رفتن به محتوای اصلی

کارشناس امور انتگراسيون مي‌گويد که عدم امکان تساوي اجتماعي، ثبات و آرامش جامعه را تهديد مي‌کند و در دراز مدت امر دموکراسي در يک جامعه مهاجرپذير را به خطر مي‌اندازد. گرت هوف، کارشناس امور تربيتي دانشگاه آزاد برلين، نيز معتقد است که مهاجرتبارها بايد بتوانند خود را با جامعه تطبيق بدهند و اين تنها هنگامي امکان دارد که ما امکانات آموزشي در اختيار اين نسل بگذاريم، نه زماني که آنان را از جامعه جدا کنيم.
فکر می کردم که چرا که نه؟ الان وقت طرح اين موضوع است. به نظر می¬رسد که بعد از سی سال عينيت و واقعيت شکنجه و تجاوز جنسی در زندان¬ها، الان وقت مناسب برای کار جمعی در رابطه با اين موضوع است، که بايد به آن پرداخت. و يک¬بار برای هميشه يک کار عملی شروع کنيم و پيش ببريم. اما الان پس از ۵ ماه اين¬جا نشستم، و ناگزيرم صادقانه اما خيلی تلخ اعتراف کنم که افقی روشن در پيش¬روی من نيست. الان شايد حس واقعی من نسبت به اين موضوع از آن افق روشن اوليه به نا¬اميدی و بيش از نا¬اميدی به خشم تبديل شده است.
با تلاش در جهت فاناتیک و عقب مانده جلوه دادن آن و خلع سلاح جوانان از یگانه مورس تلگرافی اتحاد و همبستگی و شور شوق، با نوشتن مطالبی اینچنینی توتم گرایی، اسطوره گرایی و بوزقورد ها در جنبش ملی – دمکراتیک آذربایجان را که توسط جمعی از رفقای چپ آدی بیلینمز، و با تلقین و الفاء و نشاندادن عقب ماندگی با گرایشات فاناتیک و با نشانه گرفتن آگاهانه سمبل اتحاد ملت ترک، جهت ایجاد تفرقه و دلسردی بدنبال چه اهدافی هستید؟
این اقدام سیاسی - تبلیغی دولت احمدی نژاد، تحت عنوان دومین همایش بزرگ ایرانیان خارج کشور در روزهای 11 و 12 مرداد 1389 در سالن اجلاس سران تهران، برگزار شد. بنا به گفته مسئولین و مقامات دولتی و رسانه های آن، به این همایش، 400 نفر از مهاجران ایرانی مقیم آمریکا، 190 نفر از کشور انگلیس، 97 نفر از آلمان، 49 نفر از کانادا، 28 نفر از فرانسه، 15 نفر از سوئد، 12 نفر از دانمارک، 11 نفر از مالزی و 10 نفر از استرالیا دعوت شده‌ بودند. این که چه تعداد این دعوت را پذیرفتند و در آن شرکت کردند
داستان ایران و جمهوری اسلامی هم همین است. محافظه کاران گاه قدرت را در دست می گیرند و با سیاست هاشان مردم را ذله می کنند. بعد اصلاح طلب ها زمام امور را به دست می گیرند و با بی سیاستی ها، ناستواری ها، تزلزل در تصمیم گیری و بی اقدامی موجب یاس و ناامیدی مردم می شوند. و از آنجا که هر دو دسته به یک ارباب خدمت می کنند، این دور باطل همچنان ادامه می یابد و تکرار می شود. خط سومی لازم است که اساسا جمهوری اسلامی نباشد و از درون آن برنخاسته باشد. تا این راه سوم در عرصه سیاسی ایران ظهور نکرده باشد...
شواهد گواه بر این است که آقای احمدی نژاد با تکیه به حمایت معنوی آقای مصباح یزدی ، به عنوان نظریه پرداز مکتب ولایت ، و کسی که اعتبار رهبری آقای خامنه ای از اندیشه های او نشآت میگیرد . به تقابل با آقای خامنه ای خواهد رفت . او تا زمان فرا رسیدن این دوئل نیز فرصت دارد تا حلقه یاران خود را گسترده تر کرده و به جمع حایمان خود بیافزاید . آقای خامنه ای نیز طبعا چاره ای به جز اجماع با یاران سنتی خود و همچنین اعطای امتیاز به دوستان قدیمی نظیر هاشمی رفسنجانی ، ناطق نوری ، جامعه روحانیت و...
به دنبال این سخنان ، رئیس قوهً قضائیه «...» آیت الله صادق لاریجانی ، رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی ، از ترویج علوم انسانی ،و به ویژه تئوری های روانشناسی و جامعه شناسی انتقاد کرد ، و آنها را نا همخوان با پیش فرض های دینی دانست.«...» صادق لاریجانی در انتقاد به ترویج علوم انسانی در ایران گفت : در کشوری که بنای آن توحید و ایمان به حق تعالی بوده و بر اساس قران شکل گرفته ، آیا درست است ، برعلوم انسانی اتکا ء کند،که پیش فرضهای آن به هیچ وجه با پیش فرض های دینی ما هماهنگی و همخوانی ندارند؟...
ایدئولوژی نظام اسلامی همواره ملقمه وآمیزه ای بوده است ازارتجاعی ترین وسرکوب ترین روایت ازاسلام وناسیونالیسم با انواع رنگ آمیزی های آن وازجمله درقالب شیعه ایرانی. آن چه که اسفندیارمشائی گفته است تنها صراحت دادن به این واقعیت است. درهرحال تشدید شکاف بین عناصرتشکیل دهنده اسلام سیاسی،بازتابی ازتشدید بحران وشکاف های درونی حاکمیت است که مبین لق شدن مفاصل چفت کننده عناصر این ایدئولوژی هستند. که البته معنائی جز تحققِ بخشی از پیش شرط های فروپاشی یک نظام ندارد.
اعلام خروج قرار گاه خاتم الانبيا از قرار داد توسعه فاز ۱۵ پارس جنوبى و اظهارات روز گذشته آقاى قلعه بانی مبنی بر اینکه ايران از پيگيرى طرح هاى توليد گاز مايع صرف نظر كرده است نشانه تائيد اعلام خطر مدير عامل قبلى در مورد زمين گير شدن طرح هاى توسعه نفت و گاز ايران است.
نوشته‌ای که انتشار آن در چندین بخش با این مقدمه آغاز می‌شود، ضمنِ اذعان به نقشِ روشنگرانه‌ی این نکته‌ی ژرف، از تزِ «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» ایرانی، که در متنِ گسترش آن این نکته پروریده شده است، انتقاد می‌کند. انتقاد در ابتدا نکته به نکته پیش می‌رود و مجموعه‌ی کارهای اصلیِ دوستدار را می‌پوشاند، بی آن که خود را درگیر جزئیات آن کارها کند و به شکل و شیوه‌ی مشخص پردازشِ نظر، یعنی نمونه‌هایی که دوستدار بررسی‌شان می‌کند و زبانی که در این بررسی‌ها به کار می‌برد، حساسیت نشان دهد.