویکیپیدا و وب-سایت بی و نام نشان آلترآپاسی منبع معتبر حساب نمیشوند (با اینکه حرف وی را تایید نمیکنند)

پروفسور نیکلوس سیمز ویلیامز مهمترین زبانشناس زبان باختری در جهان میباشند!

http://www.gengo.l.u-tokyo.ac.jp/~hkum/bactrian.html

http://www.iranicaonline.org/articles/bactrian-language


و هیچ جا ایشان نمیگوید که این زبان یک زبان با پارسی دری هست یا حتی آن را مرتبط به آن میکنند. در واقع همه جا آن را به عنوان یک زبان ایرانی شرقی میدانند در حالیکه زبان فارسی(پارسی دری) یک زبان ایرانی غربی (جنوب غربی) است. با وجود اینکه زبان فارسی در نظر دانشمندان و زبانشناسان (و نه پانترکیستها) جزو زبانهای ایرانی جنوبی غربی حساب میشودُ..این زبان ریشه در پارس دارد و نمیتواند مربوط شود به زبانهایی مانند باختری/سغدی/خوارزمی که در خراسان بزرگ رواج داشتند. تنها در دوره ساسانیان..زبان پارسی میانه در خراسان نیز گسترش میابد و گویش فارسی-دری (پارسی میانه خراسانی) با اختلاط با زبانهایی مانند پارثی/سغدی و غیره..بوجود میاید. اما اصل این زبان هنوز از فارس شناخته میشود چنانکه نظر دانشمندان امروزی (در مقاله پیشین نظر چند استاد زبانشناس را اوردم) همین است.



چهارم)
در مورد فولکور هم سخنان خود را دهن من گذاشتید..

من لینک واضح به یک نمونه از داستان فوکلور از استان فارس با گویش فارسی نزدیک به فارسی شیرازی اوردم:
http://www.jstor.org/discover/10.2307/602297?uid=3739936&uid=2129&uid=2&uid=70&uid=4&uid=3739256&sid=21101167697281

ایشان بدون خواندن مقاله..هنوز نظر خود را تکرار کردند. این یک نمونه از گویش فارسی است که فولکور دارد. یعنی تنها یک نمونه برای بطلان حرف شما کافی بود. اینکه مردم ایرانی-زبان"فارس" فوکلور ندارند یک دروغی است که تنها پانترکیستها میتوانند درو کنند! مردمان فارس و بوشهر و کرمان و هر نقطه از ایران فولکورهای خود را دارند که جمع آوری شده است.

پنجم)

سفسطه در مورد استرابو:

این جمله استرابو بسیار روشن است:

The name of Ariana is further extended to a part of Persia, and of Media, as also to the Bactrians and Sogdians on the north; for these speak approximately the same language, with but slight variations

و ترجمه آن درست همین است:



چنانکه روالیسون که زبان بومیش انگلیسی هست نیز همین تعریف را در مور دهمزبانی مادها/پارسها/باختریها/سغدیها دارد و نشان میدهد پس این جمله استرابو شامل همه این مردمان میشود:




Henry Creswicke Rawlinson , "The Persian Cuneiform Inscription at Behistun, Decyphered and Translated; with a Memoir on Persian Cuneiform Inscriptions in General, and on that of Behistun in Particular:
By Major Henry Creswicke Rawlinson. Chapter 1 - 5, Volume 1 (Google eBook)",Parker, 1846.
pg 374: Strabo's famous passage, in which he connects the Medes, Persians, Bactrians, and Sogdians in one homo-glot family, refers apparently to a later period of Arian colonization

جالب است که جناب آلپرتاسی ادعا میکنند که زبان انگلیسی را از از روالیسون و گرادو گنولی بهتر میدانند!


پس ترجمه درست: سرزمین آریانا به علاوهی این، فراگیرندهی بخشهایی از سرزمین پارس و ماد و همچنین بلخیان(باختریها) و سغدیها در شمال میباشد، زیرا این مردمان با اندکی کم تفاوت، با یک زبان سخن میرانند

دلایل سست آلترآپارسی که استرابو چرا نامی از کرمانیان در این جمله نمیاورد نیز خنده-دار بود! ایشان دارند مرز غربی آریانا را معین میکنند و نیازی نیست که به هر شهر و منطقه مابین باختریها/سغدیها و پارسها/مادها اشاره کنند. گویا قرار است استرابو نام صدها منطقه را بیاورد.. یعنی اگر کسی امروز بگوید آمریکا از نیویورک به کالفرنیا تمام میشود..روشن است که شیکاگو نیز بخشی از آن است (چون صد آمد نود هم پیش ماست).
همین جمله استرابو نشان میدهد که نام پارس/ماد از قدیم جزو آریانا بوده است.. در دوران ساسانی که دیگر نام ایران مسلم است و شما حتی نتوانستید یک نکته در مورد ساسانیان بنویسید!

و برخلاف کسانی که زبان انگلیسی را خوب نمیدانند مانند جناب آلترآپاسی,
این جمله استرابو مورد تایید دانشمندانی مانند گرادو گنولی هست که زبان پارس/ماد/سغد/باختر..همه در آن دوران نزدیک به هم بودند.


در ضمن هیچ تاریخنگاری.. بخشی از ایران را جزو "مغولستان" در هیچ زمانی حتی در سلطه دوران مغولها ننامیده است. زیرا چیزی به نام "مغولستان" در آن دوران نبوده است.. شاید منظورتان "امپراتور مغول" باشد که باز چنین نامی مرسوم نبوده است. در ضمن هیچ جا کشوری به نام "آریانا" بخشی از مادها و باختریها و پارسها و غیره را زیر سلطه خود نیاورده است. منبع استرابو در دوران اشکانیان بوده است و اتفاقا قلمرو اشاکانیان تا عراق امروزی بوده است ولی نامی از عراق امروزی در "آریانا" نیامده است شش)

شش)

"زین قند پارسی که به بنگاله" میرود.

آلترآپارسی "قند" را در اینجا "مکان" دانستند! در حالیکه منطقه فارس به بنگلادش نمیرود! بلکه "قند پارسی" اشاره به شعر حافظ است! حافظ در وصف شعر خود این نکته را گفته است.


در مورد اینکه:
"گفتنی است در کلیه اشعار حافظ حتی یکبار هم نام ایران دیده نشده است"

جناب خوب نام سیستان هم نمیاید! پس گویا "سیستان" هم نبوده است. نام "استانبول" هم نمیاید! پس گویا استانبولی نبوده است!



چنانکه در مورد ناصرخسرو هم همین نکته را نشان دادیم:

ناصر خسرو در جایی میگوید:

من آنم که در پای خوکان نریزم

مر این غیمتی در لفظ دری را

و در جای دیگر به دیوان خود در دو زبان پارسی و تازی اشاره میکند:

بخوان هر دو دیوان من تا ببینی

یکی گشته با عنصری بحتری را

و درست همین نکته است که میگوید:

اشعار به پارسی و تازی

بخوان و بدار یادگارم

هفت)



مقاله آلترآپاسی مانند تمامی پانترکیستها با چند شعار مضحک قومی تمام میشود.

اما اول ایران کثیرالمله نیست زیرا حدود ۸۰٪ جمعیت آن به زبانهای ایرانی حرف میزنند و بنابراین از قوم ایرانی هستند.

ایران نامش بقدری قدیم است که حتی پیش از موجودیت ترکها در تاریخ بشر در دوران ساسانی نام ایران مرسوم بوده است.

استرابو حتی یک لغت در مورد ترکان نمیگوید زیرا ترکان در این منطقه نبودند! و برای همین زبان ماد/پارس را یکریشه میداند.



خوشبختانه دوستان چنانکه میبینند..حرفهایی که من میزنم حرفهایی هست که پروفسورهای امروز جهان میزنند و حرفهای جناب آلپرتاسی در مورد نو بودن نام ایران! یا انکار مرسوم بودن نام ایران در دوران ساسانی! یا سومری بودن ترکان! را هیچ دانشمند زنده نمیزند و تنها در محافل بیمار پانترکیستها دیده میشود.





و در زیر نیز کاپی و پیست میشود (با مقدمه شعری از اسدی طوسی):