رفتن به محتوای اصلی

دوست عزیر خانم یا آقای « بی

دوست عزیر خانم یا آقای « بی
ناشناس

دوست عزیر خانم یا آقای « بی طرف در اختلا... »
من نظرم را به طور عمده پیش از طرح پرسش ها اعلام کرده ام. به طور مثال:

( استاد عزیز! این واقعیت یعنی «با بسياري از رهبران خردمند حزب از نزديک آشنا بودن» به قول هیچ آدم منصف و منطقی و عاشق حزب توده ی ایران نشان آن نیست که آن شخص «فرزند اين حزب بوده و در دامن آن بزرگ شده » باشد! همه این را به خوبی می دانند. شما خیلی خوب تشخیص می دهید. و من رفیق کوچک حزب هم می توانم خیلی راحت بفهمم که بيش از ٦٠ سال تنها «در گرداگرد» حزب توده ايران فعاليت داشتن، به هیچ رو مؤید این سخن نیست که مدعی «تمام ذرات وجودش آنچنان که زنده ياد خسرو روزبه مي گفت، از عشق به حزب توده ايران آکنده بوده باشد.»)

اما اگر ایشان در گفتارشان صادقند و نگران سرنوشت حزب هستند و دلشان برای جوانان توده ای می سوزد، چرا درهمان سال 1995 حزب را به میل خود ترک کرده اند؟
ادامه دارد...

خسرو روزبه، آرش کمانگیر جنبش کارگری وکمونیستی و قهرمان ملی ایران، برای سد کردن اپورتونیسم راه یافته تا عالی ترین سطح رهبری حزب توده ایران، در حزب ماند، (البته فکر نمی کنم که نیاز به توضیح داشته باشد که نفوذ اپورتونیسم در جنبش کمونیستی چیزعجیبی نیست. اپورتونیسم در حزب بلشویکی که لنین آن را رهبری می کرد هم راه داشت. از حزب کمونیست لنین هم بسیاری اخراج و یا از آن منشعب شدند.) چرا آقای احمدی که سعی دارند با وام گرفتن از سخنان روزبه خودشان را هم تراز و هم سنگ او قرار دهند، تلاش نکرده اند با ماندن درحزب برای نجات حزبشان به مانند یک توده ای واقعی با رعایت موازین لنینیستی مبارزه کنند؟ البته این را شما می گویید که ایشان را « کسی اخراج یا تعلیقش نکرده» است و یعنی به میل خود حزب را ترک و خانه رابه دشمن ادعایی خود واگذاشته اند؟ کاری که خسرو روزبه هرگز نکرد.
خسرو روزبه تا واپسین دم عضو حزب توده ایران بود وبه حزبش پشت نکرد. او با نثار تمامیت وجود خود راه را به همه کمونیست های واقعی ایران نشان داد و الگو و سرمشقی شد برای همه مشتاقان و مبارزان راه رهایی طبقه کارگر ایران. از جمله برای آقای دکتر احمدی و از جمله برای من و شما دوست عزیز.
انتقاد و ابراز نظر و ارائه ی پیشنهاد حق و حتی می شود گفت وظیفه هر عضو حزب است. و بدون آن اصلاً اصل سانترالیسم دموکراتیک که اساس هر حزب با جهان بینی مارکسیست لنینیستی بر آن استوار است چیزی بی معنا خواهد بود. اما فراکسیونیسم و شیوه های لیبرالیستی همچون نامه سرگشاده نوشتن به هیچ رو با موازین لنینیستی حاکم بر احزاب کمونیست سازگاری ندارد. اساسنامه حزب توده ایران که ایشان با توجه به تاریخی که شما اعلام کرده اید، بی تردید 47 سال پیش از خروجشان از حزب که غلتش بازهم معلوم نیست، آن را خوانده و سپس عضو حزب شده اند، به مواردی که من در اینجا اشاره کرده ام تصریح دارد. اساسنامه، به روشنی براین حق دموکراتیک اعضاء برای انتقاد و پیشنهاد و ابراز نظر تأکید دارد اما... تنها به انتقال آن ها از طریق تشکیلات حزبی وگزارشات و احیاناً نشریات داخلی موجود حزب... و نه به شیوه ی آقای احمدی که مدعیند که گلبول های خونشان هم هنوز دارند سرود حزب و انترناسیونال می خوانند به روش جار زدن برسر کوی و بازار و نامه سرگشاده نوشتن و تهیه خوراک برای همه ی توده ای ستیزان.