رفتن به محتوای اصلی

تشکیل و عملکرد شورای هماهنگی راه سبز امید بعد از زندان خانگی اقایان موسوی و کروبی سوالات بسیاری را مطرح ساخته که بسیاری از آنان هنوز بی جواب مانده است. شورای هماهنگی کادر رهبری خود را معرفی نمی کند و برای این کار دلیل قانع کننده ای را مطرح نمی نماید و مشخص نیست که این کادر نمایانگر گوناگونی این جنبش باشد ...
من زنده ام به سخن گفتن جوش و خروش و برآشفتن....از سنگ و صخره نيانديشم سيلم، مهار نخواهم شد....گيسو به حيله چرا پوشم گردآفريد چرا باشم....من آن زنم که به نامردی سوی حصار نخواهم شد
چند بار اعلامیه ی جهانی حقوق بشر را مرور کردم، اما یکی از حقوق اساسی انسان را از یاد برده بودند: حق ترسیدن! جامعه بسیار بی انصاف است، نخستین چیزی که همواره فراموش می کند، انسان بودن انسان هاست. روشن تر بخواهم بگویم: نکته ای که جامعه هرگز به آن آگاهی ندارد، انسان بودن ما انسان هاست. من و تو را پیچ و مهره های دستگاهی می خواهد که به سوی آینده ای نامعلوم روانه است. احساسات ما هیچ اهمیتی در این میانه ندارد. جامعه که ریشه در گذشته ای بدوی دارد و زیستن هیولاوار را هنوز فراموش نکرده است
اردشیر امیر ارجمند در اظهارنظری جنجالی مدعی شد میرحسین موسوی از جنایات صورت گرفته در کشتار ۶۷ خبری نداشته و به محض اطلاع از آن به عنوان اعتراض استعفا داد! در این مقاله من از زاویه‌ی دیگری به ادعاهای اردشیر امیرارجمند که دارای «کرسی حقوق بشر و صلح»‌ در جمهوری اسلامی است می‌پردازم ...
جوانان یارسانی می خواهند، همانند دیگر انسان های دارای حق و حقوق انسانی با آنان و آئین شان رفتار شود. آنان نمی خواهند همانند پدران خود فرزندانشان را از ترس دروغگو بار بیاورند. می خواهند بدون ترس پای بندی به آئین خودنشان دهند و مجاز باشند عبادت آئینی خود را، بدون حضور مأموران رژیم، انجام دهند. متأسفانه این نکات بسیار عادی در سایه رژیم جمهوری اسلامی ایران، مطلقا غیر ممکن است.
مگر میلیون ها نفر در خاور ميانه با گفتن الله اکبر ؛دیکتاتورهايی چون بن علي ، مبارک را سرنگون نکردند وبه دمکراسی نرسیدند؟ و هم اکنون میلیون ها تن در لیبی و سوریه با الله اکبر قذافی ، بشار اسد و دیگر دیکتاتور ها را در تدارک سرنگونی آنان نیستند؟ چرا آنان حق دارند بگند« االله اکبر » ولی ما.....
اما به جهت طرح مجدد مسئله ی نوجوئی دینی و کشاندن آن به عرصه ی سیاسی اپوزان های اسلام مدار و اصلاح طلب ، نیز پیوند آن با ارزشها و منافع ملی ، باری بر آن شدم تا ملاحظاتی را در باب اسلام سیاسی و اینبار نوجوئی دینی مورد نظر تجدید نظر طلبان دینی و مسئله ی منافع ملی مورد توجه و مداقه قرار دهم . امید آن دارم که باور مندان و کنش گران جبهه ی اصلاح طلبی / نوجوئی دینی با دقت و حوصله ملاحظاتی را که در پی می آید مورد سنجش قرار دهند . برخی از وجوه این تحلیل شاید برای نخستین بار طرح می شود لذا...
همان گونه که جمهوری اسلامی نخستین شکل پروژه «جمهوری» پس از پروژه مستمر «پادشاهی» بود، بنی صدر نیز نخستین رئیس جمهوری این کشور و اولین زمامدار رسمی بود که از طریق انتخابات و به رای ملت در تاریخ «پادشاهی» این کشور؛ برگزیده شد. واقعه عزل بنی صدر پیامد نبرد «که بر که» انقلاب بود و برخاسته از منطق انقلاب و ساختار حکومتی بود که کماکان نیز به تولید «بنی صدرها» مشغول است. گرچه هیچ سنخیتی میان آقای بنی صدر و احمدی نژاد نیست، اما زمامداران قدرت بودند و هستند که این مقایسه را باب کردند.
پذیرفتن یا نپذیرفتن گزارشگر به خاک ایران دوگزینه پیش روی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی، حکومتی توانا در بازی دادن نهادهای بین المللی است. کلی گویی، در موضع مظلوم نشاندن خود، اتلاف وقت، پذیرفتن ولی همکاری صادقانه نکردن با گزارشگر و... از جمله این ترفندهاست. پذیرفتن گزارشگر، این امکان را به گزارشگر می دهد که خود شخصاً با قربانیان دیدار کند. نپذیرفتن او نیز نافی مسئولیت کشور مورد تحقیق نخواهد بود. به مثال ساده ای دقت کنیم. ..
مثلاً آقای پرويز ثابتی به گفته خوددکتر منوچهر گنجی يکی از سه مشاور اصلی رضا پهلوی است. در نتيجه جا و محل اقای ثابتی در آمريکا معلوم است. حالا سؤال من از اشرف دهقانی اين است که در آمريکا چرا نميايد از ساواکی هاکه او را شکنجه کردند شکايت کند. هيمن چند هفته پيش خانم اشرف دهقانی درواشنگتن سخنرانی داشت. هم اشرف دهقانی الان زنده است و هم اين ها در واشنگتن هستندو هردو هم در يک کشور دموکراتيک هستند که اين جرائم قابل تعقيب است. يا فعالين ان زمان دروغ ميگفتند و يا....