مثل هر جنبش وسيع اجتماعي، جنبش سبز مردم ايران از لايه هاي گوناگون برخورداراست و حمايت وسيعي در ميان اقشار مختلف برانگيخته است. اين گوناگوني و رنگارنگي، در فکر و در عمل، الزاماتي براي جنبش با خود بهمراه مي آورد که غفلت از آن مي تواند منجر به ناديده گرفتن بخشي از پتانسيل و ظرفيت عظيم اين جنبش گردد.
قصد من اینست در این نوشتار نشان دهم: نشاندن پسوند اسلامی و یا هر پسوند به این شکل در آخر بعضی از کلمات گاه غیر ضروری،گاه نامفهوم ،گاه هم معنی کلمه ی اصلی را میستاند، البته شاید این چنین پسوندهای برای بعضی از کلمات نیز گاه ممکن است.
و زندان
پیش از آن که
درهای بستۀ پولادپوش باشد و
قفلهای آهنجوش،
و بیش از آن همه،
پوستیست،
پوستی فقط
تنیده پاک به تنپوش
پیش از آن که
درهای بستۀ پولادپوش باشد و
قفلهای آهنجوش،
و بیش از آن همه،
پوستیست،
پوستی فقط
تنیده پاک به تنپوش
سعید را واجبی خور کردند. در بیمارستان حالش چنان خوب شد که میخواستند برش گردانند به زندان. دکتر معالج میگوید بهتر است یک شب دیگر هم بماند؛ و همان شب سعید چنان از آرسنیک مسموم میشود که میمیرد. سعید امامی را سالها کردند محور همۀ پلیدیها. حال آن که او با اعمال خشونت بیشتر مخالف بودهاست، شاهدc را درمیبرد و بنا براین دیگر برای سیستم یک مهرۀ سوخته بودهاست. به همین سبب هم به آسانی قربانیاش میکنند و آن بلا را سر زنش میآورند و فیلمش را هم درز میدهند تا عبرت همۀ آنانی شود که...
تصمیم گرفته بودم این تعطیلی را به ادامه نوشتن یاداشت قبلی پیرامون بحران وخیم مالی و پولیِ پنهان نگاه داشته شده در سیستم بانکی و پولی کشور اختصاص دهم. در جستجوی فاکت های تازه تری به روزنامه های داخل کشور سری زدم. اولاً مشاهده کردم که
در دو ماه اخير فضاي سياسي التهاب آلود جامعه شاهد وقايع و رويارويي هاي مختلفي بوده است . در روزهاي اخير در كنار هم قرار گرفتن چند رويداد خاص تداعي كننده چشم اندازي است كه همگان بايستي با حساسيت ويژه اي نسبت به آن هوشيار باشند . نخستين رويداد برگزاري چهارمين جلسه دادگاه دستگيرشدگان ناآرامي ها بود كه چه در ادعا نامه دادستان و چه در اعترافات متهمان نكات مشترك و تامل برانگيزي وجود داشت كه لزوم دقت و توجه به اهداف مطرح كنندگان چنين مطالبي را مي طلبد
نه جنبش سبز و انقلاب بهمن یک چیزاند و نه هر گردی، گردو! نیروی انسانی اصلی و عمده حرکت 1357 را درآنجایی که جنبه همه کشوری و فرا گیر اجتماعی به خود گرفت و بدل به انقلاب شد، توده های میلیونی حاشیه نشین تهران و کلان شهرها و مردم شهرستان ها با فرهنگ سنتی وعمدتا روستایی تشکیل می داد که بر انقلاب همگانی ملت اعمال هژمونی کردند و نیروی ضربتی انقلاب را تغذیه نمودند. نیروی انسانی اصلی و عمده حرکت اخیر اما با طبقات متوسط مدرنی است که به حقوق شهروندی خویش آگاهند، نقش هژمونیک در حرکت دارند و...
در برههای که جنبش روشنفکری ایران دچار تبآلودگیهای ایدئولوژیک بود و گرفتار انشقاق دردبار و هر دم شتابندۀ ناشی از ایدئولوژیزدگی، دکتر عبدالرحمان قاسملو با درایت یک سوسیالدموکرات آگاه و متفکر کوشید از سپهر سیاست تقدسزدائی کند و نیازهای هستی اجتماعی میهن و ملیتاش را بنمایۀ جهد خویش سازد؛ اساس مذاکرۀ او با رژیم نیز بر همین مبنا بود؛ او «جنگ را برای جنگ نمیخواست، برای صلح میخواست.» مبارزۀ سیاسی را با همۀ فراز و نشیبهایش در نظر داشت و میدانست منزهطلبی سیاسی...
سر آخر اگر پولی برایت ماند / برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند، / بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم: / من یک انسانم/ من هنوز یک انسانم من هر روز یک انسانم!
در فارسی دری که بخشی از افغانها بدان سخن میگویند، از جمله چنین شعاری شنیده میشود که ما به زور تن در نمیدهیم مگر زور، پُر زور باشد! در این شعار، نگاهی انعطاف پذیر نهفته که میتواند در بن بست کنونی راهگشا باشد. به ویژه برای مشتاقان درک و دریافت بغرنجها. این که بدانیم ناراستیها به چه معنایی هستند و چه مفهومهای نادرستی در پندارها عمل میکنند. بهرحالت شعار یادشده که غرور و جسارت ما را به میزان زور حریف وابسته میکند، در وهله ی نهایی، میخواهد از شکستن آرزوها و امیدها جلوگیری کند و نگذارد...