خون های بسیاری که بر زمین ریخته شد و جفاهایی به این مردم حماسه ساز شده که مشخص نیست از کدام راه قرار است جبران شود و چگونه محمود احمدی نژاد و حامیانش می خواهند با بستن گوش ها و چشم های خود و سرکوب جنبش سبز مردم ایران صحبت از کابینه کنند. کابینه ای که حتی اگر تمام اعضایش هم زن باشند نمی تواتد مرحمی بر زخم های دل مادران داغدار شهدای جنبش سبز ایران باشد. امروز مسئله اینست.
اصلاً معلوم نيست بايد گريست يا خنديد؟ اگر راست باشد که تاريخ دو جور تکرار مي شود؛ تراژيک يا به شکل کمدي هر دو کار مجاز است. اما وقتي اين دو موقعيت درهم مي آميزد شق سومي پيش مي آيد که مارکس حدسش را نمي زد و نامش مي شود شق ملال آور تکرار تاريخ.
و در آن سو نگاه كنيم كه مخالفان مردم با قدم گذاشتن در بیراهه ها چگونه رو به نشيب ميروند. فرزندان انقلاب را به زندان انداختند تا اوهام خويش را ارضا كنند. آنها چه نتيجهاي براي اين كار خود توقع داشتند؟ بدن رنجور قرباني ترور را به بند كشيدند و ضارب او را آزاد و متمتع قرار دادند. آنها انتظار داشتند از اين كار جز ريختن آبروي خود چه سودي ببرند؟ در سراشيبي كورهراهي كه درون آن افتاده بودند خردشان جا ماند و عنانشان در دست افراطگراني قرار گرفت كه نيمههاي شب به خوابگاه دانشجويان غريب و مظلوم...
اين فجايع فقط به کهريزک و کوی دانشگاه، ختم نمی شود، بررسی و پاسخگويی به آنچه که در خيابانها و در زندانها و اماکن ديگر برمردم رفته است همگی بايستی در دستور کار باشد.
درست است که به وسیلهی زور میتوان صورت مسئله را پاک کرد اما خود مسئله را نمیتوان حل کرد. جریان راست افراطی عقیده دارد که بازی را برده است، اما نمیتواند این بازی را ادامه دهد. چینش نیروهای سیاسی در ایران بهگونهای است که هیچیک نمیتوانند دیگری را به کلی از صحنه خارج کنند.
محمدرضا كثراني در سايت ايران سرفراز به نوسان هاي سياسي شديد در عناصري نظير طبرزدي، باطبي و حسن زارع زاده اردشير كه هم اكنون با صداي آمريكا و برخي محافل مشابه در ارتباطند مي نويسد: وقتي طبرزدي به راحتي در زمره مخالفان شلنگ تخته بازي كند و با نيت سركيسه كردن كساني كه ساليان سال خارج از كشورند و بعضاً از مسايل ايران و تحولات آن آگاهي ندارند
در ایران مرز روشنی میان سیاستها، قابلیتها و چالشهای دستگاههای اطلاعاتی وجود ندارد، چون آن چه قابلیت است خود به دلیل اقتضائات حکومتی بهسرعت به چالش تبدیل میشود و سیاستها در هر لحظه میتوانند ظرفیتساز یا چالشبرانگیز باشند. دستگاه اطلاعاتی ایران نه بر اساس برنامهای تدوینشده، بلکه بر اساس اقتضائات روز در حکومت با ساختار هیئتی اداره میشود. مقتضیات این ساختار نظارتناپذیری، پروندهسازی، مردمی کردن اطلاعات، اطلاعات موازی، امنیت دینی و جنگ نرم هستند.
کارگران، مردم آزاده و همه نیروهای آگاه جامعه ایران، سی سال است بر علیه حکومت جهل و جنایت اسلامی مبارزه می کنند. اما در سه ماه اخیر این مبارزه به حدی به اوج خود رسید که میلیون ها نفر از شهروندان ایرانی در خیابان ها با شعارهایی هم چون «مرگ بر دیکتاتور»، «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» و ...
دولتی که با تقلب وکودتا در انتخابات ، خودرابه مردم تحمیل نماید چه سرنوشتی خواهد داشت؟دولتی که از جانب مردم مورد استقبال قرار نگرفته باشد چه اقبالی در آینده خواهد داشت؟دولتی که در دوره چهارساله اول خود با بی کفایتی ،مملکت ومردم را به فقر ومسکنت کشانده است ،چه آینده ائی را برای مردم رقم خواهد زد؟
قراربر این بود که بخش دوم این مقاله را با تحلیل و تفسیر و مقابله وجدان فردی و اجتماعی ویکتور هو گو ،انسان واراسته و آزادیخواه ضد استبدا د و نویسنده نامدارفرانسه را با وجدان فردی و اجتماعی آقای سید علی خامنه ای ، روحانی مستبد،و ضد آزادی و آزاد اندیشی ،و یکی از دشمنان قسم خورده روشنفکران ایران ، مقاله را به پایان برسانم. امٌا در این مدت ، سه مسئله پیش آمد ند ،که من صاحب این قلم را بر آن داشت،که اولأ مجبور به تفسیر بیشتر به مفهوم فلسفی وجدان و وجدان اجتماعی بشوم ،