رفتن به محتوای اصلی

جهت هر گونه سوء تعبیر از این اسرار فاش شده و اینکه به ذهن دانشمندان اسلامی نزند که برنامه را از روی یوتوپ حذف کنند ( چون از اسرار غنی سازی هم مهمتره ...) ، خیلی خلاصه کلام دلنشین این نواده ائمه اطهار و عصمت خانم را برای شما باز میکنیم .
تشکل های فمنیستی فارس خودشانرا تشکلهای ملت ایران می نامند. در واقع چیزی بنام ملت ایران وجود ندارد. ایران یک منطقه ی جغرافیائی است که در آنجا ملت های مختلف فارس، ترک، عرب، بلوچ، ترکمن و کرد زندگی می کنند. تشیکلات فمنیستی فارس با منصوب کردن خود به ملت ایران، بطور غیر دموکراتیک ادعای دفاع از حقوق کل زنان ساکن ایران را دارند. در واقع با این کار خود موجودیت ملتهای غیر فارس را انکار کرده و ابتدائی ترین حق آنان را مبنی بر حق تشکل مستقل نفی می کنند.
سومین نشست سبز فعالان جنبش زنان، همزمان با یکصد و چهارمین سالگرد انقلاب مشروطیت در تهران برگزار شد. در این نشست که نمایندگانی از طیف های مختلف جنبش زنان در آن شرکت داشتند، علاوه بر سخنرانی هایی حول و حوش زنان در مشروطیت و نیز مسائل گریبانگیر امروز جامعه از جمله اعتراض به ادامه بازداشت زندانیان سیاسی و نگرانی از سلامت 17 زندانی که در اعتصاب غذا بسر می برند، بیانیه ای نیز به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطه صادر و قرائت شد. متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
این روزها خیلی به یاد همان کوچه ایی میافتم که در آن همه از جنگ صحبت میکردند در حالی که اغلب به درستی نمیدانستند جنگ یعنی چه و فقط اسمش را شنیده اند . اینکه غرب این روزها بخش تبلیغاتی جنگی خودش را به موازات بقیه اهرمهای سیاسی فعال کرده ، تا حداکثر فشاررا به رژیم اسلامی بیاورد برای نشاندنش به مذاکره....یک حرف است ووارد شدن بخش عمده ایی از فعالین سیاسی به این وادی و اظهارات جنگی را ناخن زدن....یک حرف دیگر! حالا نه اینکه تا به امروزاین تبلیغات جنگی اثری داشته و حکومت اسلامی را معتدل کرده باشد!
بلایای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که در عرض این ٨٥ سال جهت نابودی هویت و موجودیت ملت تؤرک آذربایجان توسط راسیستهای فارس صورت پذیرفته، که در هیچ کجای دنیا شاهد اینچنین ظلمی نمی توانیم باشیم، بطوری که اکثر تحصیل کرده های آذربایجان بخاطر نبود کار و عدم ایجاد شغل از طرف دولت مجبور به مهاجرت گردیده اند و اکثر روستاها خالی از سکنه و نابود گردیده است و رشد جمعیت در شهرها رشد نزولی دارد و چنان به ملت ما به چشم نژاد پست و عقب مانده و تؤرکه خر نگاه می کنند، که اصلا ملت ما را لایق صحبت کردن نمی دانند...
آنچه که محرومیت از تحصیل نامیده می شود، سابقه ی طولانی در جهان دارد. آنچنان که می توان از برتراند راسل فیلسوف، منطق‌دان، ریاضی‌دان، مورخ، صلح طلب و منتقد اجتماعی بریتانیایی نام برد که در طول جنگ جهانی اول به دلیل مبارزات ضد جنگ از دانشگاه اخراج و زندانی شد.
دکتر شیرین عبادی، از مدافعان حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل به رادیو فردا می گوید: «از وضعیت پیش آمده برای تعدادی از بهترین جوانان و خبرنگاران ایرانی متاسفم و این را ناشی از بی توجهی مسئولان قوه قضائیه که نظارت بایستی داشته باشند بر زندان ها، می دانم. آنها اگر به وظایف خودشان عمل کرده بودند، اگر اجازه نمی دادند که مسئولان زندان هر آن گونه که مایل هستند با زندانیان رفتار کنند، این وضعیت اسفناک پیش نمی آمد و الان هم توصیه می کنم به کسی که خودش را رئیس قوه قضائیه می داند، به زندان برود...
مسئله اما انکار این نظام است و تولد انقلابی نوین. انقلاب ‏نیز نه با خشونت که با تغییر بنیادین نظام سیاسی و اجتماعی تعریف می‌شود. جدایی دین از دولت، برقراری جمهوری که اعلامیه جهانی حقوق بشر و کلیه ‏آزادیها و حقوق دمکراتیک را برسمیت بشناسد و عاجلترین وظیفه خود را قطع ید از روحانیت، سپاه و بسیج بر امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور ‏بداند، برابری حقوقی زنان با مردان، و اقوام و ملیتهای گوناگون ساکن ایران را تضمین کند و ...
جهان انسان دارد یک تندپیچ خطربار را از سر می‌گذراند: تجربۀ نیمی شکست‌خوردۀ مدرنیسم رادیکال زمینه‌ساز رویکردهای نوینی شده‌است که همۀ آنها خیر نیستند. می‌گویم نیمی‌شکست خورده چرا که مدرنیسم رادیکال بسیاری از دست‌آوردهای ارجمند بشریت ماقبل تمدن صنعتی را، در کنار آنچه باید کنار زده‌می‌شد و بازدارنده بود، نیز به گور سپرد:
آیا می‌دانند این جنایتکار در سیاه‌ترین روزهای تاریخ کشورمان بر جنازه‌ی‌ بهترین فرزندان میهن به رقص و پایکوبی پرداخته است؟ آیا من و ما اجازه داریم خاموش بمانیم و چشم بر خون بر زمین مانده دوستان و رفقایمان ببندیم؟ آیا می‌توانیم چهره‌ی قاتلان عزیزانمان را فراموش کنیم؟ آیا «دادخواهی» حق ما و خانواده‌هایی که جگرگوشه‌هاشان مظلومانه و در سکوت پرپر شدند و هنوز از قبرشان خبر ندارند نیست؟